قسمت اول
قبل از آغاز کلام باید از بزرگان فاضل و دانشور چون استاد محمد کاظم آهنگ ــ استاد عبدالرشید لطیفی ــ استاد ابراهیم صفا ــ جناب عبدالکریم روهینا ــ جناب محمد بشیر رفیق ــ جناب محمد ناصر غرغشت ــ جناب غلام عمر شاکرــ جناب محمد شفیع رهگذر ــ جناب محمد نصیر مهرین و ... ممنون باشم که مرا در روشنائی و شناختی از وطن دوست وروشنگرمظلوم و هردم شهید محی الدین انیس قرار دادند ورنه مانند مرگ و آرامگاه او همه یادش مکتوم میماند و به فراموشان سپرده میشد.
در راه وطن آنچه نهفتند و نگفتند
ما بر سر بازار بگفتیم و نوشتیم
خانوادۀ غلام محی الدین انیس اصلاً ازمنطقۀ مقر ولایت غزنی منسـوب به قوم جمال خیل بوده، جد پدری محی الدین یک نیم قرن قبل ازامروز حدود سالهای ۱۸۶۶ـ ۱۸۷۰ که کشورما از یکسو در جنگ بین برادران (شیرعلیخان ازیک جانب و محمد اعظم خان و محمد افضل خان از جانب دیگر) میسوخت با عایله درمصر مهاجر شدند. یابه قولی بعضی محققین دیگر دردور ظلم و دهشت وتبعید های "امیر عبدالرحمن خان بود که خانواده ها و شخصیت های زیادی را به بهانه های مختلف از وطن بیرون کرد و بنام فرار وتبعید از خانه بیخانه، و از وطن بیوطن سـاخت در جملۀ همین اشخاص جد محی الدین انیس که طبیب چشم بود و بعد فرزندش غلام نقشبند ( پدرمحی الدین ) راه پدر را دنبال نمود و به شغل او اشتغال ورزید". ۱
غلام نقشبند خان پدر محی الدین انیس با عشق سرشار از وطن و وطندوستی در پهلو شغل تجارت افتخار اشترک وحتی خبرنگاری سراج الاخبارافغانیه راهم حاصل نمود.عشق بی فرجام بوطن وبیداری مردم را انیس از پدر و ازاستاد بزرگی چون سید جمال الدین افغان آموخت. او تحصیلات مقدماتی را در مصر فرا گرفته بر زبان عربی و شاید هم انگلیسی آشنا بود( زیرا آنزمان انگلیسها در مصر تسلط داشته و بر سیستم تعلیم و تربیه وقت زبانشان حاکم بود) " انیس درمصربا اخبار «المقطف» و شیخ عبـده یکتن از شاگردان سیدجمال الدین افغانی همکاری داشت".۲
با توجه به فضای سیاسی آن زمان در قاهره، که خیزش های فکری، سیاسی ضد استعماری بخصوص استعمار انگلیس مشغولیت مهم آن متفکران را احتوا میکرد؛ میتوان پذیرفت که محی الدین از اوضاع افغانستان (بی خبر) نبوده است.۳
انیس دلها در دوران تحصیل علاقه مند برگشت بوطن بود ازحسن تصادف روزگار در سال ۱۳۰۰شمسی(۱۹۲۱ میلادی) شادروان محمد ابراهیم مشهور به افندی از طرف دولت افغانستان مامورخرید (یک مطبعه مکمل) به مصر آمده محی الدین انیس را ملاقات نمود و با توجه به عشق و علاقه او بوطن وی را تشویق به برگشت نمود وخود برای اجرای پاره ای امور به استانبول رفت.
