کشوری بهنام پاکستان به تاریخ
۱۴ اگست سال
۱۹۴۷میلادی، با تجزیه شبه قاره هند، برمبنای مذهب در همسایگی ما تشکیل شد. در واقع استعمار بریتانیا بر هند، با تجزیه شبهقاره به دو دولت مستقل هند و پاکستان، به پایان رسید. مرزهای این تجزیه اما بسیار خونین بود. سرزمین هند که در تساهل و شکیبایی مذهبی، شهره بود، در سالهای اخیر سلطهی بریتانیا، دستخوش ناآرامیها و خشونتهای مذهبی شد. از اثر این خشونتها هزاران نفر به قتل رسیدند و میلیونها تن دیگر آواره شدند. این دوران، یکی از دورههای تلخ و تراتژیک در تاریخ بشریت است.
خشونتهای مذهبی سبب شد که هزاران خانواده مسلمان از دهلی و نواحی اطراف آن، بیرون رانده شوند و همچنین هندو باوران شهرهایی چون پشاور و حومههای آن، به طرز فجیعی از خانه و کاشانهشان، آواره شوند. جنگها و خشونتهای آن دوره تخم نفاق و خشونت را در شبهقاره کاشت و نفاق مذهبی را ریشهدار کرد.
روایت رسمی
روایت رسمی دولت پاکستان از تشکیل کشوری به این نام، این است که تضاد اصلی در شبهقاره هند، تضاد هندو- مسلمان بود. بنا به این روایت مسلمانان شبهقاره از حقوقشان محروم بودند؛ بر آنان جفا میشد، مناسک دینی خود را به خوبی ادا کرده نمیتوانستند و همه تلاشها برای محو تضاد مذهبی ناکام مانده بود. همین بود که نخبگان مسلمان شبهقاره کسانی چون محمدعلی جناح و علامه اقبال لاهوری، خواستار تشکیل دولت مستقل برای مسلمانان شبهقاره شدند و پاکستان در نتیجه تلاشها و مبارزات آنان بهوجود آمد. اما همه روایت دولت پاکستان را نمیپذیرند.
روایت دیگر
بسیاریها معتقدند روندی که منجر به تشکیل کشوری بهنام پاکستان شد، محصول یک تعامل خودجوش نبود، بلکه سیاستهای استعمار بریتانیا بهگونهای طراحی شده بود، تا در پایان کار، شبهقاره بر مبنای مذهب تجزیه شود. از نظر منتقدان روایت رسمی تشکیل پاکستان، تضاد اصلی در شبهقاره هند، نه تضاد هندو- مسلمان، بلکه تضاد استعمارگر و مردمی بود که زیر یوغ استعمار و تحت ستم زندگی میکردند. آنان به حضور روحانیان مسلمان در جنبش استقلالطلب هند و حزب کنگره اشاره میکنند. اسناد و کتابهایی که در مورد جنبش استقلالطلب هند نوشته شده نیز نشان میدهد که روحانیان مسلمان همرزم مهاتما گاندی بزرگ، پایهگذار مبارزه صلحآمیز و بدون خشونت، همه طرفدار تشکیل هند واحد بودند. حتا قشریترین ملاهای مسلمان هندی نیز از تشکیل دولتهای جداگانه برای هندو باوران و مسلمانها حمایت نمیکردند.
طرفداران تشکیل دولتهای جداگانه برای مسلمانان و هندو باوران، مسلمانهای تحصیلکردهای بودند که در کنار محمدعلی جناح، در حزب مسلملیگ جمع شده بودند. محمدعلی جناح حقوقدانی بود که در بریتانیا تحصیل کرده بود و نظریات لیبرال داشت. او از نظریه تجزیه شبهقاره به دو دولت هند و پاکستان حمایت کرد. محمدعلی جناح و حزب مسلملیگ، بر مبنای اسنادی که در دست است، در سالهای آخر استعمار بریتانیا، روابط محکمی با بریتانیاییها داشتند.
پاکستان بالاخره در سال ۱۹۴۷ تشکیل شد و محمدعلی جناح، مبارز و تلاشگر مسلمان که نظریات لیبرال داشت، بهعنوان بنیانگذار آن شناخته شد. اما شبهقاره بهصورت کامل بر مبنای مذهب تجزیه نشد، بسیاری از مسلمانان ترجیح دادند، در قلمرو هند باقی بمانند و به پاکستان تازه تشکیل شده نروند. همچنین منطقه کشمیر نیز میان هند و پاکستان اختلافی ماند. هند و پاکستان هر دو، بر کشمیر ادعای مالکیت دارند و این مساله سبب شده است که دو کشور به دشمن همدیگر تبدیل شوند.
