مباد بشکند ای رودها غرور شما
که اين صحيفه شد آغازبا سطور شما
شبان تيره لب تشنه گان باديه را
شکوه صبحدمان ميدهد حضور شما
هزار دشت شقايق ، هزار چشمه نوش
بشارتيست ز آينده های دور شما
چه شادمانه به کابوس مرگ ميخنديد
دو روی سکه هستيست سوک و سور شما
شکيب زخمی مرغابيان ساحل را
توان بال عقابان دهد عبور شما
مباد خسته شود دستهای جاری تان
مباد تنگ شود سينه صبور شما
مباد سايه ابليس سار وسوسه ها
شبی گذر کند از کوچه شعور شما
مباد تيره مردابيان تبيره زند
مباد بشکند ای رودها غرور شما .
|