محی الدین بعد از اجازه پدر بسوی وطن برگشت و درابتدا حدود دو سال هرات باستان سر زمین عشق، ادب و فرهنگ و تمدن درمسجد"سعدیه" یا "غودال" امروزی که مرکز تدریس مولانا سعدالدین تفتازانی علامه مشهور قرن هشتم هجری(قرن۱۵ میلادی)بود اقامت داشت. او زبان و ادب دری و نویسندگی را درآن شهر و مدرسه فرا گرفت و بعداً رساله ای بنام " ندای طلبهء معارف" رانوشت که قسمتی از آن بمصرف شخصی شادروان شجاع الدوله یکی از مشروطه خواهان دوم و نائب الحکومه دوره امانیه درهرات نشرگردید.نسخه کامل قلمی این رساله نزد شخصی بنام مرحوم حاجی شمس الدین کتاب فروش موجود بود که نمیدانیم درین نه دهه چه برسر آن آمده است. از روي فهرست عناوين و موضوعاتي که انيس در کتاب "نداي طلبۀ معارف" به آنها تمرکز کرده است، برمي آيد که او بيش از هرکسي به ضرورت روشنگري و آشناسازي قشري که بايد وظايف ساختمان چنان نظام قانونمند را به دست مي گرفتند، آگاه بود. باور انيس
که از ضرورت رويکرد به نظام قانونمند ناشي مي شد، قانون و ابعاد آن را معرفي مي کند. در همين راستا از نيازهايي چون بهره مندي از مجلس شورا، وکلا و انتخابات، سخن هاي توضيحي و بسيار مورد نياز جامعه را مي آورد. آن همه معلومات ارشادي را همزمان با تأکيد بر گسست از بدنۀ نهادهاي استبدادي يا آنچه خود با عنوان حکومت دستوري آورده است، براي پرورش و آگاه سازي دست اندرکاران آن روز و نسل جوان نوشت " ۴
ندای طلبه معارف) در واقع نخستین اثراو است که درهرات چاپ شده. "این کتاب رومان گونه نخستین اثریست که درکشورطبع شده است. ازآزادی وقانون سخن میزند از دو عنصر ارجمندی که مشـروطه خواهان اول نیز در راه وصول به آن یعنی به گناه حق خواهی و قانون طلبی به زندان های مخوف اسـتبداد کشانیده شدند و رگبار گلوله های آتشـین به استقبال آنان برخاست. ولی با تعمق به جریانات سیاسی واجتماعی کشور می بینیم که درنخستین سالهای ورود انیس به کشور کفارۀ چنین خواستنها کشتن و بستنهای وحشیانه نی بلکه در فضای آزادی فکرو بیان تعمیم اندیشه های مترقی راه و رسم پرواز بازبوده است."۵
"مرحوم حاجی شمس الدین حکایت میکرد که مرحوم انیس نظر به تبحر و احاطهءتامی که بر ادبیات عرب داشت،همیشه مورد احترام ادب دوستان بود وغالباً نزد وی میرفتند و معانی ابیات مشکله عربی را از اومی پرسیدند و او هروقت یکی ازین مراجعین را دارای قوه نقد و تمیز ادبیات دری تشخیص میداد، بشوخی و مزاخ باو میگفت: جواب ترا نمیگویم مگر اینکه این شعر فارسی رابرای من معنی کنی و آنوقت یکی ازابیات یا قطعات دری رامیخواند و آن شخص بر حسب استنباط ذوق و قریحه خویش جوابی به او میداد ولی مرحوم انیس قانع نمی شد و جواب او را رد میکرد و معانی را که خودش استنباط کرده بود بیان مینمود و غالباً چنان اتفاق میآفتاد که استنباط انیس نسبت به دریافت آن شخص، شرینتر و منطقی تربنظر می آمد. سپس به شرح و تفسیر شعر عربی که آنشخص خواسته بود می پرداخت و کسانیکه حاضر بودند سخنان او را را یاداشت میکردند و مغتنم میشمردند." ۶
