درین روز ها موضوع زبان فارسی دری دوباره سر زبان ها گرم شده و مطالب
مختلفی پیرامون ضعف زبان فارسی و انتقاداتی بر آدرس های سازمان سیا وغیره
مقامات دولتی قدیم وفعلی نثار می شود. آقای کاظم کاظمی در مقالهء نگاشته که
نگران است اینکه زبان فارسی روزی زبان اول ایران وافغانستان نباشد. اودرین
مقاله بحث مفصلی را به نگارش گرفته و درخاتمه گفته است که در مجموع حرکت به
سمت تضعیف زبان فارسی یا حد اقل بی محلی و بی توجهی به آن ، از عصر امیر
شیر علیخان درحدود یکصد وپنجاه سال پیش شروع شد واین روند بسیار کند وآرام
و نا محسوس بود. از اوایل قرن حاضر شمسی این نگرش یک مقدار محسوس تر شد
البته نه به شکل تفکیک زبان به (فارسی) و (دری) بلکه به شکل مطرح ساختن نام
(دری) در کنار فارسی در حالیکه در افغانستان نام فارسی رایج بود. دیگر کم
کمک در دهه های بیست و سی قرن حاضر این جریان که البته انگیزه های سیاسی و
قومی داشت ، تقویت شد و حاکمیت همین مسیررا در پیش گرفت تااینکه در قانون
اساسی مدون سال 1342 هجری شمسی ، افغانستان بطور رسمی این زبان را (دری)
خواند ، به همین صورت عدهء براین باورو نظر بودند که فارسی و دری به عنوان
دو زبان مستقل تصویب شده است.
باز هم مطلب انتقادی دیگری هم در مورد اینکه معلومات سیا( (
CIA
در مورد (دری) که زبان قبایل شمال افغانستان گفته اند که این معلومات توسط
افغان های فاشیست برای سیاه داده شده که به حسب اجنت و ترجمان ها به آنها
کار می کنند . مثل خلیل زاد ها ، کرزی ها ، احمد زی ها تعدادی هم ناآگاهانه
تصور می کنند که دستگاه های استخباراتی از همه چیز آگاه اند.ازدیدگاه
نگارنده باید متذکر شد که این سازمان( سیا ) هرآنچه از نمایندگان احزاب
سیاسی افغانستان شنیده اند شامل کار تحقیقاتی خود نموده و به آن باورمند
شده اند و این موضوعات هیچ ارتباط سیاسی به بیرونی ها نداشته و نه هم ربطی
به ترجمان ها دارد، بلکه این گروه های حزبی سیاسی فعلی کشور ما می باشند که
در زمینه دامن می زنند. بطور مثال گروهی خودرا تاجیک تبار دانسته و زبان
فارسی را هم مربوط و منوط به تاجیک ها می دانند در حالیکه درین سرزمین ده
ها اقلیت دیگرچون هزاره ، ازبک ، ترکمن ، پشه ای ، بلوچ ، ایماق ، جمشیدی ،
تایمنی ، تیموری ، پشتون ها وغیره حضور دارند که تاجیک ها هم یکی از همین
اقلیت ها می باشند وهمگان به همین زبان تکلم می نمایند لذا آنهانمی توانند
خودرا حامی این زبان بدانند. بعضی از سیاستمداران خواب حکومت های فدرالی را
بسر می پرورانند و در نظر دارند تا شمال را از جنوب مجزا سازند و جنوب کشور
را محل زیست پشتون ها دانسته و شمال را محل فارسی زبان ها، می دانند و
خودهارا افغان نپذیرفته بلکه خراسانی می نامند ، بیرق افغانستان و سرود ملی
را قبول ندارند، وقتی ما همهء این ها را به باد فنا میدهیم برای ما چه
هویتی باقی خواهد ماند تا بتوانیم از زبان فارسی ودری دفاع کنیم.