دشواریهای پاکستان
پاکستان اما از بدو تشکیلش با مشکلهای زیادی دستوپنجه نرم میکند. محمدعلی جناح آرزو داشت کشوری که او میسازد، مدرنترین و دموکراتیکترین کشور، در میان کشورهای مسلماننشین باشد. او طرفدار نظریه جدایی دین از دولت بود و آن را اصل اول دموکراسی میدانست. این رویای جناح اما تحقق نیافت. به رغم اینکه پاکستان از همان آغاز دارای احزاب سیاسی فعال و یک طبقه متوسط نسبتا بزرگ است، اما اشراف جنرالها بر سیاست، فرایند رشد دموکراسی را در این کشور، با چالش روبهرو کرده است. از همان آغاز با درگذشت جناح، اشراف نظامیها بر سیاست، مسلم بود. همچنین پاکستان از سال اول شکلگیریاش، بهدلیل شورشهای جداییطلبانه اقوام مختلف ساکن در این کشور، دستخوش ناامنی بوده است.
مشکل همسایهها
مشکل دیگر پاکستان، همسایههایشاند. حل نشدن مساله کشمیر سبب شکلگیری دشمنی میان هند و پاکستان شد. همچنین حلقات و سیاستمدارانی در هند، اصل تشکیل کشور پاکستان را بر مبنای مذهب زیر سوال بردند. برخی از سیاستمداران هندی با اشاره به حضور دهها میلیون مسلمان در هند گفتند که جمعیت قابل توجه مسلمانان در هند نشان میدهد که تجزیه شبهقاره، هیچ ضرورتی نداشته است و بنابراین نیازی نیست تا کشور پاکستان وجود داشته باشد. آنان از لزوم اتحاد مجدد شبهقاره سخن گفتند. این نظریه و مساله کمشیر، هند را به دشمن درجه یک برای سیاستسازان امنیتی پاکستان بدل کرد. حتا امروز هم بسیاری از مقامهای امنیتی بازنشسته و برحال پاکستانی فکر میکنند که هند در پی تجزیه پاکستان است. مشکل دیگر افغانستان بود. پارلمان وقت افغانستان پس از تشکیل کشور پاکستان، تمامی معاهدات شاهان پیشین افغانستان را با هند بریتانیایی
ابطال کرد، بر عضویت پاکستان در سازمان ملل رای منفی داد و همچنین بر بخشی از قلمرو پاکستان ادعای حاکمیت کرد.
افغانستان بعد زیر فشارهای جهانی و کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی دولت پاکستان را بهرسمیت شناخت، اما خواستار تعیین حق سرنوشت برای پشتونهای پاکستان بود. کابل به ناراضیان پشتون پاکستانی پناه داد و روزی را بهنام روز پشتونستان مسمی کرد. البته وضع پاکستان در آن زمان بهگونهای بود که پشتونها خود را در حاشیه احساس میکردند. به رغم اینکه هویت قومی و زبانی سندیها، پنجابیها و بلوچها بهرسمیت شناخته شده بود و نامهای ایالتهایشان نیز، بازتابدهنده هویت قومیشان بود، اما پشتونها چنین امتیازی نداشتند.
نام ایالت پشتوننشین پاکستان حتا تا همین پنج سال پیش «صوبه سرحد» بود. این نام هیچ توجیه فرهنگی نداشت و با انگیزههای سیاسی و نظامی گذاشته شده بود. سیاستمداران و جنرالان پاکستانی اما بهجای اینکه از طریق تقویت دموکراسی و احقاق حقوق مردم خود، به چالشها پاسخ بگویند، جنگهای خاموش را علیه همسایههایی که آنان را دشمن میدانستند، بهراه انداختد. ارتش پاکستان رویاهای جناح را کنار گذاشت و پس از اینکه پاکستان شرقی «بنگلهدیش» را از دست داد، دست اتحاد با گروههای تندرو مذهبی داد و از این گروهها در جنگ علیه همسایهها و سرکوب شورشها و مطالبات داخلی استفاده ابزاری کرد. این سیاست تا حال نیز ادامه دارد.
بازگشت به جناح
سیاست استفاده از بنیادگرایی برای سرکوب مطالبات مردم و شورشهای داخلی و همچنین اعمال فشار بر همسایهها، نه تنها پاکستان را امن نکرده بلکه باعث رکود اقتصادی و بحران امنیتی در آن کشور شده است. تا زمانیکه نخبگان سیاسی پاکستان به رویای جناح برنگردند و آن را سرمشق قرار ندهند، بحران چاقتر میشود. تجربه شش دهه نشان داد که انحراف از رویای جناح مشکلات کلانی برای پاکستان آفریده است و کدام خوشبختی به بار نیاورده است. نکته دیگر این است که همسایههای پاکستان هم باید از سیاست سنتیشان در قبال این کشور فاصله بگیرند. باید کشورهای همسایه سیاستهایی را در پیش بگیرند که همه بهانههای مداخله و ماجراجویی از نظامیان و سیاستسازان امنیتی پاکستان گرفته شود. این امر سبب میشود تا طرفداران دموکراسی و بهبود روابط با همسایهها در پاکستان در موضع قویتر قرار گیرند.
|