مرحوم محمد حسین منجم باشی که از مقربین با انیس در هرات بود حکایت نموده بود که " یک روز جوان مسگری را.... بجرم اینکه پول یک کفگیر را که شخصی از او خریده بود و در ادای آن تعلل میکرد و او مطالبه مینمود به تهمت ناسزا گفتن متهم کردند و همان شخص مدیون دستارخود را در گردن او انداخته او را از دکان پائین کشد و فریاد نمود که ( الصلوة و سلام علیک یا رسول الله) و این شعاری بود که هر وقت کسی را تکفیر مینمودند با آواز بلند گفته میشد،بر اثر این صدا عدهء کثیری در اطراف آنمرد جمع شدند و او را کشان کشان بطرف محکمه میبردند، درین اثنا محی الدین که ما او را افندی میگفتیم، با ایشان مصادف شد و کیفیت را پرسید گفتنداو حرف کفر امیزی زده است،مولوی افندی با فصاحت بیان آن مردم را آرام ساخت و جوان مزبور را از چنگ ایشان نجات داد و او را با خود بمدرسه برد و نصیحت نمود و سفارش کرد که برای چند ماه از هرات دور شود، بعد ازآن روز محی
الدین مرحوم بفکر تاسیس روز نامه ای که بر اساس وحدت ملی متکی باشد و همیشه میگفت که تا زمانیکه از راه قلم افکار مردم تنویر نشود همیشه تعصب جاهلانه بر این کشورحکمفرما خواهد بوده " ۷
انیس درسال ۱۳۰۴ شمسی(۱۹۲۳میلادی)ازهرات راهی کابل شد و دربازار ده افغانان درسرای روغن فروشها اقامت اختیار نمود.عشق بوطن عشق به بیداری مردم او را همچو محمود طرزی بوطن کشانید.
یاد کن آنروزها کز بهر دین بر کشیدی دست خویش از آستین
بر زدی دامان به عزم آهنین سر برآوردی از این مینو زمین
"استاد ابراهیم صفا"
نویسسنده و ژونالیست توانا جناب غلام عمر شاکرنوشته بودند:" سرمایه شاغلی محی الدین انیس چند جلد کتاب و مجلات عربی بود، اگر چه وی در محیط مصر دیده بدنیا گشوده معهذا شاید در اثر مطالعه و کنجکاوی، با کشورخود و با پسمانی های کشور خود آشنایی حاصل کرده بود، بنابر آن هدف وی بیداری قوم از راه مطبوعات آزادبود به اساس این مفکوره به نشر یک جریده تصمیم گرفت وبا بضاعت مزاجی که داشت رنگ و گاغذ تهیه کرد و اولین شماره خود را بنام انیس بقطع تخته دو توسط کاربن پیپر نشر کرد" ۸
سید افغان در عروة الوثقی نوشته بودند: " بیماری ملتها وامتها، با انتشار روزنامه ها و مجلات مداوا شده است و آنها را به نهضت وبیداری میکشاند اما بدلیل عمق و وسعت جهل وغفلت ملتها عقب مانده، اینکاربه تنهائی کافی نیست ..."
"وقتی انیس ادارۀ روزنامۀ خود را افتتاح کرد و این خبر به امیرامان الله خان رسید و گفتند یک افغان بعد ازسالها مهاجرت بوطن باز گشته و اخباری « روزنامه» را میخواهد به نشر برساند، شاه به دفتر او رفت وگفت:« تصمیم شما که خدمت در راه بیداری مردم و ترقی مملکت است موجب رضایت و خوشی ما گردیده با چنین همت عالی که دارید من هم به شما کمک میکنم در اینراه پیش بروید.» انیس در برابر این لطف شاه صرفاً سپاسگزاری می نماید و وعده میدهد که از طریق نشر انیس درجهت تنویرمردم و آشنائی آنان با دنیای معاصر تصمیم عدالت و حیات قانونی در کشور و فراهم ساختن زمینۀ ارتباط فکرآنان با مردم جهان از طریق نشر خبرها مقالات علمی و سیاسی خدمت خواهند کرد." ۹
اولین شماره "انیس" در ۱۵ ثور۱۳۰۶(۵ می ۱۹۲۷) در ۴۵ نسخه درعرصه مطبوعات بیدارگر امانیه متولد گردید و در نخستین شماره آن نوشته بود:
«انیس طفلک نوزادیست در عالم مطبوعات، می خواهد در اوقات فراغ ندیم، در ساعت های کار معاون، درامور مشکله مشاور، درحالات غم و اندوه سمر و الحاصل در حیات فکری و عملی عموم، خاصه فریق مامورین مونس و خدمتگار گردد.
