کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

علی پیام

 
 

جمهوری دوروب و آیین عاشورایی آن


 

 
 

   

دُورُوب، یک قریه است در ولایت دایکندی کنونی. وقتی بچه بودم، دوروب برایم یک کشور بود. یک جمهوری بود. از سر دوروب تا پایین آن می شد پیاده طی کرد. اما برای من به بزرگی دنیا بود.

دوروب برای من یک جمهوری بوده است و هست و خواهد بود. برقرار بادا باد. من سال هاست که از این جمهوری تبعید شده ام. نوجوان بودم که از این قریه برامده ام.

مردم جمهوری دوروب از عناصر فرهنگی مختلف و متنوع برخوردار بود و برخوردار هست. عناصر فرهنگی این مردم زیاد است مانند نیایش خاص در مراسم "راش" یا برداشت محصول زمین در هنگام خرمن: "بسم الله، یا خواجه خضر، برکت ..." و ده یک دادن. سفره آرایی تا طوی و طوی سور. طرز گفتار تا کردارهای آیینی، مناسک دینی، شب زنده داری در زایش زن، نزاع ها و دعواهای زنان که در هنگام دعوا واژه های خاص به کار می برند: اَی قوندخسو بور، کنچینی، قنچیغ و.... و تا مراسم تدفین، شکل و قالب مرافعه و نکاح و  غیره.

و اما یکی از عناصر فرهنگی مردم جمهوری دوروب آیین مذهبی و سنت فرهنگی دهه محرم و یا آیین عاشورایی است. این بخش از هویت فرهنگی با تمام ابعاد و ارزش های بومی خود تیپ یا ریخت خاص خودش را داشت. مراسم روضه خوانی و "جِل" یکی از این عناصر فرهنگی بوده است. آیین روضه خوانی برای یک مردم شناس و یا یک داستان نویس خیلی قابل درک است و زیبایی های بنیادین خاص خودش را دارد. زمانی که دین اسلام از کوتل گُلخوجه یا کوتل شاه تِیغ یا دهن دوروب، خواه به زور یا بر اثر تعامل فرهنگی وارد شده است، بعد از مدت ها بخشی از کلیت فرهنگی چهار دیواری دروروب شده است. بومی این سرزمین شده است. روضه خوانی و مَقتَل خوانی  بعد از ورود به این جمهوری آن هویت عربی خود را از دست داده است. درست است که شخصت های کلیدی متون روایی همان شخصیت های تاریخی هستند. اما جلوه های پرداخت، نظم و نثر، زبان روایی و سبک ارائه بومی مردم دوروب است. حتا روایت های شاه عبدالعظیم روضه خوان دهن دوروب روایت های کتاب لُهوف نبود. دخل و تصرف و تخیل مردم متن روایی لاغر را فربه و چاق ساخته است. انتظارات مردم از ثواب اخروی، تسهیل بخشش گناهان گناهکاران به خاطر پاسداشت سالگرد شهدای کربلا، شفاعت شهدای کربلا، همه این ها اجزای فرهنگ و تمدن مردم دوروب را تشکیل می داده است و می دهد.

شیون و یا مخته زنان نیز در هنگام اجرای آیین عاشورایی ریخت مخته و شیون زنان عرب را نداشت تا طابق النعل به نعل از متون تاریخی حکایت کند. بلکه دارایی های فرهنگی خود مردم دوروب را تشکیل می دهد. روضه "خیاط" شَیخ حسنعلی بای بخشی از هویت فرهنگی جمهوری دوروب است. روضه شاه ابراهیم کربلایی گلخوجه نیز. این عناصر فرهنگی تفاوت های را ایجاد کرده است که فقط در جمهوری دوروب می توان سراغ گرفت. حتا هریک از شخصیت های تاریخی کربلا متون روایی ذهنی و روانی خود جمهوری دوروب است.