مقالهء از جناب آقای داکترعبدل لعلزاد در سایت خاوران ونوای آزادی نظر مرا
معطوف داشت که درآن مقاله جناب ایشان طرح اصطلاح فارسیوان/ پارسیوان را
پیشنهاد می نمایند که درآن گفته شده که فارسی زبان ها : چون هزاره ها ،
تاجیک ها ، ایماق ها، قزلباش ها ، بیات ها ، سادات ها ، عرب ها و ده ها قوم
دیگر در زیر یک چتر پارسیوان/فارسیوان نامیده شوند تا یک اتحادی برای حفظ و
نگهداشت زبان فارسی ایجاد شود. من کامنت گونه نگاشتم اینکه اگر چنین باشد
باید برای انتخاب این واژه از لطف پشتون ها اظهار سپاس نمود چه پشتون ها
این واژه را به کار می گرفتند چون آنها همواره حرف (ف) را به (پ) و پ را به
(ف) تلفظ می کردند غیر پشتون ها ی فارسیوان وان را پارسیوان می گفتند.
واگر هم قرار باشد که فارسی زبان ها زیر این چتر قرار گیرند پس پشتون ها هم
که نود فیصد آنها فارسی رادر پهلوی زبان مادری خود خوب تکلم می نمایند که
در همین زبان درس خوانده اند و به مدارج عالی رسیده اند. باید آنها هم زیر
همین عنوان قرار گیرند. به یاددارم که در هرات ما کودکان از همدیگر می
پرسیدیم که فارسی هستی یا اوغان ؟ اوغان ها را سنی می گفتند و شیعه هارا
فارسی همچنان پشتون های هرات فارسی زبانها را پارسیوان یا فارسیوان می
گفتند. همچنان مردم قندهار هم فارسی زبان های اهل قندهار را پارسیوان می
گویند. بعد از تعاطی سوال جواب ها خوشبختانه آقای داکتر عبدل لعلزاد از
احمد شاه بابای درانی و امیر حبیب الله خان که در امر گسترش زبان فارسی
فعال بودند هم یادآوری نمودند. به هر صورت من بااین طرح مخالف می باشم چه
ایجاد همچو طرح ها موجب بیشتر قبیله گرایی و نزاع می شود.
در صفحهء هرات باستان مطلبی از گفتهء آقای سید مخدوم رهین یافتم که
نگاشته بودند که زبان فارسی ، زبان صلح ، فرهنگ عشق ، عرفان وادب واخلاق
زیبایی انسان است. شما اگر ادبیات غنی فارسی با حد اقل گلستان و بوستان و
مثنوی معنوی را شامل نصاب تعلیم وتربیه افغانستان می ساختند هرگز سازمان
های تروریستی مثل القاعده ، داعش و طالبان در بخش جنوب کشور سر نمی زند.
نمیدانم تا چه حد این یادداشت از طرف شان به نگارش گرفته باشد صحت دارد که
نباید شخصیت فرهنگی که مدت مدیدی را به عنوان استاد دانشگاه ووزیر اطلاعات
فرهنگ افغانستان ایفای وظیفه نموده باشد چنین متنی را به نگارش می گیرد.
القاعده وتروریزم را در بسیاری کشور های جهان می توان مشاهده نمود، جایی که
هیچگاه با گلستان و مثنوی سرو کاری نداشتند، و همین گلستان ، مثنوی ،
شهنامه و مثنوی در مکتب خانه های افغانستان تدریس می شد و مردم در شب نشینی
های خود با خوانش آن توسط یک نفر وگوش گرفتن توسط دیگران شب زنده داری می
کردند.
