« هزارو یک شب »
THE THOUSAND AND ONE NIGHT
کتابی است درحکایت و شکایت با « هزارافسانه »
 

 

 

 

کتاب « هزارو یک شب » سرگذشت درازدامن دارد . دراصل این کتاب وابسته به شاهان آریایی / ایرانی بوده که درآن داستانهای اسطوره یی و حکایت های عاشقانه و افسانه های عجیب الخلقه   انسانی و دیووپری درج گردیده که در تاریخ بنام « هزارافسانه » یا « هزارافسان» شهرت حاصل نموده است . . اما دراصل سروده های هزارافسان پایه و مایه هندی و ایرانی و خراسانی دارد که بعد ها با بمیان آمدن سلطه اعراب درسرزمین های شرقی ، نام داستان به « الف لیله واللیله »  تغییر یابیده که درآن اکثر نشیده ها ، و واژه ها و اصطلاحات عربی نیز درآن شامل گردید ..

داستان « هزارافسان » مربوط به یکی ازشاهان پارسی/ ایرانی است که وقتی زن میگرفت ، پس از یک شب راحت طلبی و کام گیری او را به قتل میرسانید . قصه چنان است که دختر یکی ازپاذشاهان یا وزیران  که زیرک و هوشمند بود زن این پاذشاه شد که پس ازوصلت و همخوابگی او نیز باید به قتل میرسید . اما دخترک که با فهم بود و چاره اندیش ، هرشب  پادشاه را با افسانه سرایی مصروف نگاه میداشت و بدینسان هزارو یک شب سپری شد و دخترک برعلاوه اینکه دردربارشاه خونباره و زنباره زنده ماند ، ازپادشاه  فرزندی بدنیا آورد که بدین وسیله  پادشاه ازکشتن وی دست بردارشده  و شاهدخت زمانه جان بسلامت برد .(۱)

داستان هزارافسان یا هزارافسانه دقیقاُ شامل « هزار» افسانه نبوده ، بلکه ازباب مسامحه و روی بزرکمنیشی آنرا هزارافسانه نامیده اند . کتاب « هزارافسان » تاریخ درازدامن دارد و داستانهای هندی قرن پنجم قبل ازمیلاد درآن گنجانیده شده و بعد داستانهای ایرانی درآن ضم گردیده است . باید یادآورشد که اصل کتاب هزارافسان کهن حالا از میان رفته وبدسترس ما نمی باشد .

 درعصردرخشان دولت های اسلامی که زبان عربی درنجد و ماوراء آن به اوج خود رسید و عرب و عرب مآبی مود روزگردیده و داستانهای تازی نیزدرج هرازافسان جدید شده، هزارافسانه که ازمتون پهلوی و فارسی کهن به ارمغان باقی مانده بود  بزبان عربی داخل شد. اعراب آنرا  بنام « الف لیله واللیله » مسمی ساختند. ازمتن عربی به «  هزارو یک شب » ترجمه گردید که شهرت جهانی حاصل کرده سپس به  زبان های انگلیسی و فرانسوی نیزبرگردان شد .

کتاب « هزارافسان » پیرار یا « هزارو یک شب » امروزی بیخ و ریشه اش به هزاره  اول پیش ازمیلاد میرسد که ازفرهنگ ها و اساطیرهندی و ایرانی به فرهنگ های دیگرمنتقل شده است .  داستانهای هزارافسان درعصراسلامی به دلایل غیردینی و غیرشرعی بویسله قصه گویان و افسانه پردازان مختلف که  درسراسرجهان اسلامی پراگنده شده بود، شکل و شمایل عرب مآبی را بخود گرفت و  دراواخرقرن پانزدهم متن عربی شده آن درشهرقاهره تدوین و کتابت گردید .  چون نام های داستانها هندی و ایرانی و خراسانی بود ، درمتن های عربی بعضی نام ها تغییرهویت داده  و اصطلاحات و داستانهای عربی نیزبرآن علاوه گردید . همچنان سروده ها و اشعارعربی هم درآن ضمیمه شد مانند قصه علی بابا ، داستان علاء الدین  .  (۲)