باور نویسنده این است که زمانی که متن روایی حادثه کربلا از مرزهای دوروب وارد این قلمرو شده، یک متن روایی ساده و چند خطی بوده است. خواه متن روایی کتاب لهوف یا هر کتاب دیگر. خواه راویان حادثه کربلا حميد بن مسلم، ابو مخنف، سليمان بن ابي راشد و عبدالرحمان بن يزيد بن جابر باشد یا هر کس دیگر. خواه اورنده هر کسی باشد. اما این روایت چند خطی بعد از مدتی در روان این مردم وارد شده و بومی گشته است. رنگ اقلیمی یافته است. زیبا شده است. به هویت فرهنگی مردم تبدیل گشته است. برای روایت های چند خطی و کوتاه گگ بعد از ورود به ذهن و روان مردم جمهوری دوروب قالب های سوگواری ساخته شده است. ریتم روضه سید لَرگشته و روضه شاه عبدالعظیم دهن دوروب (وی مهاجر بود و برای روضه اورده شده بود)، روضه اژده رفت، رفت های سرخ جویی (رفت مشهور وَرَس بامیان)، سرآوازی شادروان علی یاور در هنگام سرآوازی جِل، شیون های ریتمیک یا مَخْتَه زنان در هنگام اجرای مراسم روضه خوانی، اجرای شبییه، ساختن منبر (تعمیر و یا ساختمان محل اجرای روضه و مراکز فرهنگی و دینی)، منبر (چَوکی چند طبقه مخصوص ساخته شده از چوب برای استقرار ملا جهت اجرای مراسم و مناسک وعظ و روضه) و رخصتی عمومی در روز دهم محرم، ترک مراسم طوی و طوی سور و عروسی در ایام سوگواری محرم و ... افزوده شده و پربار گشته است، طوری که از جزو عناصر فرهنگی مردم گشته و از تنوع فرهنگی مردم دوروب به حساب می آید. آباد باد جمهوری دوروب.

من اکنون که تنوع فرهنگی و عناصر فرهنگی جمهوری کودکی ام را مرور می کنم، نمی توانم مردم خود را بدون آن جلوه های فرهنگی تصور کنم. مردم یعنی همین تنوع های فرهنگی. تجرید این مردم و یا تهی ساختن این مردم از هریک از عناصر و جلوه های فرهنگی یعنی تهی ساختن از بخش های هویت شان. آیین مذهبی عاشورایی بخشی از تنوع فرهنگی جمهوری دوروب هست. حذف، قیچی کردن و یا تهی کردن مردم این جمهوری از عناصر فرهنگی، حکم برهنه کردن مردم را دارد. برای هنرمندان و نویسندگان خصوصن داستان نویسان تنوع فرهنگی جاذبه و گرایش دارد نه یک نواختی فرهنگی.

جمهوری دوروب یک متن مطالعه برای منِ داستان نویس است. شما به جمهوری های خودتان تعمیم بدهید. در این متن مطالعه، من از دید یک داستان نویس نگاه می کنم که با متن سروکار دارد. شکل و شیوه مخته سرایی یا شیون زنان در هنگام "گریز" ملا (سنت روایی که ملا از موعظه به روضه و قتل شخصت های تاریخی حادثه کربلا گریز می زند)، "رفت" (سبک و اسلوب خوانش به طور ریتمیک) روضه، دیباچه خوانی، جِل یا سینه زنی به سبک مردم جمهوری دوروب، عَلَم برداری، نصب کردن تکه ها و پارچه های رنگارنگ بر روی عَلَم، بوسیدن عَلَم، عَلَم ته کردن در روز عاشورا و در پایان سوگواره عاشورا، تقسیم کردن پارچه ها به سبک آیینی بین قشر خاص، تقسیم کردن گوشت نذری به سبک مردم دوروب و دادن سینه و سر گوسفند به فرد یا افراد خاص، ممنوع بودن بعضی از اعمال در روز دهم محرم (عاشورا) مثل کراهت دیدن خود را در آیینه، سنت پذیرایی و سنت نذری، ریتم و ریخت روان مردم در دهه محرم و ... هریک از این ها بخش ها و اجزای تشکیل دهنده فرهنگ، تاریخ، خاطرات مشترک و باورهای ذهنی مردم دوروب را تشکیل می دهد.

من یک روز به جمهوری و مهد تمدنی خود برخواهم گشت. جمهوری من یعنی تمام دنیا. یعنی سرشار از گوناگونی فرهنگی. جمهوری من سه منبر (محل اجرای مراسم عاشورایی= تکیه خانه) داشت. بیرق ابوالفضل حاجت ها را براورده می ساخت. براورده می ساخت یا نمی ساخت، کار ندارم. برای من آن چه مهم است فرم و ساخت فرهنگی این جمهوری است. دعا می کنم که تمام جغرافیای این جمهوری برقرار و آباد باشد.

پایان

 

عقرب ۱۳۹۲، کابل

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۴          سال نهــــــــــم                      عقرب/قوس   ۱۳۹۲                ۱۶ نوامبر   ۲۰۱۳