زبان دری هم سابقهء تاریخی دوهزار ساله دارد . اگرحاکمان قدیم افغانستان هم
درزمینه احیای لفظ زبان (دری ) ، قانونی را وضع کردند، آن اقدام شان به این
معنی نبوده که به زبان فارسی سر ستیز داشتند ، شاید انگیزهء سیاسی را دربر
داشته نه قومی که آن انگیزه رانمی توان درین بحث به نگارش گرفت که شاید
خیری در آن نهفته باشد ، واین تصویب به آن معنی نبوده که فارسی ودری دو
زبان مجزا می باشند ، بلکه آنها می دانستند که اصل همان فارسی دری است که
واژهء دری را برای یک بحث تاریخی انتخاب نموده اند ، چنانچه من به یاددارم
مدتی کتاب ها بنام قرائت فارسی دری به چاپ میرسید. با تصویب این قانون ،
شعبهء بنام دیپارتمنت دری در فاکولتهء زبان وادبیات بشری هم تاسیس شد که
درآن شعبه پوهاند ها و پروفیسوران زیادی که همه تاجیک تباروپشتون تبار
بودند به تدریس زبان دری می پرداختند که منهم از زمرهء شاگردان همان دوره
می باشم استادانی چون مرحوم پوهاند همایون ، پوهاند حسین یمین ، پوهاند
الهام وشهرانی دراین دیپارتمنت تدریس می کردند. ما همین قدر آموختیم که
زبان دری قدامت تاریخی آن بیشتر است. پشتون ها هم در همین دیپارتمنت به
فراگیری رشتهء دری می پرداختند که ما در کلاس خود پشتو زبان های زیادی
داشتیم به یاددارم روزی پوهاند الهام یکی از آنها را که از ولایت لوگر بود
در داخل صنف شناسایی کرد ودر حالیکه اوسوال می نمود برایش گفت از لهجهء تو
میدانم که تو یک پشتون هستی درین کلاس چه میکنی لطف نموده هر چه زودتر به
تبدیلی خود به دیپارتمنت پشتو اقدام کن ولی او نپذیرفت و بدون تعصب با جمعی
دیگر از همین دیپارتمنت فراغت حاصل نمود.
وقتی من به این مباحثات بیهودهء امروزه پیرامون اینکه فلان پشتون فاشیست با
فارسی درستیز است می شنوم برایم عجیب می نماید ، و من خوب احساس می نمایم
که امروزه دست های خارجی در کار است تا بتوانند مارا بنام پشتون و تاجیک
فارسی زبان و پشتو زبان از هم جدا نمایند و بااین گیر ودار و منازعات به
کار گیری واژه های جدیدی که در ایران مروج است بتوانند همین داشتن زبانی را
که بنام فارسی دری از دیر زمان داریم، کاری کنند که روزی گفته شود که افغان
ها زبانی نداشتند این زبان هم زبان ایران بوده که افغان ها آنرا فرا گرفته
اند. من درین فصل خواستم آنچه در کلاس های خود بادرنظرداشت سابقهء تاریخی
زبان دری آموخته بودم و به یاددارم بادرنظرداشت بکار گیری واژه های دری در
منظومه های شعرای قدیم و بحث های تاریخی و نظر دانشمندان را بابعضی مطالب
دیگربا دوستان شریک سازم بدین نهج:
(دری ) در منظومه های شعرا:
فردوسی فرموده است که:
بفرمود تا پارسی دری نوشتند و کوتاه شد داوری
و باز هم از فردوسی:
یکی تازه کن قصهء زردهشت به نظم دری و به خط درشت
فردوسی در شهنامه:
گزارنده را پیش
بنشاندند همه نامه بررودکی خواندند
بفرمود تا فارسی
دری بگفتند و کوتاه شد داوری
حافظ سروده است:
ای زبان فارسی ای تو دردریای دری ای تو میراث نیاکان ای زبان
مادری
فارسی را پاس میداریم زیرا گفته اند قدرزر زرگر بداند قدر
گوهر گوهری
زشعر دلکش حافظ کسی شود آگاه که لطف طبع و سخن گفتن دری
داند
با هم از حافظ:
زشعر دلکش حافظ کسی شود آگاه که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
چو عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن
عنصری بلخی ملک الشعرای دورهء سلطان محمود سروده است:
آیا به فضل تو نیکو شده معانی خیر و یا به لفظ تو شیرین شده زبان دری
دقیقی بلخی :
دقیقی چار خصلت برگزیده به گیتی از همه نیکی وزشتی
لب یاقوت ، رنگ وناله وچنگ می خوشرنگ ودین زردهشتی
بنا به گفتهء محمد جواد شریعتی زبان شعری دقیقی ازآن (دری) است که بتواند
زردشتی پهلوی دان درآن دوره باشد.
