ادبیات کودک ونوجوان درافغانستان، مانند بسیاری ازژانرهای هنری – ادبی دیگر دراین کشور تحت تاثیر فرازونشیب رویدادهای تاریخی وحتی فرهنگی بوده است .لذا افت وخیزهای فراوانی را طی دهه های طولانی همیشه باخودهمراه کرده است ..
دردهه های ۳۰-۷۰ (میلادی) ادبیات رسمی کودک ونوجوان درافغانستان رشد خوبی گویا داشته است ومجموعه هایی درقالب شعر، داستان ترانه های محلی به زبان های دری وپشتون به چاپ رسیده است .
در سال های -۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی، بخشی تحت عنوان ادبیات کودک درانجمن نویسندگان افغانستان شروع به فعالیت کرد وگویا این بخش آثار ی را درزمینه ی کودک ونوجوان افغان چاپ ومنتشرکرده است.بعدازآن نشریه ها ونویسنده هایی کم وبیش ، پررنگ وکم رنگ درحوزه ی مربوط به کودک ونوجوان به فعالیت روی آوردند. شاید سیاه ترین دوره ی دربه فراموشی سپرده شدن این نوع ادبی درتاریخ ادبیات به حضورطالبان برمی گردد.مهاجرینی که ازکشورخارج شدند توانستند انواع ادبی را درشاخه های دیگر درهرصورت ، درحلقات ادبی خویش حفظ کنند شاید درفصلی پررنگ ترهم حضور داشته اند اما ادبیات کودک ونوجوان به کلی فراموش شد.
اما اگربازهم این سیر فعالیت ها را حتی بعدازسقوط طالبان ، دنبال کنیم می بینیم هنوز هم دربحث ادبیات کودک ونوجوان به صورت تخصصی ومفهوم جهانی به خلق آثاری که برای این قشر نوشته شده باشد نگاه جدی نشده است.افغانستان بسترسوژه های زیادی برای روایت شدن ونوشته شدن است
ولی این که یک اثربه دلیل این که راوی داستان نوجوان است را می توان اثرنوجوان درادبیات افغانستان یا اثرکودک خواند ونویسنده اش را نویسنده ی این حوزه ی مهم دانست کاملا اشتباه است . نویسنده ی کودک ونوجوان علاوه برمطالعات روانشناختی دنیای کودک ونوجوان درزمینه ی رشد ومقولات مربوطه اش باید خودش با کودک ونوجوان رابطه وفعالیت داشته باشد ویا احساس درونی ،کودک درون خود را به قوت حفظ کرده باشد به طورساده تر دنیای کودکان ونوجوان افغان باید درذهن مولف درونی شده باشد. چرا در دوره ی طالبان ویا حتی پس ازطالبان اثاری دراین حوزه نداریم ؟ این برمی گردد به روحیه ی فرتوت وسریع رشد کرده ی نویسندگان ما.واقعا جبروسختی های زمانه حس کودکی وروح نوجوانی را باتمام لطافت وظرافتش ازنویسندگان ما گرفته است چه برسد به کودکان افغانستان که زودترازسایرکودکان به بزرگسالی قدم می گذارند.
زبان ولحن های نوشتاری درآثاری که درحوزه ی کودک ونوجوان نوشته می شود بسیارحائز اهمیت است که باید درکنارحفظ ویژگی های روای این نوع ادبی ، شخصیت پردازی ، فضاسازی همه با آن چه که درباره ی کودک ونوجوان نوشته می شود با برای کودک ونوجوان نوشتن فرق کند.بارها باید ازمنظر کودک یا نوجوان اثر را بازنویسی کنمی تا متناسب با سن وشرایط روحی این گروه کارخلق شود.
ادبیات غرب با پیشینه ی قوی که درزمینه ی کودک ونوجوان دارد بازهم نگاه ریزبین دقیق ومنسجم خود را ازاین حوزه دور نکرده است ومرتب درحال فعالیت وپژوهش هستند .اخیرا هم نمایشگاهی درکتابخانه ی عمومی نیویورک برگزارشد با عنوان چرا کتاب کودکان مهم است ؟ وحوزه های مهم علوم انسانی را به ادبیات کودک ونوجوان فراخوانده اند.چون علمای غرب می دانند که اگربه خواهند به رشد وپیشرفتی درمملکت واینده ی خود برسند باید روی این قشر بیشترین سرمایه گذاری را بکنند تا بیست سال بعد نتیجه های کارآ بگیرند وچه حوزه ی مهم ترازمقوله ی ادبیات .
هرحرکتی که دررابطه با ادبیات کودک ونوجوان برداشته می شود را باید به فال نیک گرفت وتشویق کرد.نهادها وشخصیت ها ونویسندگان افغانستانی که درکشورهایی که به ا دبیات کودک ونوجوان بیش ازافغانستان اهتمام می ورزند ، زندگی می کنند باید تعامل با کارشناسان نویسندگان وکارشناسان این کشورها بیشترارتباط بگیرند تا بتوان تخصصی شدن را یاد گرفت ودر راستای بالندگی ادبیات افغانستان آموزشها ودانستنی ها وتجارب خودشان را دراختیار نویسندگان وعلاقمندان این حوزه درکشورمان بگذارند.
نکته ی بسیارمهم وظریف که درآثارخلق شده برای کودکان ونوجوانان درافغانستان کمتردیده می شود استفاده ازسه ژانراصلی فانتزی ، طنز وحادثه محوری است که جزو ا صول مهم کاردراین حوزه است حتی اگرقرارست ازجنگ ودرد ومشکلات حتی مربوط به مهاجرت ومسائل دیگر نوشت باید رگه های طنز را حفظ کرد ودرزیربنای این اصول حرف را نویسنده بزند.چون طباعت این قشرازجامعه خصوص نوجوان درطول سالها نشان داده اند که به دنبال این گونه اثارهستند.نویسنده ای که می خواهد دراین حوزه چه شعربسراید چه داستان بنویسد باید مخاطب شناس خوبی باشد ومخاطب شناسی هم جزومسائل جدی درکنارمطالعات دیگر برای کودک ونوجوان نوشتن است .مطلبی که درافغانستان ونویسندگان ونشریات مربوطه مانند بسیارموارد دیگر که به کودک ونوجوان مربوط می شود مورد بی توجهی قرارگرفته است .
|