در هفته های اخیر، بحران کرونایی زندگی حدود هفت میلیارد انسان را با خطر
مرگ مواجه کرده و این ویروس روزانه جان هزاران انسان را میگیرد و تراژیدی
غیر قابل باور انسانی را رقم میزند.
گفته می شود که کرونا، ورشکستگی اقتصاد جهانی را در پی دارد و پیامد روحی و
روانی آن شدیدآ پیکره جوامع انسانی را صدمه می زند.
به دلیل رشد سریع این ویروس، هزاران هزار کارخانه کوچک و بزرگ، کمپنی
تولیدات صنعتی و غیر صنعتی، پلایشگاه های نفت و گاز بسته و ملیون ها کارمند
در سراسر جهان برای سلامت شان به قرنطین اجباری واداشته شده اند وبه همین
منظور کشورهای مختلف جهان از هیچگونه سعی و تلاش و تهیه امکانات رفاهی برای
حمایت و حفظ جان شهروندانش دریغ ندارند.
دولت ها برای پیشگیری از مرگ و میر شهروندان شان، شفاخانه ها و بیمارستان
ها و درمانگاه ها را با مدرنترین وسایل مجهز نموده اند و شهر ها و خیابانها
و کوچه ها و مغازه ها و منازل را برای سلامتی مردم دوا پاشی و ضد عفونی
میکنند و در هر محل و مکان ایستگاه های صحی را بر پا میدارند.
در شرایطی که دولت ها، میلیون ها شهروندش را پشت دروازه های مهُر و موم شده
آپارتمان ها نگهمیدارند و تهیه خوراکه و غذا رسانی در روز را، برای میلیون
ها انسان به عهده مـــیگیرند تا شهروندان شان را از مرگ حتمی نجات دهند،
در شرایطی که هنرمندان، آهنگسازان، آواز خوانان، در کشور های مختلف با پخش
آهنگ های امیدوار کننده، برای مردم نا امیدیکه از پشت پنجره های بسته با
نگاه های یاس آلود و نا امید، به زندگی مینگرند و با سایه ترس و مرگ پنجه
نرم میکنند، امید می آفرینند، درچنین شرایط هول و
هراس آور همه گیر، در افغانستان، گروه های خبیثه و عاملین خیانت و جنایت،
به نیایشگاه اقلیت سیک ها در کابل یورش میبرند و با بی رحمی تمام،
نیایشگران را به گلوله می بندند و بشمول کودکان همه را به خاک و خون می
کشانند.
چه کسی باشد که بعد از دیدن ویدیوی صحنه های پس از این کشتار، از گریه های
(( سونی سینگ سونی ))، قلبش نلرزد و جگرش آتش نگیرد ؟
دفاع از حقوق شهروندان، دفاع از اقلیت های مذهبی و امنیت آنها ازوظایف دولت
است. اما کدام دولت ؟
بدبختانه در تاریخ معاصر کشورما، بخصوص از زمانیکه جنگ ضد استعماری علیه
روسها آغاز میشود و احزاب اسلامی قوت میگریند، از اینگونه کشتار های دسته
جمعی و انتحاری و فاجعه های انسانی آنقدر بیشمار اتفاق افتاده که دیگر از
این کارنامه های سیاه، اوراق تاریخ بوی تعفن و لجن میدهد و متن آن چنان
چرکین و تهوع آورست که اگر به تاریخ معاصر رجوع کنی، جز خون و قتل و
انتحاری و کشتار و قی و استفراغ در آن چیزی نمی بینی.
در افغانستان این بی رحمی و قساوت بخصوص در مورد اقلیت های مذهبی، زمانی به
اوج خود می رسد که معیار ها و ارزش های انسانی و حقوق بشری معنایش را از
دست میدهد و بجایش افراطیت و ذهنیت های شیطانی اسلامگرایی تکثیر و گسترده
میشوند به حدی که نه تنها حقوق انسانی و شهروندی برای شان مفهومی ندارد
بلکه موجودیت اقلیت های مذهبی برای شان غیر قابل تحمل میشود. فی الواقع در
افغانستان این نیرو های خبیثه از چندین دهه بدینسو، چون اشباح مرگزا و
زندگی افگن چنان به اوج بی رحمی و قساوت گری خود رسیده اند که در کارنامه
ننگین شان جز ایجاد ترس و وحشت، بربریت و قتل عام انسان های مظلوم و بی
پناه چیزی وجود ندارد.