نظامی گنجوی شاعر برازندهء زبان دری می فرماید:
گرازندهء داستان دری چنین داد نظم گزارشگری
نظامی که نظم دری کار اوست دری نظم کردن سزاوار اوست
از سعدی:
هزار بلبل دستانسرای عاشق را ببایدازتو سخن گفتن دری آموخت
از علامه اقبال لاهوری در مورد زبان دری:
گرچه اردو درعزوبت شکر است طرز گفتار دری شیرین تر است
حکیم سنایی هم در بزرگی زبان دری و مدح آن چنین می گوید:
شکر لله که ترا یافتم ای بحر سنی از تو صفت زمن اشعار به الفاظ دری
فرخی سیستانی قرن پنجم:
دل بدان یافتی از من که نکو دانی خواند مدحت خواجه آزاده به الفاظ
دری
صفات روی وی آسان بود مرا گفتن گهی به لفظ دری و گهی به شعر دری
سوزنی سمرقندی قرن پنجم:
شمع بگشاید زشرح لفظ و جذراصم چون زبان نطق بگشاید به الفاظ دری
انوری ابیوردی قرن ششم.
دید مرا گرفته لب، آتش پارسی زتب نطق من آب تا زمان برده به نکته ء دری
خاقانی شروانی قرن ششم.
رشیدی سمرقندی شاعر
قرن ششم هم سروده است که:
بهانه است به ماندن
، مرا ویک آنست که است مردن من مردن زبان دری
شعرای معاصر ما چون استاد خلیلی ومرحوم استاد فکری سلجوقی که در ارزش
تاریخی و ملی زبان دری آگاه بودند ، توانستند در منظومه های خودر دروصف
زبان دری بنگارند چنانچه مرحوم فکری سلجوقی در مثنوی فریدون زهرهء خود که
در بحر مثنوی یوسف ذلیخای جامی به رشته ء تحریر درآورده است ، او در
لابلای اشعار نغز خود لغات ناب (دری ) را به کار برده که حکایت از هنرپروری
خراسانیان و سامانیان دارد، وی درقسمتی از مقدمه ء آن داستان منظوم در
مورد زبان دری می نگارد:
(1)
قلم را محرم این راز کردم به نام ایزدش آغاز کردم
لغات کهنه و متروک و مهجور به کارار می برم میدار معزور
که خواهانم به جان لفظ دری را یکی مرغم گلستان هری را
نخستین مهد من خاک هری بود نخستین حرف من حرف دری بود
درآن ساعت که از مادر بزادم به گلزار هری دیده گشادم
به بالیدم به آن آب و به این خاک چه آب و خاک بی آهو وبی آک
چو از مادر سخن واضح شنیدم به معنی سخن لحنی رسیدم
دری گفتم نیوشیدم دری را پذیرفتم زبان مادری را
چو مارا زاد بود از آریاناست دری را تار و پود از آریاناست
زاول چون زبان مادری بود دری ما را زبان مادری بود
شاعر بلند پایه ء افغانستان مرحوم استاد خلیل الله خلیلی هم در وصف زبان
دری زیبا سروده اند:
غیر از نفس گرم گهر بار خلیلی باناله که آمیخته گلبانگ دری را
یا در دیگر مصرع:
من دری گویم دری آن من است این گهر ارث نیاگان من است
نظر دانشمندان و شعرا پیرامون زبان دری و فارسی:
زبان دری در قرن چهارم هجری مختص خراسان زمین و یا ماوراء النهر و
افغانستان امروزی بوده است. این زبان درآن وقت درایران معمول نبود حتا یک
شعر هم در همین زبان یعنی زبان فارسی دیده نشده که بعد ها زبان دری به غرب
ایران مروج انتشار یافت. به رویت اسناد و شواهد زایش زبان دری به خراسان
بوده است و زبان دری زبان شهر نشینان بوده واین زبان بواسطهء شیرینی آن
دردربار ها مورد گویش قرارداشت ، چنانچه درروایات ابن المقفع یاقوت الحموی
، حمزهء اصفهانی و برخی دیگر دانشمندان ازآن به عنوان دو زبان جداگانه
یادشده که ((دری)) را مختص به زبان دربارودرگاه وپارسی یا فارسی را زبان
موبدان ، دانشمندان و اهل فارس خوانده اند.