باید تذکرداد که کتاب « هزارو یک شب » ازمتن عربی « الف لیله واللیله » درسال ۱۲۵۹ هجری قمری به دوره شاهان قاجاری توسط ملا عبداللطیف طسوجی به زبان فارسی/دری ترجمه شد.ناصرالدین میرزا شاه قاجار را داستانهای هزارو یک شب خوش آمد تا آنجا که کتاب هزارو یک شب را زیربالین خود می گذاشت .چون شاه داستانهای هزارو یک شب رامی پسندید امرکرد تا درچاپ کتاب درایت بخرج دهند تا کتابی ماندگاردرجهان به یادگاربماند.برای زیب و زینت کتاب اشخاص برازنده و دانای آن زمان ماموراین کارشدند :

ـ  شمس الشعرا میرزا سروش اصفهانی مامورجایگزینی اشعارعربی به فارسی/ دری.

ـ  میرزا ابوالحسن خان غفاری مشهوربه ( صنیع الملک ) مسوءلیت نقاشی را برعهده داشت.

ـ  دوست علی خان ( معیرالممالک ) را سرپرست هـزینه مالی و امورکاری برگزید .

ـ  میرزا حسین تهرانی وظیقه خوش نویسی را بخط نستعلیق و رقاع بدوش کشید .

ـ  میرزا احمد خان ، استاد غلام علی و میرزا جانی جلد سازی کتاب را بکاربردند .

ـ  میرزا عبدالوهاب و میرزا علی محمد« مذهب » را به کار تذهیب و ترصیع محول ساختند .

ـ          میرزا علی صحاف کارصحافت کتاب را بدوش کشید .

همه ی این کارهای خطیرازمصورسازی تا نقاشی ، ازخوش نویسی تا تذهیب و ترصیح ، ازرنګ آمیزی تا صحافت و دسته بندی کارساده یی نبوده و برای کارهای هنری و زیبا کاری آن دوش با دوش تمام هنرآفرینان و فرهنګ دوستان که ګفته اند شامل چهل و دو تن بودند ، طی هفت سال با صرف هفت هزارتومان کتاب « هزارو یک شب » را درشش مجلد که مجموعاُ حاوی یک هزار و یکصد و سی و چهار صفحه نقاشی و خوش نویسی میباشد آماده ګردید .

کتاب هزارو یک شب شاهکارافسانه و حماسه ی  فرهنګ های هراز شهراست . فرهنګ هاییکه از سرزمینهای هندی ، پارسی ، ترکی ، خراسانی ، ماوراء النهری، یونانی و عربی برخاسته است . کتاب هزارو یک شب که به تفصیل ازآن سخن رفت اکنون درکتابخانه قصرګلستان ایران نگهداری میشود .  (۳)

پروفیسورسید حسن امین درباره کتاب هزارو یک شب اینگونه مینویسند:

«  داستان عامیانه هزارو یکشب ، آمیزه یی ازدخل و تصرف نقالان ، اقتباس و اختلاط داستان سرایان و اشتباه  نسخه نویسان و ملت های مختلف اعم از ایرانی ، انیرانی به ویژه یونانی ، عرب ، ترک ـ دریک داستان اصیل هندی/ایرانی است . یعنی طرح اصلی داستان که ازقصه ای به قصه ء دیگرو ازمضمونی به مضمون دیگرپیش میرود کاملاُ هندی است ، درحالیکه نام قهرمانان  اصلی داستان ایرانی/آریایی است . .  مهمترین استنتاج عام از مطالعه ء سیرتاریخ داستان هزارو یکشب ، اعتنا به انتقال فرهنگ ها ، و اشتراک ملت های مختلف درمیراث فرهنگی کنونی جهان است . . ازهمین نوع بررسی ها بخوبی میتوان به این نتیجه رسید که منابع فرهنگی تمدنی جهان محصول تلاش و موفقعیت یک ملت واحد نبوده و بده و بستان های فرهنگی و تمدنی میان ملل مختلف تا امروز ادامه داشته است . »

