کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

میر محمود بکتاش

    

 
مهجور در آیینه ی نظم و نثر

 

 

زیست نامه ی کوتاه :
در میان شاعران عارف دیار ما، یکی هم سیمای محمد عبدالعزیز متخلص به مهجور است که فرزند محمد عبدالحمید اسیر معروف به قندی آغا می باشد. این شاعر صوفی مشرب در سال 4231 خورشیدی در شهر قندهار زمانی که پدرش در تبعید به سر می برد زاده شد. بعد از برگشت خانواده ی پدر به کابل، در مکتب عاشقان و عارفان شامل شد و تحصیلات ابتدایی را در آنجا پی گرفت تا این که تحصیلات ثانوی را در لیسه عالی نجات ) امانی ( به اکمال رسانید و بعد از سپری نمودن امتحان کانکور شامل دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل شد و سند فراغت بدست آورد.
مهجور در زمان جوانی از حضور پدر؛ که بیدل شناس بی بدیل و عارف با معرفت بود، بهره ها برد که حاصل آن 31 عنوان کتاب و رساله می باشد. خوشبتخانه تا حال 41 عنوان کتاب و رساله وی به منصه ی چاپ رسیده و باقی آماده ی چاپ می باشند. این مرد نستوه بالاخره در 31 سرطان ماه سال ۱۳۴۲ خورشیدی رخ در نقاب خاک کشید و جان به جان آفرید تسلیم نمود.
در این نوشته ی کوتاه درنگی بر ویژه گی های نظم و نثر او داریم که خدمت عرض می گردد.


مهجور در نظم :


خوشبختانه نوشته های نظم و شعر او در دیوانی به نام ) داغستان دل( جمع آوری گردیده که اینک ژرف نگری شاعر را در این کتاب به برسی می گیریم.
یکی از مفاهیم که در شعر امروز مطرح است، همین ساده بیانی و انتقال پیام به صورت واضح و دور از ابهام است که دیگر مخاطب را مجبور به درک معانی با مراجعه با فرهنگ ها و قاموس ها نمی کند و هدف به صورت ساده و سهل منتقل می شود. مهجور عزیز در این رویکرد در نظم موفق است؛ مخصوصاً در مثنوی ها و قصاید خود.
به نمونه های از این سادگی الفاظ و زبان اشاره می نمائیم.
خداوندا دلم پاکیزه گردان
منور کن ز فیض صبح مردان
در این دنیا بسی شرمنده گشتم


به این شرمندگی ها بنده گشتم ص 223 داغستان دل ، مناجات کرد موسی با خدای خویش راز کای خدای کار ساز، بی نیازخرقه ی پشمینه کن بر من عطا صوف می باشد لباس انبیأ ص 213 داغستان دل ، خرقه پشمین یا هم مثنوی که به مناسبت عرس حضرت ابوالمعانی بیدل سروده شده است :
باز آمد سوم ماه صفر
کرد مهر ما از این عالم سفر
سوم ماه صفر شد رحلتش
غرقه گرداند خدا در رحمتش ص 213 داغستان دل ، کوی تمکیندر قصاید وی نیز هرگاه نگاهی افگنده شود، این ویژه گی ساده بیانی به خوبی مشاهده می شود. طور نمونه یکی دو بیت از چند قصیده او را می نگریم :
ای خاتم نبوت و ای ذات مصطفی
ای سرور دو عالم و ای تاج انبیا
قرب اله مقام تو و عرش منزلت
ای در صفات حق همه چون ذات کبریا ص 141 داغستان دل، خاتم نبوت قصیده ی دیگر
زبان به حمد گشایم به حضرت غفار
شروع به نام محمد شهنشه ی ابرار
اگرچه رو سیه و عاصی و گنهکارم
بجز ثنای تو یارب دگر ندارم کار ص 134 داغستان دل، نذرانه
یا هم قصیده ی انقلاب او را که نمونه ی خوب از این ویژه گی است می توان مثال آورد :
یاد باد آنکه وطن خرم و آبادان بود
شاهدی بود و چراغی و جمع یاران بود
مردم آسوده و در صلح و صفا خیز و نشست
گرچه قدرت همه بر دست ستمکاران بود ص 124 داغستان دل ، انقلاب


و اما مهجور در شعر :


