به زادگاه کبيرم دل خوش را به توپ می بنندند
لب خندان به دار می رقصد
به زادگاه کبيرم
برای کشتن پروانه دار می بافند
و سار را به بلندای سرو می بندند
اما نه در قفس
که به دار .
به زادگاه کبيرم
به روی آدميان رنگ زرد می ريزند
به روی آيينه ها
پرده های نازک سبز
به زادگاه کبيرم
سرود شادی و ماتم
چکاچک شمشير ها و سوز تند گلوله ست
به زادگاه کبيرم
پرنده گان نيايش به شاخسار درختان (صبر)
محصور اند
به زادگاه کبيرم
چه روزگار عجيبی!
چه سالهای غريب!!!
|