همانگونه که ایاب و ذهاب تجاری و بازرگانی میان ملت ها موجود بوده ، دراین راستا دادو ستد فرهنگ ها و لغت ها و اندیشه ها را نیزنمیتوان نادیده گرفت . مرا باوربرآنست که داستانهای هندی که بزبان سانسکریت نوشته شده و قدامت نهایت دیرینه دارد و درآن اززبان حیوانات حدیث گردیده و شامل حکمت ها و پند آموزی ها برای جامعه بوده است . داستانهای پنچه تتراکه بزبان  سانسکریت بود ، درآن قصه ها و حکایت های عجیبه اززبان حیوانات گنجانیده شده است . پنچه تترا درزمان ساسانیان به زبان پهلوی و بعد به عربی و سپس درعصرغزنویان به فارسی/دری  برگردان شد . این برگردانی ها با زبان های مختلف ، شکل و شمایل داستانهای هندی را با تغییراتی مانند واژه ها و برخی ازکارنامه های حال و هوای کشورهای مختلف و با قصه های محلی آن مناطق روبرو گردیده ، افسانه های را درمیان کشید که با وجود نوآوری ها آب و هوای همان داستانهای هندی را تبارز میداد . دراصل طوریکه یاد آورشدم داستانهای « هزارافسان » که بزبان های آنروز نوشته شده بود ، مجموعه ی ازقصه های محلی و جن و پری و غول های بیابانی و شاه و گدا و دلباخته گانی بوده که درآن افسانه های متباینی ازتخاری ، سغدی ، خوارزمی ، باختری ، هری ، گندهاری ، سیستانی ، طبری ، مازندرانی ، آذری ، کرمانی ، شیرازی و تبریزی و اصفهانی بوده باشد که اصل کتاب به هرزبانی که بوده امروز ازمیان رفته است . تسلط اعراب درسرزمین های عرب و عجم کاررا دگرکونه ساخت و آنها بخاطرهویت  افـروزی شان این افسانه ها را جمع آوری کرده درآن نام های اسلامی ، اشعارعربی ، اسمای تازی و سامی را گنجانیدند و داستانها را بیشترگرایش عرب مآبی دادند تا آریایی وایرانی . اعراب بدون شک کارنیکی را انجام دادند که ازخیرات سربزرگان و دانشورزان عجمی کتاب الف لیله و الیله را به معراج افسانه های عرب گرایی رسانیدند . همین کاررا درتـوسعه ء زبان شان نیز گسترش دادند . بدان معنی که درهنگام تسلط امویان و عباسیان ، تمام کارآگاهان فن لغت را به اطراف و اکناف نجد و حجاز و یمن و شامات فرستادند تا همه لغات عامیانه اعراب بادیه نشین و تمام اصطلاحاتی را که درمیان شان موجود است و هم لهجه های خاص شانرا یکایک جمع آوری بدارند و بعد آنها را تدوین و تکثیر بدارند و به شکل کتاب های جامع درجهان عرب و عجم پخش نمایند. این نیزکارشایسته ی بود که کردند . ایکاش ما نیز می آموختیم و ازتمام لهجه هاییکه در کوهپایه های هندوکش و با با کوه و سیاه کوه و سفید کوه و پارو پامیزاد و سلیمان کوه که گفت و گو میشد جمع آوری میکردیم تا امروز بصورت دانشنامه فرهنگی برای مردم ما به ارمغان میرسید .با تاءسف فراوان که چنین کارنه شد ؟  ! !

اگرفرزانه گان ما هزارسال پیش ازامروز قدعلم نمیکردند و زبان فارسی/دری را مانند فردوسی ها ، دقیقی ها ، مولوی ها ، سعدی ها ، حافظ ها ، خیام ها ، رودکی ها ، ناصرخسرو ها ،   عنصری ها ، سنایی ها ، عطارها و اسکافی ها به اوج خود نمی رسانیدند ،امروز زبان عربی زبان رسمی ما میگردید.شاهان و زمامداران بعدی که برسریر پادشاهی جلوس کردند بجز ازجنګ و چپاول و خون ریزی دیگرکاری نکردند که ما بدیشان افتخاربداریم .