انیس طفل است و مانند هرطفل حیات او وابستۀ به پرورش و التفات است، البته به مقدار توجه فریقی که میخواهد به آنها خدمت نماید در میدان نمو و نشاط، تقدیم خواهد کرد و الا نصیب این طفلک بیچاره مانند اقران مرحومش خواهد بود که دورۀ طفولیت را تمام نکرده عالم حیات مطبوعات را بدرود گفتـند.
انیس روزی که به عالم وجود آمدن داشت و فریضۀ خدمت را به جامعه درک کرد. هرچند میخواهد که به تمام جامعه مونس و خدمتگار باشد ولی بس اسباب لازم شد که خدمت خود را خاصاً بمامورین بیشترسازد.مهمتر از همه اینکه صاحب امتیازش مامور، محرر آن مامور متکفل حیات و ضروریاتش مامور، ازاین رو لازم شد که مخدومش نیز مامور باشد.
مسـلک:
انیس غرض یگانه که دارد خدمت های علمی، قانونی، روحی و ادبی به عموم خاصه فریق مامورین است در مقالات و انتقاد اگر چه سعی دارد که مداخله نه نماید و در حالت های مشروعۀ اضطراریه تنها قصد افادۀ عام را مدنظر خواهد گرفت. در شئونات فردی و یا شخصی هیچ مداخلت ندارد و در مقالات وارده حق تصرف را دارد »
استاد سترگ ابراهیم صفا نوشته بودند که : "بنده با نامه انیس از بدو تاسیس آن علاقه و محبت خاصی دارم، خودم در وزارت خارجه مصروف خدمت بودم موسس آن غلام محی الدین مرحوم (نویسنده بحران و نجات) با یک چرخ بزرگ دستی (که شاید هنوز هم در مطبعه موجود باشد) مقداری از لوزم انیس را بر میاورد، دفتر آن در طبقه اول یک دکان بازار شاهی که اکنون شامل پارک زرنگار شده است برسرراه ما بود، دوستان گرد هم جمع شده هر یک بقدر توان بازوی چرخ را تاب میدادیم، مینوشتیم، ترجمه میکردیم و خورسند بودیم" ۱۰
از دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت
محی الدین خان انیس چند جای دیگری نیز در جریده انیس توجه را به سوی نیازهای مامورین معطوف می نماید. از جمله می خوانیم :
« انیس غرض یگانه یی که دارد، خدمت های عملی، قانونی، روحی، ادبی به عموم خاصه فریق مامورین است . بنأ علیه در هر شماره یکی یا چند مبحث متعلق به حیات مامورو صحت، مامور در تفریح، مامور در وقت آمریت، مامور در ماموریت درج میشود. ۱۱
موضوعاتی را که انیس به منظورآشنایی مامورین با رموز کار و بالا بردن کارآیی مسلکی و اداری در جریدۀ انتشار میداد ، از این قبیل اند:
مقالات: شامل آن نوشته هایی که راجع به مسایل روحی، اجتماعی و حیاتی مامورین بحث و ابراز نظر میکرد.
قانون: زیرا این عنوان معمولاً مطالبی چون حقوق اداره، مباحث علمی، قانون، فلسفه و اساسات قانون، شرح قانون، اصول تفسیر قانون، قوانین تطبیقی، قانون و شاید مباحث مرموط درج می گردید. هدف از نشر مطالب مذکور این بود که مامور آن را در اجرای امور حیاتی خویش به کار بندد.