همان گونه که پیداست؛ شعر تفاوتی بارزی همچون بکار گیری تصاویر، داشتن صنایع و بدایع لفظی و معنوی، استفاده از صور خیال و غیره با نظم دارد. روی این ملحوظ شعر مهجور نیز در یک رویکرد مفهومی دارای دو ویژه گی است. به این معنی که گاهی از ساده بیانی برخور دار بوده و زمانی هم شعرش بار تعمق و غور بیدلگرانه را با
خود حمل می کند که خواننده مجبور است برای درک و فهم مطلب شعر سراغ مفاهیم مورد استمعال شاعر را بگیرد. به مثال های این این قماش اشاره می کنیم.
دوش داغستان دل یک ناله ی خشکیده بود
اشک جوشی زد که عمری دور گِرد دیده بود ص 14 داغستان دل،
درد آشنای الفتم چون داغ خاموشم کنید
با آرزو ها مرده ام از لاله گل پوشم کنید ص 424 داغستان دل، درد آشنا
محمل شکست و ناله ز دل ناتوان گذشت
پرواز اشک از پی این کاروان گذشت ص 413 داغستا دل ، پرواز رنگ
صدای لن ترانی می رسد در پرده ی گوشم
که رنگ رفته دارد گردش پیمانه ی هوشم ص 311 ، پیر می فروش
چند صعنت مورد استعمال در غزل مهجور :
 متناقض نمایی یا پارادوکس : یکی از صنعت های معنایی کلام است که آوردن دو امر متضاد را به یکچیز می گویند؛ به گونه ی که ظاهراً وجود یکی نقض وجود دیگری باشد. ابوالعمانی بیدل از جمله شاعرانی است که با بکار بردن عبارات این صعنت را به شکوفایی رسانیده است، و حال این صنعت در شعر مهجور
:
پرواز اشک در زیر پا : فریاد دل ز کلبه ی تنگم برون نرفت
چون اشک زیر پای تو پرواز کرده ایم ص 14 داغستان دل، رنگ دویی
آواز خموشی : طوری که واضح است آنجا که آواز است خموشی را راهی نیست و آنجا که خموشی حکم فرماست،
آوازی متصاعد نمی گردد. اما تلفیق این دو امر متضاد در شعر مهجور عزیز:
نیستان فغانم در خموشی دارد آوازی
صدای ناله ی من بشنوی از تار گیسویی ص 312 داغستان دل، نیستان فغان
شکست دل به خموشی به شور و فریاد است
که باز ناله به درگاه ی بی نیاز کنیم ص 311 داغستان دل ، به بتخانه ها
تپیدن اشک : نه موج گوهرم، نی قطره، نی آب محیط بحر
تپیدن های اشک ناتوانم خانه بردوشم ص 224 داغستان دل، اسرار محبت
 گسترش بخشیدن یک کلمه بر همه مرز های معنایی آن در صور خیال : عزیز مهجور در تلفیق یک لفظ با کلمات دیگر میانه ی خوبی دارد. برای مثال لفظ )دل( را با کلماتی چون شیشه، داغستان،
شکست، نهانخانه، خلوت ...
شیشه ی دل : شکست شیشه ی دل را خموشی آواز است
سرشک در بدرم بی تو ناله پرداز است ص 441 داغستان دل ، عالم هستی
نهانخانه ی دل : در نهانخانه ی دل عذر گناهی دارم
نگریزم ز رهِ عشق پناهی دارم
خلوت دل : تند باد اجل این شمع به تاریکی داد
بی تو در خلوت دل روز سیاهی دارم ص 341 داغستان دل ، ماه گمشده
یا هم تلفیق لفظ ) داغ( با جگر، انتظار و الفت در ابیات زیر :
داغ جگر : عمریست که با داغ جگر آیینه سازم
از جلوه ی معشوق چو سیماب گدازم ص 323 ، شرمنده ی عصیان
داغ انتظار : زمانه سوخت مرا داغ انتظار نماند
به شام هجر نگاهی به لطف یار نماند ص 222 داغستان دل، شکست
داغ الفت : دل از جفای تو با داغ الفتی دارد
چگونه شاد شرح دهم با چه سحر افسون شد ص 12 داغستان دل، بی قراری
 ترکیبات و اصطلاحات بیدلی : چنان که گفته شد مهجور اکثر عمر خود را مشغول تتبع آثار ابوالمعانی بیدل نمود، بناءً بی گمان در سرودن شعر نیز بهره های از کلام ابوالمعانی برده است، چنانچه از ترکیبات و اصطلاحات بیدلی چون صدای شیون زنجیر، کوچه باغ نگه، رنگ صفحه ی آیینه، جنون زار وفا، سایه ی دیوار جنون، جنون تاز، جنون جوش ... استفاده کرده است .
صدای شیون زنجیر : صدای شیون زنجیر می آید ز آغوشم
من از روز ازل دیوانه ی عشق جنون جوشم ص 224 داغستان دل، اسرار محبت
کوچه باغ نگه : ز کوچه باغ نگه گرد رفته برخیزد
کجایی یار ستمگر که جستجو دارم ص 13 داغستان دل، الفت و شکایت
رنگ صفحه ی آیینه : به رنگ صفحه ی آیینه محو دیدارم
به شب پرست چه گویم که پیرو نورم ص 34 داغستان دل، غبار راه
جنون زار وفا : پر خطر بود جنون زار وفا
دوستی ها جگری می خواهد ص 434 داغستان دل، جنون زار وفا
سایه ی دیوار جنون : سوخت در سایه ی دیوار جنون مهجورت
ناله هرچند در این شام غریبان کردم ص 14 داغستان دل ، دیوار جنون


