مثل یک مادر تنهایی که اولادش را
دوستت دارم و دانستهام ابعادش را
تو اگر دست مرا سخت به دستت گیری
خلق بیکار زیادند که ایرادش را...
تن تبدار مرا در بغلت پنهان کن
مثل یک ساقهی ریواس که همزادش را
دل دریایی من با تو چنان گشته که پاک
برده از خاطرهاش خانهی آبادش را
مثل مریم به مسیحا شدنت معتقدم
که به رقص آمده دنیا شب میلادش را
عشق هر پیکرهای که بتراشد زیباست
مثل یک شاعر شوریده که فریادش را
مهتاب ساحل |