خبرهای پارلمان: گرچه در این عنوان کلمۀ خبر تصریح شده است، ولی طوریکه ملاحظ شد، هدف عمدۀ این قسمت آن بود که قوانین موضوعه و شرح و تفسیر آن را جهت آگاهی خواننده گان درج نماید
خبرهای علمی و فنی و ادبیات: . . . متـفرقات و تدبیر منزل . . . مانند مسایلی چون صحت، تربیت، طعام، لباس، مسکن، زینت و غیره در این ستون تقدیم میشد. هدف از نشر این مطالب، نه تنها زن خانه بوده، بلکه مرد هم مورد نظر بوده است. ۱۲
"از وضع تفاهم و همنوایی با اصلاحات و گامهای مفید چه میتوان غیر ازین گفت که در آن اوضاع بهترین همیاری و دستیاری با حرکت پیشرونده، همسویی بخشیدن کوشش های مطبوعاتی با نیازهای اجتماعی و تحرکات سالم اجتماعی بود. آنانی که خواندن و نوشتن را از حوزۀ خانواده گی، خصوصی، مساجد ویا مدرسه در صورت ابتدایی فراگرفته بودند؛ واضح است که نیاز داشتند تا متناسب به آرزوهای آن حرکت اصلاحی ، چیز های بیشتری را بیاموزند. دولت برنامه های جدی و وسیعی را روی دست گرفته بود؛ تا در زمینهء سوادآموزی و آشنایی مردم تغییرات سریع بوجود آید. شخص شاه شاملان یکی دو کورس سوادآموزی را طور نمونه درس میداد. در نتیجه آن همه اقدامات شور و شعفی برای فراگرفتن دانش و آموزش ایجاد شده بود.... در دروهء امانی سواد آموزی در کنار خود، آن نسلی را برای انجام وظایفی آماده می ساخت که در اجتماع برای تغییرات در رابطه بود. کار مطبوعاتی و آن توجه دید شده « انیس»
از پاسخگویی به احتیاجات مامورین و همسویی در این راستا مایه میگرفت ماموری که خواندن و نوشتن را فرا گرفته بود، ازآنچه نشریات و ازجمله «انیس» می نگاشتند، مسلما بهره مند می گردیدند."۱۳
جریده انیس درنهایت زودی در قلوب مردم جا گرفت و مدیر مسئول آن با سرمایه شخصی چاپخانه را تاسیس او خودش مقاله و اخبار را مینوشت و ترجمه مینمود بعداً آنرا حروف چینی نموده چاپ میکرد و سپس دست بدست اخبارش را میفروخت این پشتکار،شجاعت،زحمتکشی و وطندوستی انیس مورد توجه هموطنان واقع شد و بر تیراژ آن جریده روز به روز افزود و حتی اگر روزی جریده چاپ نمی شد خبر آن در پرده سینما های کابل نشر میگردید.
استاد عبدا لرشید لطیفی، محمدسرور جویا، استاد ابراهیم صفا وعده ای دیگر با انیس همکار بودند. بقول از جناب غلام عمر شاکر باری انیس از وضع وزارت مالیه انتقاد نمود که مورد توجه وزیر وقت مرحوم میرمحمد هاشم خان واقع شد.اما بار دیگر باعث درد سر گردید، گویند روزی زنده یاد سید سعدالدین بها شاعر،مبارز ونویسنده پرشورمضمونی را به انیس سپرد، انیس آنرا به آواز بلند قرائت نمود وبا اندک تصرف به مرحوم لطیفی سپرد تا درشمارۀ همان روزنشر گردد که در شمارۀ ۲۷ سال دوم نشراتی مورخ ۲۱ حمل ۱۳۰۷ ـ ۱۰ اپریل ۱۹۲۷ زیرعنوان « یک نفر پاسبان بیدار خواب » نشر گردید که در این مضمون دستگاه پولیس مورد انتقاد قرار گرفته و در آن از یک تعداد سرقت های خطرناک تذکرداده شده است.مقاله که بشکل مناجات نوشته و درآن با خداوند (ج) راز و نیازشده است و از جنبۀ ادبی در خور توجه است.
" الهی! توهمان حافظ حقیقی هستی وبودی که به قدرت کاملۀ خود ما سیه بختان بی سر و سرپرست را سالهای سال از چنگال خونین این وحشی های مالیزایی این عسکر خانمانسوز، محافظه نمودی.