زبان دری درادوار مختلف حوادث متعددی را پشت سر گذاشته و موجب تغیر وتحولات
شده است . به گواهی تاریخ این زبان قدامت دوهزار ساله دارد. این زبان قدیم
برسرزمین ما همانند سایر زبان های هندوآریایی پا به عرصه ء وجود نهاده که
برای نخستین بار توسط ساکنین کابلستان ، زابلستان ، غزنین بدخشان ، نیمروز
، سیستان ، بلخ ، هری کندهارا و اکوزیا وسیلهء افهام و تفهیم قرارگرفت واز
همان وقت بود که جوانه های زبان دری به روئیدن گرفت و به سیر تکامل پرداخت
و پس از فراز وفرود های بسیار به حد رشد خود رسید.
زبان دری با رواج یافتن دین اسلام در خراسان و تغییر یافتن الفبا و آشنایی
مردم به زبان عربی ، سیر آن تند تر شده و موجب غنای بیشتر گردید تااینکه
اصول و قواعد دستوری زبان (دری ) حالت اصلی خویش را حفظ کرد. اینکه چرا این
زبان را دری یا فارسی می گویند تحقیقات زیادی درزمینه انجام شده چنانچه در
متون کلاسیک ، اسم های چون : دری ، پارسی فارسی ، دری پارتی به این زبان
نامیده شده ، ولی از آنجایی که مطالعات نشان داده در اوایل دورهء اسلامی
این زبان فارسی را ، فارسی دری یاد نموده اند.
زبان کهن (دری ) از چندین طرف مورد تهاجم و ستم قرارگرفته ، من از استادان
خود شنیده ام که این زبان دری لهجه نیست بلکه زبان فارسی اصل قدیم است که
در خراسان زمین وافغانستان امروزی بطورمنحصرمروج می باشد. اینکه چرا عرب
ها بصورت عام زبان (دری) را فارسی نامیده اند، دلیل آن همانا رویارویی آنها
با قوم فارس بوده واز سوی دیگر فارس ها دارای امپراطوری بزرگ بودند و شهرت
بیشتر داشتند، به همین ملحوظ که عرب ها ، آریایی تباران را با درنظرداشت
منطقهء پارس پارسیان فارسی زبان نامیدند.
مقدسی در کتاب احسن التقاسیم می نویسد:
زبان بلخیان زبان دری است واین زبان همانند آن از آن سبب (دری ) می نامند
که زبانی بوده که دردربار به آن سخن گویند. مولف برهان قانع زیر عنوان دری
نگاشته است اینکه : هرواژه ء که درآن نقصانی نباشد دری گفته می شود. زبان
رسمی حکومت طاهریان که بنیانگذاری طاهر بن حسین از سال (206-259) (دری) بود
همچنان یعقوب لیث صفاردر سال 254 قمری درزرنج مرکز سیستان ، زبان (دری) را
زبان رسمی دولت خود اعلان کرده و کسانی که به ارزش تاریخی و ملی کلمه ء دری
آگاهی داشته باشند هیچگاه ادعای برتری زبان فارسی را نسبت به دری نمی
نمایند.
همچنان استاد واصف باختری بادرنظرداشت مطالعه کتاب مهجم و کتب کهن یادی از
پارت نام کهن خراسان نموده و همچنان اظهار داشته است که زبان دری منصوب شده
به دربار ، زبان رسمی و زبان مناشیر دربار ها و زبان دره می داند و هم گفته
است که عدهء از متخصصان و ژورنالستان را عقیده برآنست که زبان دری یعنی
زبان تخار چنانچه کریس تینسر دنمارکی و دینتیگ اگلیسی کلمه ء دری را دراصل
دهاری می دانند و به نظر آنها (دها) نام اصلی سرزمینی است که امروز آنرا
تخار می شناسیم که آنها هم تلویحاء با جدا بودن این زبان از همدیگر اصرار
دارند که شاید فکر کرده باشند که ( تخار) معرب دهار و دهری که به شکل تغیر
یافته دری نگاشته شده است.
