جهان
در سکوتی مرده است
تمام شبانه روز را
ما
آدمها وطنِ شده ایم
خاک الود
سینه ها مان خشکیده است از آب که دیروز جاری بود
و
امروز...
آبشار ها
سر شکسته تر از آبروی ریخته ی زمین
به دور دست ها نگاه میکنند
هوا
پشت کرده است به ما
انگار
زخم زده ایم بر تن اش
شعر
حادثه
شور
به تسلیت تن مرده نمی آیید
و
مرگ ها همیشه شوری داشت
اما حالا
مرگ
به تنهایی خودش می خزد
در تن مرده ی که
پیش از قبر بی کسی تر است
به مرگ غریب
باید دو برابر گریست
و تنها
مرگ
به
شعور آدمهای بیمار می خندد
که زمین را اینگونه
بیمار کردند...
کریمه شبرنگ
۰۲/۰۲/۱۳۹۹ |