گلکسی روی دستم می پرد تا زنگ می آید
صدای توست که از تونل سالنگ می آید
اگرچه در شمالیهای دور افتاده ای اما
صدا تا می رسد در برگ رویا رنگ می آید
به گیسوی خیالت کز غزل پروانه می بافم
امیر کورگان از دشت سرخ جنگ می آید
گلکسی محو رقص واژه ها.... اما نمی داند
تپش های دل تو یا صدای سنگ می آید
در آغوش نگه یادم که می آید حضورت را
پریسای غزل از خواب بر اورنگ می آید
۱ جنوری ۲۰۱۳ کابل |