کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

 زیور نعیمی

 
 
شاعر رویاهایم


 
 
 
 

 مرا بسرا

 در سطر های سپید

 وقتی آسمان هم شاعر شود

 سپید میسراید

 یا با انگشتان روشنت

 دریچه ماه را بگشا دیریست

 مهتاب مرا نشسته.




به تو

تو ستایش انگیزی
لحظه های با تو بودن
باز نیافتنی است
نامت عطر میریزد بر پیکر شنوای
ولحظه های مرا دستبند میزند
با عطر زنده گی




شگوفه ی سنگ

این تاریکیی یخ بسته
بر چهره ی زمان
آب نمیشود
فصل فاصله ها ادامه دارد
صبر «ایوبی »و انتظار «یعقوبی»
آماسیده است
کج باوران این کاروان بی سالار
باسینه های سنگیی شان
هلهله ی پذیرش را
از یاد برده اند
و دستهای سیاه
تبر حادثه را تیز میکنند
من با آفتاب تعهد کرده ام
که از گرمای تعصب دور باشم
وقتی بدون شرط
یکدیگر را دوست بداریم
سنگها هم شگوفه میدهند.
 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۷       سال نهــــــــــم                      جدی   ۱۳۹۲                اول جنوری   ۲۰۱۳