کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

ابوطالب مظفری

 
 
به احترام استاد قسیم اخگر
وصیت
 
 


و ما هم نسلی بودیم
از ما به نیکی یاد کنید
از خاک ما که می‌گذرید
کلاه از سر بردارید
و سه دقیقه در سکوت مطلق قدم بزنید
ما در باره باد و باران و آفتاب

نان و نمک
در باره زمین و آسمان
«کاپیتال» داشتیم
*
ما از راه‌های دوری آمده بودیم
آفتاب سوخته بودیم
«وجاء من أقصی المدینة‌ رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین..»
ریسمان شانه‌هایمان را آزرده بود
و زنجیر با پا‌هایمان رفتار مناسبی نداشت
به صدای تازیانه‌ حساسیت داشتیم
سرفه‌مان می‌گرفت، وقتی پادشاه
سخن از دموکراسی می‌گفت
مار گزیده بودیم
و از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسیدیم
*
در طبراقهای ما
«هلیله» و بود برای قبض بچه‌‌هایتان
«جوانی بادیان» بود برای سردرد
«سنا پولوس» بود برای سر استخوان درد
ایمان بود
کتاب «دکتر و پیر» بود
«فیلسوف‌نما‌ها» بود
«کویر»
ما نسل مُرسل بودیم
کتاب‌ داشتیم
تن‌ها فرق ما با «نوح نبی» در این بود:
او نخست کشتی ساخت
بعد طوفان آورد
ما طوفان آوردیم
و آنگاه فرصت ساختن کشتی را نداشتیم
نسلی بودیم با نامهای شیک
با بازوان پولادین
و صفتهای شعله ور
شب در کار تکثیر پخش شبنامه
و رز می‌تینگ‌های سیاسی داشتیم
تن‌ها عیب ما این بود که
جامعه طبقاتی آسمان و زمین را بر نمی‌تافتیم
قرار بود هفت آسمان و زمین
مثل کف دست صاف و بی‌طبقه باشد
*
ما را حلال کنید‌ای باشندگان
بلخ و نیمروز
اگر جنگ را به روستا‌هایتان فرستادیم
اگرآفت به مزارعتان رسید
اگر مُرش به مواشیتان افتاد
ما را حلال کنید
ای دهقانان
ای زحمت‌کشان
ای مهاجران
ای قربانیان دهمزنگ و پلچرخی
اگر حفیظ الله امین را به شما معرفی کردیم
آری
ما هم نسلی بودیم
از ما به نیکی یاد کنید.

 

 

 

 اخگری در تاریکنای تاریخ

اخگر الگوی روشنگری

قسیم اخگر بزرگ بود و از اهالی امروز بود

قسیم اخگر مردی از اهالی امروز

قسیم اخگر روشنگر عیار

به استاد قسیم اخگر که سربلند زیست

 

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱۳۸       سال شـــشم           دلو/حوت             ۱۳۸٩  خورشیدی        فبوری ٢٠۱۱