کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

حمید ضرابی

 
 
انتظار


 

 این غزل را در استقبال از غزل خواجه ی شیراز "ای غایب از نظر به خدا می سپارمت"، سروده ام. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

 


گل واژه ی غریب غزل! بی قرارمت
در برگ برگِ دفتر دل می نگارمت

من شاعرانه زمزمه می خواهمت کنم
نامی به تازگیِ غزل می گذارمت

رفتی، نرفت خواهش دیدارت از سرم
هر صبح، پای پنجره در انتظارمت

شاید دوباره پنجره ی بسته وا شود
باورکنی که بر سر قول و قرارمت

یادت که هست پای درختان، دَمِ وداع؟
گفتم که تا دَم است به جان، در کنارمت

باور نمی کنی که من از ژرفنای دل
فریاد می زنم به خدا دوست دارمت

باور نمی کنی، چه کنم تا کنی یقین؟
اصلاً بیا فرشته ی من! جان سپارمت

خوابت نمی برد؛ من و تو حال مان یکی ست
چشم انتظار دیده ی شب زنده دارمت

جولای
۲۰۱۳ - تورنتو

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۷            سال نهــــــــــم                      اسد    ۱۳۹۲                اول اگست   ۲۰۱۳