کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

مولانا محمد عبدالله

    

 
مظلوم نمایی نکنید !

 


در راه عشق از دوجهان میتوان گذشت
اما نمی توان زغم دلستان گذشت
روزی که عشق کشور اندیشه ام گرفت
کار من از تصرف سود و زیان گذشت
عشقم نهفته بود ولی در حضور یار
آیینه‌وار راز دلم بر زبان گذشت

استاد حیدری وجودی زندگی باعزت فقیرانه را به اختیار خود انتخاب کرده بود، به آن قناعت داشت و افتخار نیز میکرد .
بیش از نیم قرن را که به حیث کتاب دار در کتابخانه عامه کار کرده بود؛ گرایش مادی محض نزد وی نداشت بلکه ارزش معنوی فراوان در کارش نهفته بود که بخش بزرگ داده های معنوی و فرهنگی اش را شکل داده است که شرح آن در این جا نمی گنجند و دوست دارانش هریک به گونه خود؛ بر پهلوهای ارزشی و معنوی آن واقف اند .
حیدری وجودی توان زر اندوزی،اخذ نمره زمین و بودن در دربار و کنار ارباب قدرت را داشت اما به شکل رندانه از آنها اجتناب و دوری کرد. او استغنای عجیبی داشت وبارها از همدردی های ارباب قدرت(از شاه محمود خان تا اشرف غنی) یاد آوری میکرد، داستانهای «ارادت مندی»آنها و استغنای خودرا برای دوستنداران خود منحیث نصیحت اظهار میکرد تا رهروان حق و اهل عرفان دردام وسوسه زر و زور نیفتند.
اندرزهای صوفی صاحب عشقری در باره رهایی از امساک و کوشیدن بر قناعت را بارها بیان کرده است و اینکه صوفی صاحب دخل کلالی غلام نقشبند(پسر حیدری صاحب)را میشکند تا ممسک بار نیاید؛چند بار برای ما یاد دهانی کرده است.
در بیست و هشت سالی که توفیق آشنایی و حضور در صحبت های جمعی و یک به یک با جناب حیدری صاحب را داشتم ؛ حتی یک بار اشارتاً یا صراحتاً شکوه از فقر مادی، حسرت دارایی، و طمع در گفتار و رفتار اش ظاهر نشد ه و کسی شاهد نبوده است .
حیدری وجودی اهل درد را به مراتب نسبت به اهل دنیا؛ معزز و گرامی میداشت و اشخاصی را که سخاوت مالی میداشتند ؛چندان برتر از دراویش و مجذوبین نمیدانست.
کسانیکه اجیر بالمقطع بودن حیدری وجودی را درکتابخانه عامه نشانه مظلومیت وی میدانند باید تجدید نظر کنند ؛ زیرا حیدری خود این شیوه را گزیده بود و عاشقانه بران پابندی داشت.
کسانیکه از عریضه حیدری برای معاش پیشکی و خرچ عید نوشته اند ؛ تهمت کرده اند و اشتباه کرده اند .
حیدری وجودی و نگرانی خرچ عید!؟
به استثنای سالهای دوره اختناق طالبانی؛کمتر عیدی بوده که با حیدری صاحب در ارتباط نبوده باشم و پیش از ایام عید دیدار نداشته باشیم.
گاهی هم از زبان ایشان در باره «خرچ عید»،نگرانی عید و امثالهم نشنیده ام ؛ دوستانیکه شنیده اند مرا تصحیح کنند و حتی علاقه یی به چنین موضوعات نداشت زیرا مسایل آنچنانی در سالهای پسین توسط پسر شان و سایر اعضای خانواده تنظیم میشد .
هنوزه جنازه حیدری وجودی به خاک سپرده نشده بعضی ها به خاطر عقده گشایی تهمت میزنند،مظلوم نمایی میکنند و شاید به ظن خود خدمتی به حیدری کرده اند.
البته از چنین نویسنده های دارنده پندار کمال جای شکایت هم نیست زیرا ایشان در خود بزرگ بینی علیل و غوطه ور اند.
روزی بعد از ادای نماز جنازه استاد محب بارش در گوشه یی با حیدری صاحب ایستاده بودم که چند «فرهنگی و شاعر » باتکبر و یک دست با حیدری صاحب احوال پرسی کردند و میگفتند که:«آغای حیدری خوبی؟...»
حیدری صاحب طبق معمول با ایشان احوال پرسی کرد و متوجه نگرانی من نیز شد و لحظات بعد برایم گفت که: «میان شاعر و فقیر تفاوت هاست و از هر شاعر توقع برخورد صوفیانه و فقیرانه نباید داشته باشیم».
من هم به پهلوی شاعرانه حیدری وجودی کاری ندارم و همین قدر میدانم که شماری از اشعارش دردهای عاشقانه اش است که در قالب شعر تبارز کرده است و جز تازه کردن درد و سوز؛ برایش ارزش دیگری نداشت.
واما عشق، عرفان و معنویت:
او پیر صحبت بود و اندک اند کسانی که از مصاحبت وی فیض نبرده باشند ؛اما ادعای ارشاد در طریقت را نداشت.
به مجذوبان و سالکان تمام طریقه ها و محوریت های تصوف و عرفان اعم از وحدت الوجودی ها و وحدت الشهودی ها احترام قایل بود و به مشایخ شان ارادت و اخلاص خاص داشت.
او مولانا جلال الدین بلخی را «خوان باشی» عرفان میدانست و رهنمود های علمی، عملی و مستدل از عرفان عشق محور،عرفان حکمت محور، عرفان فتوت محور و عرفان شریعت محور را در آثار و افکار مولوی شامل میدانست و هر کدام را در جایش شرح میداد. حیدری وجودی دلیل جهانی شدن و عالمگیر شدن افکار مولوی را همان همه شمولی داده های فکری عاشقانه وسالکانه وی میدانست که در غزلیات و حصه های مثنوی معنوی تبارز کرده است.
وجودی حتی مدعی یان عرفان را نیز رد نمیکرد و میگفت که: بالاخره بجایی میرسند و نسبت به دعوت کننده گان فساد؛ بهتر اند.
دل بزرگ، صاف و بی کینه داشت که مصداق همان شعر مولوی (آن دلی کز آسمانها برتر است)برایش محقق شده بود .
حیدری وجودی باعزت ترین زنده گی ظاهری و باطنی را سپری کرد که برای اندک ترین شخصیت هایی میسر خواهد شده باشد.
او همه ارزشها را در پرتو حق ،نبی برحق و عشق برخاسته از تجلیات ذاتی و صفاتی حق میدانست و بران باور داشت و چنانچه میفرماید:
در روشنی صبح بناگوش شاهدی
اندیشه ام زورطهٔ وهم و گمان گذشت
ای گل به برگ برگ تو تصویر بلبلی است
ما نگذریم از تو ؛ اگر باغبان گذشت

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۲     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        جوزا/ سرطان ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                      شانزدهم جون  ۲۰۲۰