کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

صبورالله سیاه سنگ

 
 

   اســتاد رهنورد زریاب: "آیا اگر مسعود زنده میبود"
 

"برگرفته از برگه سیاه سنگ"

 

با سپاس از رســانه "پرسش"
================

در دوازدهمین سال‌گشتِ شهادت احمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان، ره‌نَورد زریاب نویسنده و پرتو نادری شاعر، از عمل‌کرد برخی از یاران و هم‌رزمان این فرمان‌ده، سخت انتقاد کردند.

در هم‌آیش خوانش شعر به مناسبت شهادت قهرمان ملی، آقای زریاب از این‌که هواداران مسعود در روزهای چانه‌زنی برای ایجاد ائتلاف‌های انتخاباتی، زلمی خلیل‌زاد، سفیر پشین امریکا در افغانستان را بر صدر نشاندند، ابراز تأسف کرد.

این نویسنده گفت: "من نمی‌دانم اگر همین حالا در روزگارِ ما مسعود زنده می‌بود، آیا باز هم سرزمین ما و مردمانِ ما چنین حالت نابه‌سامانی داشتند؟ آیا باز هم چنین وضعیت وحشت‌ناک طبقاتی در این سرزمین حکم‌فرما بود؟ آیا باز هم میلیون‌ها کودک بی‌سرنوشت در خیابان‌های این سرزمین آواره می‌گشتند؟ آیا باز هم گروه عظیمی از گدایان و دریوزه‌گان در خیابان‌ها در رفت‌و‌آمد و استغاثه بودند؟ و سرانجام آیا امریکایی شناخته‌شده مانند خلیل‌زاد، هوای ریاست جمهوری این کشور را در سر می‌پروراند؟"

زریاب از نبود مسعود با دریغ یاد کرد و گفت: "روز و روزگار ما، روز و روزگارِ نابه‌سامانی است. ای کاش مسعود، ا‌م‌روز در میان ما بود و من اطمینان دارم که مسعود چنین وضعی را تحمّل نمی‌کرد."

استاد زریاب با بیان این‌که وی شخصاً به یاران و نزدیکان مسعود، امیدی ندارد، تصریح کرد: "آیا اگر مسعود زنده می‌بود، دوستان و هم‌رزمانش این چنین به چوکی‌ها و کرسی‌های دولتی می‌چسپیدند؟ آیا اگر مسعود زنده می‌بود، دوستان و هم‌رزمانش این جرأت را می‌کردند که خانه‌های مجلل میلیون‌دالری بسازند؟"

آقای پرتو نادری، شاعر نیز به نزدیکان قهرمان ملی گفت: "کسانی که زیاد از احمدشاه مسعود می‌گویند آن صفت‌های انسانی را که در وجود احمدشاه مسعود بود باید در خود نهادینه بسازند. از بِه‌ترین ویژه‌گی‌های زنده‌گی احمدشاه مسعود منش‌های بزرگ اخلاقی او است".

استاد نادری با برشمردنِ این ضعف احمدشاه مسعود و مجاهدانِ دیگر که نتوانستند یک تشکل سیاسی بسازند، گفت: "آن‌ها فکر می‌کردند که فقط تفنگ است که سرنوشت را می‌سازد، البته با توجه به این‌که کارهای بسیار کمی صورت گرفت، ولی آن قدر گسترده نبود تا توانسته باشد تأثیر بگذارد."
[][]

چند یادداشت پراکنده:

استاد زریاب نمیتواند بزرگترین قضایای اجتماعی یک کشور را در بود و نبود یک شخصیت فشرده سازد و وانمود کند که "تنها" – آری "تنها" – اگر فلان کس زنده میبود، چنین نمیشد و چنان میشد. اینگونه اندیشیدن، چلیپا کشیدن بر بدیهی ترین قانونمندیهای تاریخ و اجتماع است.

بسیاری از کشورهای دیگر جهان (که احمد شاه مسعود ندارند و هرگز نداشتند) نیز دچار "وضعیت وحشتناک طبقانی"، "بیسرنوشتی میلیونها کودک آواره در خیابانها" و "موجودیت گروه عظیمی از گدایان در حال رفت‌و‌آمد و استغاثه" هستند و خواهند بود. همچو قضایا سر سوزن ربطی به زندگی یا مرگ فلان رهبر، قهرمان، پیغمبر، روشنگر و حتا نابغه ندارند و نمیتوانند داشته باشند.

باور دارم، اگر احمد شاه مسعود زنده میبود، میگفت: "استاد زریاب بزرگوار! شما خیلی لطف دارید ولی حل این قضایای بزرگی که اشاره میفرمایید هرگز به دست من نیست. اینها روندهای ناگزیر تاریخ اند. پیش از تولد من هم اینگونه بودند، در جریان سالهایی که من فرمانروای کابل بودم، نیز کمابیش چنان بودند، و پس از من نیز خواهند بود. پیشرفت و بهبود جامعه کار فردی (و دست تنهایی) یک رهبر نیست. البته، اگر در سال
۲۰۰۱ کشته نمیشدم، بدون شک رویدادهای افغانستان اینگونه هم نمیماندند، اما خواهش میکنم شما نیز سطح توقعات تان از نقش و جایگاه مرا اندکی پایین بیاورید.

 

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۱          سال نهــــــــــم                      میزان    ۱۳۹۲                اول اکتوبر   ۲۰۱۳