خدایا! بازکدام گناه فوق العاده ازما به ظهور رسید که ما بیداد رسها را محل عقاب و عتاب درگاه قهاریت خود قرار داده، حکومت عسکری را برما جاری نمودی، الهی اگر دیگران گناهکار بودند خلیفه سلطان محمد خیاط چه گناه کرده بود که جمله مال و نقد و جنس و هستی بیچاره به تاراج هیچ گوشی باستماع فغان و ناله اش هم متأثر نشده، بلکه گلویش را نیز فشار دادند که به دیگر جا اظهار نه نمایند.
الهی! بجزاز درگاه تو دیگر ملجاء و پناهی نداریم، خدایا بحق حبیب من بیچاره را که هیچ حامی و مددگاری ندارم از دست ظلم جلادان خون خوار محافظه فرمائی، خدایا! بخودت معلوم و مکشوف است که این بیست وچهارشب است خواب نکرده تا به نزدیکی های طلوع شفق پاسبانی و نگاهبانی خانۀ خود را می نمایم. الهی من بندۀ عاجز هستم علاوه از این طاقت بیدار خوابی را ندارم، خدایا! خانه و نمره خانه مرا به چشـم بنده های دزد و خونخوار و قماربازهای سرخ پوش و متمدنت جلوه نداده از خاطرهای شان فراموش نمائی. خدایا! تا حال کشف این معما را همه کرده نتوانستم که قمار بازها چرا لباس سرخ دربردارند. آیا این لباس هنگام قمار بازی شان است. یک یک سوته سـرخ هم بدست شان است. خدایا! بگویم که خود اینها مانند پلیس استند و آتش عضب مرا نخواهی سوخت باز که فکرمیکنم مطلق در این موضوع حدسیاتم هدر و شبه ام مضاعف می شود. زیرا پلیس مخصوص جلوگیرازامورو تشکیل قوۀ انضباط
است، بهرحال چون مرابیدار خوابی بیخود کرده همیشه تصوراتم خطا میرود. این ها ابداً پلیس نمیباشند فقط چنین خیال میرود که با لباس و چوب های شان عیناً مانند لباس و چوبهای پلیس ها ست و یا به عبث بدنام کردن حضرات پلیس ها وطن مقدس ما البسه و کلاه و چوب پلیس ها را دزدیده و در بر کرده بواسـطۀ دفع تزاحمات داخل مجمع قمار بازان شـده اند. بهر صورت چون فکربشرازکشف چنین اسرار قاصر است لذا به چون و چرا کم و کیف مداخلت نکرده از درگاهت تمنا می نمایم که مرا از شرشان نگاه کنی" ۱۴
نشر اين مضمون باعث شکایت « مدد خان» مامور پلیس توپچی باغ را فراهم می سازد که به اثر آن سه روزبعد (۲۴ حمل ـ ۱۴ اپریل)به ساعت ۱۱ قبل از ظهر انیس به محاکمه کشانیده شد. پلیس دفتر جریده انیس رامهر ولاک نمود و این مصادره تقریباً سی ساعت دوام کرد. بنابر آن نشر شمارۀ بیست و هشتم جریده انیس بتاخیرافتاد. روزی که انیس ازنشربازماند موضوع بغرض آگاهی مشترکین و مشتریان ذریعۀ اعلانی که در پردۀ سینما کابل انداخته شد ابلاغ گردید. با اطلاع از مصادرۀ انیس و محاکمه و توقیف « محی الدین انیس » از طرف مامورین دولت مظاهرۀ وسیعی سازمان داده شد. تظاهر کنندگان با شعارهای احتجاج آمیز به دفتر والی کابل ریختند، رهایی محی الدین انیس و ختم مصارۀ جریدۀ او را تقاضا کردند. والی کابل ناگزیر با مامورین از در مسالمت پیش آمده رهایی انیس را وعده داد. چون پافشاری مامورین و مظاهره ادامه یافت، و مقامات عالیه دولت از آن اطلاع یافتند، لذا محمد
