بادها پیامبران عاصی بی امت اند
پیام شان نه بر دوش معجزه ایست
نه در اوراق کتابی
پیام شان کلمه نیست
بادها می آیند که آمده باشند
می روند که رفته باشند
اگر چه ابری را بر شانه بکشند
یا برگی را بر دوش
بادها هوا نیستند
تنها خاطره ای هستند که زمان را از یاد برده اند
بادها ناقوس کلیسا نیستند
یا موذن مسجدی
که بانگ بردارند
"از خواب گران خواب گران خواب گران خیز!"
آن ها نوازش گران ماهری هستند
دین شان را در شریان های درخت می دمند
با صدایی که الهام بخش بتهون بود
بادها پیامبرانی زنده اند
معجزه شان را حس خواهی کرد
وقتی پلک هایت را بر هم بگذاری
و هستی از ریه هایت عبور کند |