کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

گلنور بهمن

 
 
روزها را بازنویسی می‌کنم


 
 
 

   

چهار شنبه، نهم اسدِ سالِ روان، انجمن قلم افغانستان، همایشِ خوانش و نقد شعرهای بانو صنم عنبرین را با پیش‌خوانِ «روزها را بازنویسی می‌کنم» برگزار کرده بود. صنم عنبرین از شمار تابناک‌ترین ستاره‌های منظومۀ ادبی افغانستان، در اروپا می‌باشد. محفل، با سخنان سنجیدۀ  شاعرِ سخن‌شناس وحید وارسته رییس اجرایی انجمن قلم افغانستان در پیوند به دگردیسی‌های میمون و نامیمون شعر امروز افغانستان، آغاز یافت و با شعر و صدای خانم عنبرین گرمای معنوی یافت. در ادامۀ محفل، خالده فروغ، سالار عزیزپور و هادی میران، در بارۀ چیستی شعر و سرگذشت شاعرانۀ صنم عنبرین دریافت‌های خویش را بیان کردند. من (گلنور بهمن) گردانندۀ این همایش خجسته در فرایندِ «روزها را بازنویسی می‌کنم» در بارۀ شماری از خوبی‌ها و کمالات بافتار و چیدمان واژگانی سروده‌های صنم عنبرین، فشردۀ پنداشت هایم را بیان کردم.  

صنم عنبرین در منظومۀ شعر امروز افغانستان از ستاره‌های درخشانی است که آوازۀ شهرت و محبوبیتش، بسیار فراگیر و گسترده است. صنم عنبرین در قالب‌های گوناگون شعرهای ارزشمندی آفریده و پس از طی‌کردنِ راه‌های دشوارگذارِ وزن و قافیه به مرزهای سپیدسرایی رسیده است. بسیاری از شعرهای صنم عنبرین از سوی شاعران و شعرشناسان نام‌آور افغانستان، مورد ستایش و پذیرش قرار گرفته است. شاعر و نویسندۀ نام‌دار و منتقد مشکل‌پسند خالده فروغ، صنم عنبرین را از شاعران ممتاز و سرشناس افغانستان معرفی می‌دارد. خالده فروغ در محفلِ خوانش و نقد شعرهای صنم عنبرین (روزها را بازنویسی می‌کنم) با اشاره به ظرفیت و ظرافت‌های هنرورانۀ چند سرودۀ صنم عنبرین، موصوف را شاعر جدی، نکته‌سنج و باکیاست دانست و به ادامۀ راه سپیدش ابراز امیدواری کرد. سلطان سالار عزیزپور شاعر و پژوهش‌گر نکته‌سنج و شاعر مستعد هادی میران  که تازه از اروپا به کشور برگشته‌اند، در بارۀ سرگذشت شاعرانه و شاعرانگی‌های صنم عنبرین با ابراز دیدگاه‌های ویژۀ خویش، وی را از قامت‌های بلند شعر امروز افغانستان برشمردند. همان گونه که در بالا اشاره کردم، در این نشست شاعرانه صنم عنبرین شعرهای زیادی را برای علاقمندانش زمزمه کرد که سه غزل شیوا و یک  دوبیتی‌زیبایش را با خوانندگان تارنمای وزین کابل نات در میان می‌گذارم:

به دیدار تو می‌رقصد دلم بیتاب و دیوانه
تو می‌آیی و می‌آید بهاران باز در خانه
به رنگ چشم‌های شعرسازت سبز می‌گردند
دگرباره همه گل‌های زرد و خشک گل‌خانه
دوباره چشم‌هایت را به هُرم گونه می‌سایم
دوباره بوسه می‌گیرم ز لب‌هایت حریصانه
بیا تا سر گذاری بار دیگر روی زانویم
بیا تا گیسو افشانم به روی آن دو تا شانه
تو می‌آیی و می‌روبی تمام غصه و غم را
دوباره می‌رهم با تو ز اندوه غریبانه
به گوشت از سر شب تا سحرگه قصه خواهد گفت
دوباره شهرزاد قصه‌گوی شهرِ افسانه

 

 

 

 

استاد خالده فروغ
 

 

صدای گریه‌هایم در غروب سرد یادت هست؟
که می‌گفتم: مرو، این جا بمان، نامرد! یادت هست؟
مرا ویران رها کردی، میان گرِد باد آه
صدایی را که می‌گفتم: بیا برگرد یادت هست؟
خزانم را شنیدی در نفس‌هایم، نپاییدی
عبورت روی نعش برگ‌های زرد یادت هست؟
تو رفتی و درختی را تبرخورده رها کردی
همان جیغ شکستن در میان درد یادت هست؟
تو شاید باز گردی، ابرها کوچیده‌اند از من
همان باران که دریا را سفر می‌کرد یادت هست؟

 

چقدر شبیهِ دشتم، چقدر ز چشمه دورم
تو بیا رسول باران! تو بیا که نا صبورم
چقدر نفس شکستم که سحر شوی بیایی
چقدر غروبِ سردم، چقدر تهی ز نورم
چقدر ز خود گذشتم که رَسَم به نیمۀ خود
به کجا رسیده‌ام من؟ گِرهم، گِره ِ کورم
چقدر میان توفان، به امید نوح ماندم
تو مرا صدا نکردی که ز شب دهی عبورم
تب تُند عشق دارم، که ز بعدِ مرگ حتا
گل سرخِ نام عاشق بدمد ز سنگ گورم

 

سحر آهسته باران زد به شیشه
که باغ عشق شد پُر برگ و ریشه
زنی خندید و پیمان بست با تو
از آن دم، تا قیامت تا همیشه

 


در آخرین دقایقِ برنامه، صدای واژگانی که در چشمه‌سار شعرهای صنم عنبرین، آبتنی کرده بودند، از دریچۀ بهارینۀ صدایش، قد کشیدند و با صدای اذان مغرب و رنگ عاشقانۀ شفق درآمیختند.

جیک‌جیک شاعران و گنجشکانِ چمن انجمن قلم افغانستان، آخرین شعر دسته‌جمعی، بر سفرۀ غروب بود که هم تماشایی بود و هم نیوشیدنی.

 

هادی میران


سالار عزیزپور

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۷            سال نهــــــــــم                      اسد    ۱۳۹۲                اول اگست   ۲۰۱۳