خداحافظ

 

 

شبیه سادگی خویش، بی صدا رفتیم
ضمیر جمع چه بهتر «من و تو» «ما» رفتیم

فضای فاجعه بم داشت زیر دستارش
تمام فاجعه را تا به انتها رفتیم

چقدر ساده تو گفتی مرا «خدا حافظ»
و دست دست تکان داده در هوا رفتیم

هنوز مثل همیشه، همیشه مثل هنوز
من و تو دور نه ماندیم و پا به پا رفتیم

صدای گرم تو در شام یک خزان می خواند
دعای اول و آخر... چه شد، چرا رفتیم

 

زینت

 

 

گپگ :

 

با تو جواب هر چه نفس میکشم هواست

 تو آخرین دعای منی تا خدا خدا ست

 

.........................................

 

برهنگی

 

بعد از آنکه روح برهنه ات غارت شد

 بلند میشوی

 کت و شلوار دو لا تنش میکنی

 کمربندش را سفت تر می بندی

 زیپ یقه اش را بالا میکشی

 

 تجاوز اما

 روی پیشانی ذهنت

 قطره قطره می چکد

 واین مروج ترین شکل شکنجه

 درجهنم هلوکاست است

 

 دفتر : موازی با میگرن