مهجور در نثر :


نثر مهجور نیز چون نظم و شعرش از ساده گی و سلالت و تعمق و صلابت برخوردار است. هرگاه کتاب های )غزلهای ستاره دار(، )مغز و پوست(،)بیدل و شاعران سبک هندی(، )مردان خدا( و امثال الهُم به خوانش گرفته شود؛ دیده می شود که مهجور دارای یک سبک نثر ساده و قابل فهم است که در حین حال از روانی خاص برخوردار است. ولی گاهی که رساله ) میلاد نور( و یا مقدمه ی برکتاب ) خط بوریا( قرائت می گردد، مهجور نثر نویس زمان ابوالمعانی بیدل چهره از نقاب می کشد و نثرش کیفیتی دارد که فرد را در هنگام مطالعه به یاد کتاب ) چهار عنصر بیدل( می اندازد. یعنی نثر او در اینجا شیوه ی دیگری را به خود اختصاص داده و قابل غور می شود. به عنوان مثال در رساله ی ) میلاد نور( می مهجور می نویسد : " امابعد : چگونه قلم بر دست گیرم که رعشه بر جانم از هیبت حق افتاده و گرد تپیده ام که شوخی های بسمل اخلاص قطرات خونم را به موج بیخودی رسانیده، اگراندیشه ی وصف در یتیم بی خویشتنم می سازد، شرمساری ها در آیینه ی ذره آبم می کند و اگر شبنم عرق خجالت وا نماید، بی اختیار به خاک ادب غلطیدن است. ضبط عنان نفس شیرازه هوا گردیدن و غبار یاسی در نظرآوردن است که با همه مهجوری غبار راه محمد مصطفی باید بود و هستی نا قابل را نذر درگه ی یسین و طه باید ) ساخت. " )میلاد نور ص 3ویا در مقدمه ی کتاب خط بوریا خامه ی نثر مهجور را می خوانیم که " در برقستان ما و من که بی رنگی کسوت رنگ پوشیده چه دیدنی ها که جز شنیدن نیست و چه خروش که به ساز خموشی نمی رسد. سراب بیابان زندگانی، گرد توهمی به جلوه می دهد، موج بحرش می دانیم و افسردگی در رگ های خاک می دود، زمینش می خوانیم.


با این همه هست و نیست، بر آشتخانه ی دل چراغ ایمن سوخت و بیابانگرد شوق یکتایی به نقش پا رسید، نعره ی منصوری در چار سوق معرفت رواج دار و ریسمان داد و ابو نصر سراج درس عشق را به کتابت آورد. شمس الدین تبریزی گریبان مولانای بلخ درید و محی الدین شیخ اکبر شوری در حلقه ی وحدتیان برانگیخت. بایزید طیفور از صومعه بیرون رفت و سید الطایفه جنید به خانگاه ی سری سقطی شتافت ... ")خط بوریا – حرف نخست(نثر غیر منقوط یا بی نقطه : متابعت مهجور از ابوالمعانی بیدل به حدی رسید که حتا به شیوه ی نگارش ابوالمعانی بیدل مقالتی را در عرسابوالمعانی در شهر تهران – ایران بدون نقطه ایراد کرد که اینک سطر چندی از آنرا نقل می نماییم: " سلام اهل کرم را ! دل ها مسرور و سر ها معمور که آواره سری سلامی و کلامی دارد ، سعی کردم که سطری در سواد کمال طرح گردد که سحر ملال دگر و آگاهی و ادراک دگر و طمع دارم که آه ی درد آلود گرد ملال را در دل آگاه مرساد.
دوام ساده گوئی ها کور سوادی درسگاه ی عمل و مطالعه اسرار علم دور گردی عالم مهمل دل را گمارد که هوسکده ی سلسله ی کور گردد که مهمل گوئی مردود و دوده ی سرمه ی اسرار محمود. الحال دو سه نکته ی دارم که سامعه را مسموع گردد..." ) صدای سرمه (دیده می شود که این نوع نثر در زمان که مهجور زیست داشت سابقه نداشته و مورد کاربرد حتی به گونه ی ندرت.هم نبوده است. پس درک این نوع نگارش متن بدون شک مخاطبان خاص خود را دارد تا بتوان چیزی در آن
استخراج نمود.
 

 

در نتیجه :


استاد عزیز مهجور که با آموزه های بیدل دوران حیات خود را به سر برده و با مطالعه آثار ابوالمعانی به طور مداوم پرداخته است، چندان تحت تاثیر ابوالمعانی قرار گرفته که حتا سبک و سیاق بیدل را تا حد توان در انشای نظم و شعر و نثرش رعایت کرده و در نتیجه شاعری شده است بیدل طبع و نویسنده ی گردیده است بیدل انشا.


والسلام و علیکم و رحمته الله و برکاته
میرمحمود بکتاش
کابل 4 سرطان ماه

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۳     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم       سرطان ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                    اول جولای  ۲۰۲۰