ولی خان وکیل سلطنت «امان الله خان» به استقبال مظاهره چیان شتافت و از آنان معذرت خواست. به امر او انیس از زندان برآمد. با رهائی انیس از زندان مضمون مظاهره تغییر یافت و مظاهره چیان در حالی که محی الدین انیس را روی شانه های خود برداشته بودند، تا دفتر جریدۀ او به دفترش مراجعه می کردند. همچنین جراید حکومتی نیزدربرابر پلیس به حمایت از انیس برخاسته بودند، محی الدین انیس نسـبت به خود و جریدۀ انیس در شـماره ۲۸ انیس چنین ابراز شکران می نماید:« به عارفین قدرعرفان مطبوعات و دوستداران انیس ازکافۀ جوانان ومامورین دولت واز کافۀ منورین سکنۀ کابل مخصوصاً طلبۀ معارف که جوقه جوقه به اداره تشریف فرما شده اظهار استمداد و آمادگی کمک به یک جریدۀ ملی می نمودند شکر بل اظهارتعهد و خلوص و وفاداری می نمایم چه این تظاهرات شان بهترین شاهد بود که این ملت با شعور، قدر و قمیت جراید خود را میدانند»
.... با رویداد محاکمۀ انیس ملتفت می شویم همان طوری که محی الدین انیس با تاسیس و نشـر جریدۀ انیس در تاریخ ثقافت و مطبوعات کشورباب نوی را گشود و بنیان گذار رونق مطبوعات آزاد و غیر حکومتی گردید،همان طورمحاکمۀ و بحیث نخستین محاکمۀ مطبوعاتی در تاریخ ژورنالیسم افغانسـتان صفحۀ دلچسپ است. صفحه ایکه در جامعۀ « مترقی و نو بنیاد » عصر امانی التفات به آزادی افکار وخواسته های مردم را از یکطرف و بیداری شعور سیاسی درجامعه را از جانب دیگر منعکس می سازد. و این نکته از نتیجۀ محاکمه و تظاهرات مردم وعکس العمل مقام وکالت سلطنت به خوبی مشهود است." ۱۵
آنچه درین مطلب قابل توجه و تعمق بیشتر است اینکه:
اول، سه صد وسیزده روز(چیزی بیشتر ازیازده ماه) ازتاسیس اخبار میگذشت، اما نقش بیدارگر و روشنگر آن تا حدی بود که توجه فوق العاده مردم را بخود معطوف داشته و تا حدی در قلوب مردم جا داشت که همه در دفاع از آن برآمدند.
دوم، بعد از سراج الاخبار ودر ادامه مطبوعات دوره امانیه غنای فرهنگی وبیداری مردم تا آن پیمانه بود که در دفاع از حق و حقیقت، دفاع از بیدارگر وطندوستی چون انیس برخواستند.
سوم، عده ئ مقامات عالیه مشروطه خواه تا چه حد واندازه بر حقوق مردم حرمت داشتند که شخص وکیل مقام سلطنت غرض معذرت خواهی به استقبال مظاهره چیان شتافت وبه خواسته آنها لبیک گفت و انیس از زندان برون شد.این است ره آورد مشروطیت دوم ونهضت دوره درخشان امانیه
" در واقع این عمل رابطه انیس را با مردم مستحکم ترنمود و توانست از آن تاریخ ببعد منحیث یک جریده و نشریه مردمی و مبتکر در کار نشراتی خود دست باز داشته باشد " ۱۶
آنچه ما در سی سال آخیر با سلول سلول وجود خویش حس میکنیم و درد میکشیم ره آورد شومی است که با اعدام وزنجیر و زولانه سرکوب و معارف کشی و معارف ستیزی و اشاعه جهل خرافات توسط دین فروشان دیوبندی آغازگردید که تا امروز دوام دارد. نادر شاه پرستان اگر یک لمحه هم به وجدان و ضمیرشان ( اگر نخفته باشد)مراجعه نماید و بگویند که :