درهمین عصر، زبان فارسی بیشتر شناخته شده است. در زمینه ء سابقهء تاریخی
این واژه ء فارسی هم اگر پژوهش شود، گفته شده که کلمهء فارسی معرب نام
پارسی می باشد ، پارس یا فارس با یک نسبتی منسوب به فارس شده در حالیکه ما
در همین اکنون به فارس تعلق نداریم و کشور مستقلی داریم باید بدانیم که
سرزمین فارس یا فارس قدیم ناحیهء جنوبی ایران منتهی به خلیج فارس با خلیج
عرب که با درنظرداشت موضوعات تاریخی ، اقلیمی و فرهنگی دارای گویش خاص می
باشند، این سرزمین ، استان های را چون فارس ، بوشهر ، گهکیلوه ، بویراحمد،
استان هرمزگان ، استان کرمان را دربردارد که این محدوده را خاستگاه زبان
فارسی و میراث دار پارسی می دانند که مرکز آن شهر شیراز می باشد.
((ملک الشعرا بهار در جلد اول کتاب سبک شناسی خود در نخستین گفتار زیر
عنوان ایرانی پس از زبان های ، پارسی مادی ، اوستا وزبان زردشت فارسی
باستان ، پهلوی ، مکثی بسیار جالب و پژوهشی به نوشته های نویسندگان معتبر
قدیم از جمله ابن مقفع در مورد نام وریشه و پیدایش زبان (دری) دارد که
بااستنادات پایه ای توانسته است قدامت سلامت و هویت این زبان را به ثبوت
برساند. بهار دراینجا به عنوان یک شخصیت فرهنگی که با بعد وسعت نگری اش به
او ماهیت یک انسان مسئول رادرراستای حوزهء تمدنی و زبانی میدهد بدون
هیچگونه غرض ورزی چندین بار به دنیای زبان (دری) از لحاظ سلامت گویشی وادبی
اشاره می کند وبرای این اشارات خود به متون قدیم استناد می جوید.
بهار بسیار به روشنی مطرح می کند که زبان (دری) از خراسان افغانستان
امروزی – شرق ایران برخاسته و به دلیل شیوایی گفتاری وادبی خود رادر غرب
ایران ، درآن زمان که زبان پهلوی سخن می گفتند – غلبه یافته است. بهار
همچنان مهد زبان دری را بلخ ، تخار ، بدخشان و سیستان و زابلستان دانسته
ودلایل مستندی از نویسندگان با اعتبار قدیم می آورد، به همین دلیل نوشتهء
بهار فقید که یکی از سرآمدان شعر وادبیات وفرهنگ عصر ما بوده و مردم ایران
و حوزه ء زبانی و فرهنگی ما به اوج فراوان قایل اند)).
