کابل ناتهـ، Kabulnath


Bild könnte enthalten: 1 Person, Nahaufnahme
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

سميه رامش

    

 
حوصله

 

 

در شب ديگر حوصله يي نيست
در موهايم
در لبخندهايي كه طعم تلخ دارند
و قصه هاي بي رنگ و لعاب اين روزگار
حوصله يي نيست در من اگر تو نباشي
تنها
يا با همه ي اين مردگان به جماعت ايستاده
مردگاني كه تنها معني تكفير را ميدانند
و حكم سنگ زدن دارند به من و تو همه چيزهاي رازآلوده ي زيبا !
ديگر حوصله يي نيست
بيا پلك بزنيم شب را و در خود فرو رويم/
در تب و جنون
و دل به تن تتن هاي مولانا بسپاريم
انگار هيچ كس نبود و نيست
و قصه بگوييم براي تمام دختران چشم و گوش بسته ي شهر /
حتي اگر زبانمان را به سنگ بستند
حتي اگر...
راستي تو بمان
نگذار اين شب بي حوصله ما را به يغما ببرد
شهرزاد من !
همزادِ ساعتهاي خلسه و فرياد
ساعت هاي قرار و بي قراري
ساعت تب و تپيدن براي رنگ هاي سرخِ سرخِ سرخ
هنوز هم حوصله يي هست
بيا ناخن هايمان را رنگ كنيم
موهايمان را باز
و لب هايمان را گل اناري
براي تمام دختران شهر ياد بدهيم روي لبهايشان لبخند سرخي بكارند
تا كسالت روزگار تمام شود!

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۵۷     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        حمل ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی   اول اپریل  ۲۰۲۰