مثل زیبایی تو تنهایم، مثل تنهایی تو زیبا نه، ای گلسرخِ غرق در گلسرخ
لب تو همچو پرچم گورم، بوسۀ بادهای بیگانه... ای گل سرخ غرق در گل سرخ
این که تو حرف میزنی با من درِ دیوانهخانه باز شده، مبتلا به توام علاجم چیست
نام من «کارد» است شغلم هم کشتن گاوهای دیوانه، ای گلسرخ غرق در گلسرخ
من در اندوه تو شنا کردم تا رسیدم به بینهایتیام با صدایت ولی به هم خورده
خلوت «صادقِ هدایتی»ام دختر دشتهایِ در خانه، ای گلسرخ غرق در گلسرخ
مثل یک شعر، شکل میگیری در وجود ضعیف شیطانم، مثل یک ماه تازه میتابی
از سر بلخ تا خراسانم و منم جغد جغد ویرانه ای گلسرخ غرق در گلسرخ
پس چرا سر به روی زانویی... ماندهای مثل شاهبانویی.. میبرم دست به پیانویی
که بگریند گیسوانت نیز، سر نهادن دوباره بر شانه ...ای گلسرخ غرق در گلسرخ
ای گلسرخِ غرق در خونم، ای گلسرخِ رُسته در جانم، ای گلسرخِ سالهای نوام
نام تو برده است هوش مرا کوچه به کوچه خانه به خانه ای گلسرخِ غرق در گلسرخ
این یکی از اوج های ابراهیم امینی شاعر جوان ماست. ابراهیم سری پر شور از آتش و گلستان دارد. گلهای سرخ مزار و آتش زرتشت یک جا در آتش ابراهیمی گلستان کرده است. اولین شرط شاعری که جان جنومند باشد در سر نا آرام او در جوش است. کمتر غزلی از ا و می خوانیم که اگر نه کل غزل لا اقل بیت های از غزل خردک شرری در اجاق جان مان روشن نکند. و اما این غزل چه ویژگی ها دارد
۱.
اولین کار یگانه ابراهیم در این غزل آوردن یک وزن تازه است. این وزن با تکرار ارکان متناوب عروضی در حد دو دور در شعر پارسی سابقه طولانی دارد. بحر خفیف که حدیقه و مخزن الاسرار سنایی غزنوی به آن وزن سرده شده است. اما ابراهیم امینی مصراع ها را یک دور طولانی تر کرده است و عملا سه رکن متناوب شده است یک مصراع:
فاعلاتن مفاعلن فعلن
--- U-U--U-
فاعلاتن مفاعلن فعلن
--- U-U--U-
فاعلاتن مفاعلن فعلن
--- U-U--U-
با افزودن یک دور به دور قبلی عروضی، طولانی ترین وزن غزل پارسی ایجاد شده است. البته بعضی از پست مدرن ها نیز در بحرهای دیگر وزن های بلند کار کرده اند. این ابتکار ابراهیمی چهره تازه به بحر خفیف داده است. تکرار دو دور عروضی و افزودن دور سه رکنی به یک مصراع در واقع طول مصراع را از وزن معروف فاعلاتن مفاعلن فعلن بیرون کرده و نفس کشداری به این بحر داده است. من در این کار یک نوعی تلاش برای آوردن وزن تازه می بینم هرچند این تلاش هنوز به جایگاه اصلی اش نرسیده است. این وزن و این تلاش چه خوبی های می تواند داشته باشد؟
الف: ایجاد وزن طولانی که نه از خوش آهنگی خارج شود و نه غرابت ایجاد کند به خودی خود نوعی موسیقی تازه است که عرصه شعر را برای رقص بیشتر کلمات فراهم می کند
ب: عرصه برای تخیلات گسترده تر در مصراع ها و بیت ها فراهم می شود
ج: زمینه برای آوردن ردیف های بلند فراهم می شود: ای گل سرخ غرق در گل سرخ
آوردن وزن های نو به شیوه های مختلف ممکن است. آوردن وزن های کاملا تازه از آن نوع که نابغهی عروض غزل پارسی سیمین بهبهانی آورده اند و امروزه خیلی از وزن های خلاقهی او بر سر زبان غزل پارسی است. وزن های سیمینی در شعر پارسی کاملا نو و بی سابقه است. ابراهیم امینی نوعی تلاش موفق در این راه انجام داده است اما از آنجا که تجربه ی تازه است بعضی از ضعف ها نیز دارد. نخستین ضعف ایجاد این وزن نوعی بازی فرمی با عروض است. یعنی افزودن یک دور سه رکنی به وزن سه رکنی متناوب دو دوری. این کار همان عیبی را دارد که بحر طویل در شعر نیمایی. اگر با این فرم پیش برویم می توانیم به همه وزن های شعر پارسی دست ببریم و با افزودن یا کم کردن رکن یا رکن ها وزن جدیدی ایجاد کنیم. من این تلاش را در همین حد بسیار می ستایم اما نمونه برداری کردنش را نوعی عروض ماشینی می دانم. تلاش ابراهیم برای یافتن راه های تازه قابل ارج است.
۲
غزل مورد نظر ما از استحکام زبانی خوبی برخوردار است و این استحکام با بهره گیری مناسب از صناعات ادبی، تکرار و تضاد، قافیه های درونی، موسیقی بسیار غنی درونی، بیرونی و کناری ، ایهام و تناسب و ارجاعات بیرون متنی به دست آمده است. چند نمونه از تکنیک ها و تاکتیک های شاعر در استفاده از کلمات:
مثل زیبایی تو تنهایم، مثل تنهایی تو زیبا نه
پس چرا سر به روی زانویی... ماندهای مثل شاهبانویی.. میبرم دست به پیانویی
خلوت «صادقِ هدایتی»ام دختر دشتهایِ در خانه
سر نهادن دوباره بر شانه
ای گلسرخِ غرق در خونم، ای گلسرخِ رُسته در جانم، ای گلسرخِ سالهای نوام.
۳. شاعر از واژه ها شناخت دارد و می تواند یک واژه را مثل الماس از چند رخ بتراشد و یک رنگ خاص را در آن تراش جلوه دهد. این مهم ترین راز جادویی حافظ است که استاد بی بدیل الف با و کلمات است. گل سرخ غرق در گل سرخ در واقع غرق شدن واژه در خودهای واژه است. بازی دوگانه با کلمه "هوش" در این قسمت را نگاه کنید: نام تو برده است هوش مرا کوچه به کوچه خانه به خانه
۴. نو آوری در حد بالا. در کنار کار کلاسیک کشیدن از واژه ها ، نو آوری ها همچنان در اوج اند:
لب تو همچو پرچم گورم، بوسۀ بادهای بیگانه
من در اندوه تو شنا کردم تا رسیدم به بینهایتیام
از سر بلخ تا خراسانم و منم جغد جغد ویرانه
میبرم دست به پیانویی
که بگریند گیسوانت نیز، سر نهادن دوباره بر شانه
سخن آخر این که ابراهیمی اینک به عرصه ثبات و قرارش در غزل نزدیک می شود و این راهی است که با زحمت بسیار و عرق ریزی مداوم روحی به دست می آید. و مسلم است که او از همه چیز برای شعر مایه گذاشته است.
محمد شریف سعیدی
دوشنبه ۲۹ جولای ۲۰۱۳-۰۷ اسد/ مرداد ۱۳۹۲
اوپسالا سویدن
|