ازکتاب « هزارو یک شب » سروده ی ازمولانا جلال الدین محمد بلخی به نشررسیده :

                   کودکان افسانه ها می آورند

                     درج درافسانه شان بس سروپند

                            هزل ها گویند درافسانه هـــــــــــا

                                  گــــــنج می جو درهمه ویرانه هـــا

عبداللطیف طسوجی که داستانهای هزارو یک شب را به زبان فارسی/ دری ترجمه کرده  درمقدمه کتاب مینویسد : « پوشیده نماناد که حکیمان را رسم و آیین چنین است که گاهی به رسم افسانه سخن گویند وگاهی اززبان دد و دام حدیث کنند ، و مقصود ازآن همه پند گفتن و حکمت آموختن است . . چون داستان هزارو یک شب بزبان عربی بنام ( الف لیله والیله)  نوشته شده و اشعارعربی نیزبدان ضمیمه گردیده. . بدین سبب خاص و عام ازخواندن و شنودنش رغبتی تمام دارند ، اما چون فهم لغت عرب به ارباب فضل و ادب اختصاص داشت تازمان دولت و عهد سلطنت محمد شاه غازی کسی به ترجمه فارسی آن کتاب نپرداخته بود . . بنا براین برادربلند اخترپادشاه ( بهمن میرزا) فرزند مغفور(عباس میرزا ) بنده ء ضعیف عبداللطیف طسوجی شیرازی را به پیشگاه خلایق پناه خواسته فرمودند که این نسخه بدیع را اززبان تازی به فارسی که خوشترین لغات ( زبان ها ) است بیاورو افصح الشعرا ملک الکلام ( میرزا سروش ) را فرمودند که بجای اشعارعربی شعرفارسی را ازکتب شعرا مناسب همان مقام بنویسند . . بندګان آستان کمراطاعت برمیان بسته خدمت ازآستین برزدیم . . درسنه ۱۲۶۱ هجری قمری درتبریزترجمه شده  . . » (۴)

آغاز داستان ازدوفرزند دلیرو دانای یکی از زمامداران آل ساسان که سلطان جزایرهند وچین بود تحقق میابد . دوفرزندی که داستان ازایشان می آغازد و بنام های ( شهرباز) و ( شاه زمان )  . شهرباز که برادر مهتربود به داد وعدل و رزمندگی جهان بگرفت و شاهزمان سلطنت سمرقند را بدست داشت . شاه زمان که مدت دودهه برادررا ندیده بود ، خواست او را به قصرش دعوت کند و ازوی پذیرایی شاندارنماید . هردو برادرتصمیم گرفتند که یکدیگررا ملاقات کنند . اما آنها بیرون ازکاخ  مرمرین شان درفضای بازخرگاه شاهانه آراستند و خواستند با یکدیگردرهوای گوارا و دلفریب باهم به صحبت بنشینند . شاه زمان  با حاجب ودربان و وزیران وکنیزکان و غلامان زرین کمرنزد برادرآمـد . اما در شب یادش آمـد که برای شهرباز هدیه ی بس گرانبها تهیه دیده بود که درقصرفراموش کرده است . او بلادرنک باغلامان خاص بسوی قصرشتافت تا هرچه زود ترهدیه را به برادرنثارکند . نامبرده دربازگشت به قصردید که خاتون وی درآغوش غلامک زنگی خوابیده است . خاتون بخیال اش هم نمیرسید که پادشاه با دیدن برادرش بدین زودی ها به قصربرگردد ، همان است که درباررا خلوت مینگرد و نرد عشق با غلامک سیاه چرده  میبازد . شاه زمان که صحنه را دید ، دنیا بسرش تاریک ګردید و فوراُ غلام و خاتون را به هلاکت رسانید اما ازاین حادثه ءباورناکردنی سخت متاءثرشد و همانگونه با خاطراندوهگین با برادربود . شهرباز ازاینکه برادررا دید ازشادی و خرمی درپیراهن و قبای پادشاهی نمی گنجید ، اما شاه زمان آنقدرخوش خوی به نظرنمیرسید و برادردید که او همچنان دراندیشه غـم انگیزی فرورفته است ، علت را جویا شد . شهربازباغی را برای برادرآراسته کرد که درآن انواع رحیاحین و گلهای خوشبو و مرغان خوش الحان درمشک افشانی و غزالخوانی بودند . شاهزمان همچنان به تماشای باغ نشسته بود که دید زن برادرش ( خاتون شهرناز ) با بیست کنیزک ماهروی و بیست غلام جوانک سیاه چهر به باغ داخل شدند و کنارحوضی که زلالین بود کمرها گشودند و جامه ها بکندند . خاتون را دید که با غلام زنگی زمخت شکل همآغوشی  کرد و غلام ازخاتون کام دل گرفت و دراین این فضای عیش و عشرت کنیزکان نیزبا دیگرغلامان درعشق بازی و عشوه گرایی و بیباکی مصروف شدند .