بااتکا به گفته ء بهار باید هم یادآور شد که درایران زمین دردورهء ساسانی
نخست در جنوب غرب فلات ایران رسم الخط خاص و گویش زبان پهلوی مروج بود ،
این زبان را پهلو یا پهله ، پرثوه ، پهلوان یا زبان پهلوانان می گفتند که
زبان متداول اشکانیان و ساسانیان و مردم پارت بوده و پارت ها هم با داشتن
زبان پهلوی ازدورهء ساسانی باقی ماند. شعرای زیادی در اشعار خود به این
زبان اشاره ها داشتند بطور مثال فردوسی در مورد زبان پهلوی زیاد سروده که:
ورانام کندز بدی پهلوی اگر پهلوان سخن بشنوی
نگه کن سحر گاه تا بشنوی زبلبل سخن گفتن پهلوی
یکی نامه بنوشت بر پهلوی برآئین شاهان خط خسروی
هنگامی که در ایران لسان پهلوی مروج بود زبان دیگری بنام (دری) به عنوان
زبان معتبر در دربارشهریاران بکار می بردند. با فتوحات اسلامی ضربهء بزرگی
بر پیکر زبان پهلوی وارد آورد و زبان پهلوی هم متروک گشت و چند سال بعد
ایرانیان زبان خودرا باالفبای عربی بکار بردند که درین زمینه هم تحقیقات
زیادی صورت پذیرفته است ، جای آن دارد تا در یک بحث دیگر پژوهشگران و
دانشمندان درزمینه تحقیق بیشتر نمایند. عبدالله عامر در قرن 32 هجری که در
آریانا خلافت کرد با زبان پهلوی خصومت داشت و سعی کرد تا همه کتاب هارا
بسوزانند چنانچه مرحوم فکری سلجوقی در منظومهء فریدون و زهره در مقدمه در
این باب سروده است که: (2)
شنیدستم که عبدالله عامر جو اندر آریانا گشت آمر
به جان خصم زبان
پهلوی بود عجم را دشمن و خصم قوی بود
ودر همان کتاب
منظوم موضوع سوختاندن کتاب ها و از کشتن ، زجر و شکنجهء آزادگان ودهقان
یادشده که در زیر تیغ آنها جان سپردند و سرانجام همه مجبور شدند تا زبان
خودرا پنهان کنند. چنانچه در همین موضوع او هم یادآور شده که:
گروهی از نظر ها
دور بودند همه آواره و مهجور بودند
زبان پهلوی گفتار
شان بود نکو کردار و خوش پندار شان بود
گروهی هم زآزادان
دهقان به شهرستان و اطراف خراسان
به تقیه کار خود
آسان نمودند زبان خویش را پنهان نمودند
برای نخستین بار ابن مقنع و سپس دیگران در مورد زبان دری نوشتند ابن ندیم
از قول او می نویسد: زبان های فارسی عبارت انداز : پهلوی ، دری ، فارسی ،
خوزی و سریانی است. پهلوی منسوب به پهله نام پنج شهری است چون اصفهان ، ری
، همدان ، نهاوند وآذاربایجان که (دری ) زبانان شهر نشین هم درآن شهر ها
زیست می نمودند که در دربار شاهان سخن می گفتند که شامل علما و موبدان بوده
اند. ابن مقفع در مورد زبان دری می نگارد:زبان اندک اندک دردربار شاهان گام
می گذارد وزبان پهلوی را کنار می زند و جایش را پر می کند. ابن ندیم زبان
دری را از کهنترین زبان وابسته به خراسان می داند نه از فارس.
باذکر مراتب فوق باید علاوه نمود که زبان فارسی ودری هردو ازجملهء میراث
فرهنگی ما می باشد و ملیون ها نفر در افغانستان به آن تکلم می نمایند ، در
تضعیف آن جای اندیشه نمی باشد، چه بهتر است تا منتقدین ،عوض اینکه واویلا
نموده و تضعیف زبان ما را به امریکا یا ملیت پشتون نسبت دهند چه خوبست که
با بکار گیری اصطلاحات فارسی ایرانی که جنبهء ادبی آن ضعیف است خودرا مشغول
نکنند واگر در زبان واژه های نامانوس به زبان های دیگر مشاهده می شود سعی
نمایند برای جایگزین نمودن واژه های مناسب دیگر عوض لغات غیر فارسی جستجو
نمایند. همچنان ما باید بدانیم اگر این کلمه ء دری حذف گردد ، دیگران در یک
سیاست ، خود هارا پرچم دار فارسی و گل سرسبد تمدن مشترک جغرافیایی سیاسی
امروز معرفی می کنند که در همین آوان درین عرصهء ماشینری بزرگ فعال می
باشند .در خاتمه ما امیدواریم تا دانشمندان ، نویسندگان و پژوهشگران افغان
ما به همین منوال از اصلیت و رابطه ء تاریخی هردو زبان وزایش آن در
افغانستان همشهریان خود را آگاهی داده و برای نگهداری زبان فارسی دری توجه
همه جانبه را مبذول داشته ممنون سازند.
|