مىشود عشق را ترانه كشيد مرزها را به عاشقانه كشيد
مىشود از نباتِ لبهايم، شعر را متن جاودانه كشيد
مىشود از تو گفت و از عشقت؟ مىشود بىخيال غمها را
خط خطى كرد و ريخت روى زمين، نقش لبخند شاعرانه كشيد
دورهٔ زور و جبر و تنهایی، دست من در میان دستانت
مىشود با حضور چشمانت سقفِ مردانه را زنانه کشید
می شود چارج کرد آدم را؟ وقتی افسردگی و تنهایی
سرکه می خواست روی شانه نهد، بنشینی و کوه شانه کشید
مىشود قهوهٔ حضور تو را ساعتِ كار سر كشم بىتو
شب كه آيم به سوى خانهٔ تو، پيكِ ودكاى دلبرانه كشيد
مىشود كم بياورم بىتو، بغلم گير با لباسِ سياه
رُژِ لب سرخ و يك خط زيبا روى پلكم چه ماهرانه كشيد
رقص زيباى دلبرانهٔ ما، در خم کوچه های روتردام
پابهپا هى قدم كه برداريم، شب زيبا به آشيانه كشيد |