شاه زمان که این واقعه را دید به دل گفت که رنج برادرازمحنت من افزونتراست . دراین هنگام شهربازدرنخجیرگاه بود ( محلی که شاهان به شکارروند ) و پس ازشکارنزد برادرآمـد و دید که برادرش اززرد رنگی بیرون برآمده و خوشحال به نظرمیرسد . شهربازسبب شادی و غم برادررا خواستارشد و برادرناچارگردید تا ازداستان خودش و هم ازکارنامه زن برادرش یاد کند . هردو برادربخاطرتایید این مساءله ، جارچیان را به اطراف و اکناف شهرفرستادند تا منادی کنند که هردو شاه میخواهند به نخجیرگاه بروند . اما آنها بهانه کرده خویشتن را درآن باغی که هوا و هوس عشق میجوشید پنهان نمودند . همان بود که هنگامه عشق وعشق بازی آغازشد که موی براندام شهربازان راست گردید . آنها بلا درنک فرمان دادند که همه کنیزکان و غلامان و خاتونان کشته شوند . شاه زمان که ازشرم زمان ازگاه  به چاه افتیده بود ازآن پس درکنج عزلت رفت و ازسلطنت دست کشید . اما شهربازکه عقده بزرگ ونفرت عظیم به دلش جولان زده  بود ، درسراسرقلمروخویش فرمان داد که هرشب دخترباکره ی را نزدش بیاورند تا وی با او همخوابه شده کام بگیرد . او پس ازعشق بازی وکام گیری دختررا میکشت

 این کارادامه داشت تا زمانیکه درشهرباکره ی نماند و درسراسرشهرغوغا پیچید و نارضایتی های درمیان مردم بلند شد.عاقبت کارهمان است که دختریک وزیردانشمند که کاردان و هوشیاربود ، پادشاه را هرشب با قصه و داستانی ارکشتن اش به دورنگهمدارد و بدین صورت قصه های هزارویک شب شروع میگردد 

. .

 

یادداشت ها :

 

۱ـ          فرهنگ معین جلد ششم صفحه ۲۲۷۵ سال ۱۳۷۱ انتشارات موسسه امیرکبیر

۲ـ          بنگرید به فصلنامه ره آورد منتشره کالیفورنیا شماره ۷۴ سال ۱۳۸۵ خورشیدی نوشته پروفیسورسید حسن امین  

              صفحه های  ۲۴۹ ـ ۲۵۴  

۳ـ          فصلنامه ره آورد شماره ۶۳ سال ۱۳۸۲ منتشره کالیفورنیا صفحه  ۱۲

۴ـ           کتاب هزارو یک شب مقدمه عبداللطیف طسوجی تبریزی . صفحه ۳ سال ۱۳۸۴ خورشیدی

              نوشته ۱۲۶۱ هجری قمری

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 


کامل انصاری