ــ آیا درنیم قرن اینها میگذاشتند کسی ازمشروطه خواهان اول و دوم حرف بزند؟ ــ و یا از محمود طرزی و بیدارگران ماحول سراج الاخبار سخنی بزبان یا قلم بیاورد؟ ــ از ارشاد النسوان و نقش درخشان ملکه ثریا یک کلمه گفته شود.؟ ــ ازمولوی سرور واصف،سعدالدین خان الکوزی، عبدالقیوم خان الکوزی، عبدالرحمن خان الکوزی، محمد عثمان خان پروانی، محمد ایوب خان پوپلزی، جوهر شاه خان غوربندی، لعل محمد خان تگاوی، مولوی عبدالواسع اخوند زاده بابا عبدالعزیز،غلام محی الدین آرتی، عبدالرحمن لودین، تاج محمد بلوچ، محمد مهدی خان چنداولی، فیض محمد کاتب،کاکا سید احمد لودین، محمد ولی خان دروازی سفیر و معرف استقلال افغانستان به جهانیان وصدهای دیگرتجلیل ویانام گرفته شود؟ ــ چرا حتی مرده های محمود طرزی ومحمد رحیم شیون محمد صدیق خان چرخی و شجاع الدوله خان غوربندی و امثال شان حق دفن شدن در وطن را نیافتند؟
درادامه صدها اعدم و سربه نیست نمودنها چرا وزیرعدلیه وقت فضل عمر خان مجددی تلاش داشت تا چند فرزانه و فاضل واهل معارف کشور چون میر سید قاسم خان، عبدالهادی داوی، محمد انوربسمل، غلام محمد غبار و محمد سرور جویا با ادعا جعلی کفرگفتن و دهری و ملحد بودن هم اعدام شوند.؟
همین اکنون هرگاه " خاطرات سیاسی"یا توهین و دشنام نامه محمد صادق خان مجددی و یا نگارش محترم شاه آقا مجددی "مختصر پیرامون زندگی نامه حبیب الله کلکانی" را مرور نمائیم مخاصمت و دشمنی شانرا با معارف، با مطبوعات و روشنگری با روشنگران جامعه به صراحت ملاحظه مینمائیم. و حتی شاه آقا مجددی، انیس را " خلعت گیر " ۱۷ دولت نادرخان میداند در حالی که انیس هرگز خلعتی ازآنها نگرفت بلکه در زندانشان وفات نمود که تا کنون هدیره هم ندارد اما وزارتها و سفارتها و پستهای عالی دولتی انزمان تا اکنون به شما اختصاص داشت و دارد.
انیس تا سال (۱۳۰۷ ـ ۱۹۲۹) ختم دوره امانیه نشرمیشد که بدبختانه با سقوط سلطنت امان الله خان واستیلا دهشت و جهل دوره حبیب الله کلکانی محی الدین انیس را مجبور درکار"حبیب الاسلام" نمودند که کوتا مدتی بیش نبود با طرح همچو موضوع، در واقعیت امر به آیینه یی از تاریخ حیات مطبوعات افغانستان می بینیم که محی الدین های دیگری نیز سرنوشت مشابه داشته اند.
" انسانی که تا حال از محاسنش گفته آمدیم، مدیر جریده یی تعیین گردید که اطاعت از امیرحبیب الله کلکانی، تبلیغ افکار و برنامه های اضطراری و رجعت گرا در مقابل برنامه های اصلاحی پیشین در مرکز کار نشراتی اش قرار داشت. « اتهام کفر و بیدینی» و «لا تی گری» سلاحی بود که مدتی در اختیار مخالفین امان الله خان قرار داشت و تصورات آن در « حبیب الاسلام» حضور می یافت. برنامه های اصلاحی و روشنگر پیشین که مستلزم ساختن مکتب و امر پرورش و آموزش بود و ناگزیر به ساحۀ کار ملاها صدمه زده بود؛ در « حبیب الاسلام » مورد حمله قرار میگرفت. خبر از بستن مکاتب بود و لغو قوانین و نظامنامه های مترقی، و شخص مورد نظر ما، (غلام محی الدین انیس) با آن صفات دیده شده، گردا ننده گی ان را به عهده داشت." ۱۸
ادامه دارد
|