متاسفانه خیلی وقت است که از اثر شومی اسلامگرایی افراطی و خشونت بار،
تعداد اقلیت های مذهبی در افغانستان روز تا روز رو به کاهش اند. مطلع هستیم
که تعداد اقلیت یهود به صفر رسید. ازنفوس هزاره های اسماعیلی نیز کاسته شده
و این اقلیت یا در کشور های مختلف مهاجر شده اند و یا در داخل افغانستان از
بیم و ترس دیگران یا پنهان اند و یا هم باور های خود را پنهان میدارند.
اقلیت مسیحی یا به مهاجرت رو آورده اند و یا هم در خفا به مراسم مذهبی خود
می پردازند و پنهان کاری می کنند.
حمله به خانواده های بی پناه سیک ها و هندوباوران در کابل، یک عمل شیطانی،
ضد بشری و ضد انسانی ست. کشتار سیک ها، جنایت فراموش ناشدنی و ضربه
تکاندهنده به فرهنگ باستانی افغانستان و زندگی شهرنشینی ست. کیست که باور
نکند که همین هندوباوران از تهداب گزاران زندگی شهری و پدیدآورده گان فرهنگ
و اقتصاد شهری و تجارت و موسیقی در افغانستان بوده اند. رونق بازار خرده
فروشان، عطاری وادویه و صنعت نخ ریسی و تکه باقی و غیره.
آگاههان بدین باورند که قربانی شدن هندوباوران هموطن ما، نتیجه، اختلافات
سیاسی و کشیده گی های بین پاکستان و هند است. در واقع انتقام گیری از کشتار
مسلمانان هند است که چندی قبل متعصبین هندی به دکانها و خانه ها و محله
هایی مسلمان نشین حمله بردند.
اما چرا این انتقام از اقلیت هندوبار افغانستان که جز چند خانوار محدود
ازنفوس آنها باقی نمانده، گرفته میشود ؟ دلیلش روشن است. افغانستان کشور بی
در و پیکریست که در هر گوشه اش، از رشد گروه های افراطی گرفته تا تجمع و
نقل و انتقال و اسکان داعشی های شکست خورده از عراق و سوریه، تا رشد بقایای
تروریسم القاعده و طالبان در مناطق جنوبی و هلمند و تا نشست ها و گفتگو های
ویرانگر و محیلانه خلیلزاد با طالبان پاکستانی، تا قطری هایی که ولایت فراه
را از آن خود میدانند و برای شکار نایابترین پرندگان از جنس شاهین و باشه،
دام ها و شکارگاه و فارم های پرورش پرندگان نایاب را می سازند و بدون اینکه
دولت کوچکترین عکس العملی نشان دهد و یا اختیاراتی در این مورد داشته باشد
عرب های قطری خودسرانه پرندگان شکار شده و پرورش یافته را به کشور خود
سرازیر می نمایند.
در کشوری که صلاحیت های دولتی اش از حدود کلان شهر ها فراتر نمی رود،
واختلافات درتقیسم قدرت بین اجیران و معاش بگیران امریکایی ماهاست ادامه
دارد، در کشوری که مرز هایش منبع کلان رشوه بگیران و اختلاس گران و
قاچاقبران است و بدون هیچگونه کنترولی بروی همه باز است. نمونه بارز آن
سرازیر شده دهها هزار افغان مهاجر از کشور ایرانست که در روز های اخیر برای
فرار از مصاب شدن به کرونا،از مرز های غربی بسوی هرات هجوم آوردند. کدام
مرجع دلسور دولتی توانست تشخیص بدهد که دربین این افراد چه تعداد ایرانی
معتاد و مصاب به ویروس کرونا و یا هم به بهانه های مخرب دیکر بنام افغان،
داخل خاک افغانستان شده اند ؟! روشن است که با چنین وضعیت اسفناک مرزی،
انتحاری و تروریست هر زمانی که اراده کند با انباری از اسلحه و مواد منفجره
داخل می آید و کمر به قتل مردم بیگناه ما می بندد.
گویا این افراطیون با چنین رویکرد ددمنشانه خود قصد دارند که افغانستان را
از موجودیت اقلیت های مذهبی بشمول هندوباوران پاک سازند که کور خوانده اند.
آیا میشود دستآورد ها، باور ها، یادگار ها و نقش و نگاره های هندویزم و
بودیزم و دیگر ادیان را از دل تاریخ آن سرزمین زدود ؟
افغانستان همواره سرزمین فرهنگ های مختلف و متنوع بوده و تمدن تاریخی این
کشور، محصول دستآورد های اقلیت ها و اکثریت هاست.
بگواهی تاریخ، این تنوع فرهنگی، خلاق و آفریننده بوده و خواهند بود. بایستی
به این روند تاریخی احترام گذاشت. آیندگان به یقین که چنین خواهند کرد.
|