وقتی در تلفون و پیامخانه از انبوه دردها، اشک وناله، شکایت ها و رنج طاقت
سوز مردم مظلوم ما می شنوم ومی خوانم ویا نوشته های حاکی از آن همه اوضاع
نابسامان را از قلم هموطنان از دوردستها می نگرم، بیشتر و دقیقتر به
یادآنانی می افتم که درمیان آتش جانسوز شب و روز خود را سپری میکنند.
تهدیدهای آشکا را ونهفته در توافقنامۀ امریکا- طالبان، اگر حواس انسانهای
مسؤول- ونه دارنده گان ریگ در کفش را- با بیشترین دلهره ها جلب نمود، دیدیم
که جیره خواران نکتایی دار از یک سو در پی چگونگی تدوام قدرت خود شدند واز
سوی دیگر، آنرا مطابق برنامۀ چندین سالۀ خویش نیز یافتند. اما درهمه حال
هیچکدام حاضر نشدند که اندکی به سوی فریاد مردمی روی بیاورند که سالها است
ازبیداد انسانکشی طالبان و یاران تروریست آن در گریان استند. گروه طالبان
نیز نشان داد که امریکایی کشی راکنار نهاده و انسان های مظلوم جامعه را
همچنان از تیغ می کشد. چنان بود که در محفل یاد بودی از عبدالعلی مزاری و
زابل خون ریخت، درعبادتگاه مقدس سکهـ ها که شایستۀ احترام و سزاوار پاس
داشتن است، در کمال وحشت یورش برد و موج خون را در تخار به راه انداخت.
شب و روز مردمی که ارزوی صلح دارند وندیدن روی خون ریزی را در یابیم که
چگونه به خواب میروند و خوابی که از آن بیدار می شوند، چون است.
در ادامه انسانکشی های تروریست ها، ویروس تباهیگر "کرونا" تهدید مرگ های
گسترده تر را در چشم انداز نهاد. در این زمینه نیز دیدیم که حکومتگران فساد
الود و فاقد مسؤولیت در برابر مردم، هیچ برنامۀ مشخص وکمک کننده را ارائه
نکردند. آنچه به عنوان چاره جویی ابلاغ کردند، نشان داد که هیچ مشکلی از
این هیولای خطرناک را مداوا نمی کند. به طور مثال روزانه در شهر کابل که
بیش از 5 ملیون باشنده دارد، مردم بسیاری نیاز های بخور ونمیر خویش را از
راه مشغولیت های روزانه به دست می آورند. تراکم نفوس و تماسهایی که از روی
ناگزیری در جامعۀ فقیر حضور دارد، به شیوع مهار نشدنی این مهلکه بیشتر کمک
میکند. یک تن از رئیس جمهورهای این کشور، وقتی با گروه وزیران خود، با ماسک
ها عکس می گیرد و مطابق سطح وسویۀ همیشگی اش، چنان وانمود میکند که "کرونا"
را جدی گرفته است، انسان مردم اندیش ونگران سرنوشت ملیون ها انسان به حال
این کتلۀ وسیع می افتد که شب و روز را چگونه سپری می کنند. بیرو کراسی،
رشوه دهی، و واسطه سالاری در شفاخانه ها ( با وجود داشتن داکترها ونرس های
شریف وانساندوست) که بیداد میکند، فریاد سرنوشت ورود مهاجرین از ایران با
نگرانی های فزاینده اش، در گوش حکوکتگران نمیرسد.
در جامعه یی که فقر، جهل، گونه های تبعیض، زر اندوزی، انستانکشی و خدمت به
بیگانه گان بیداد روزانه دارد، شب و روز آمیخته با آه، فریاد و اشکهای نا
خشکیدۀ مردم آن جای توه ودلسوزی بسیار دارد.
|