در رابطه با زيستنامهء جناب شادروان کرنيل صاحب رام داس، که يکي از فارغين مکتب حربيه بود و تا رتبهء کرنيلي در قواي مسلح سالهاي ختم دورهً امانيه تا آغاز سلطنت نادرشاه ـ ايفاي وظيفه کرده ، تلاش هاي جدي کردم. با دريغ و درد در مورد کامگار نشدم.
دو پسرش در کشور المان پناهنده هستند مگر شکل و شمايل غربت همچو فرصت نيکو را از آنها دزديده است تا حرفي از زنده گي پدر را روي کاغذ آرند.
براي کارمندان اداري هندوان و سيکهـ هاي افغانستان از گذشته هاي دور لقب «ديوان» به کار رفته و براي کارمندان مسلم القاب شاغاسي، لويناب و ميرزا مورد استعمال داشت. هرگاه فردي کار ديواني نکرده باشد، و اين لقب را به کار ببرد درست نيست. جناب سريندر کمار سابق مديرعممومي دايره کريدت بانک ملی افغان درين رستا می نويسد که « شادروان ديوان بهگوان داس چهبر (پدربزرگ اينجانب) در عصر سلطنت امير حبيب الله خان بحيث سررشته دار چبوتره (رييس گمرک) که بعدأ به نام گمرک مسمي گرديد، ايفاي وظيفه ميکرد. و گمرک در منطقهء مرادخاني بود.
لقب ديوان در خانواده ما از جد بزرگ ما شادروان ايشور داس چهبر، به ميراث رسيده است. جد بزرگ ما در زمان سلطنت امير عبدالرحمن خان به حيث گدامدار عمومي دولتي مقرر و فرمان تقرر شان از سوي امير عبدالرحمن خان با لقب ديواني صادر شده بود که در مقابل خدماتش پاداشي هم براي شان داده شده بود که باغي بود در منطقهء قلعچه که از بالاحصار کابل شروع تا بيني حضار وسعت داشت. همچنان در شکردره باغي برايش بخشش داده شده بود.».
|