مصری ها کشور شان را «مادر دنیا» می نامند. امشب امریکاییها سالروز استقلال و آزادی شان را جشن می گیرند در حالی که در آنجا در کنار نیل و اهرام و ابوالهول مادر درد دیده دنیا افتیده است تا نطفه دموکراسی را سقط نماید.
مصر یکی از پنج تمدن بزرگ تاریخ بشر، گره گاه قاره های سه گانه دنیا ، مرکز ثقل جهان عرب و یکی از مراکز قدرت در جهان اسلام محسوب می شود. مصر سرزمین انبیا و فراعنه و میدان حوادث بزرگ تاریخ به شمار آمده و شاید از همین لحاظ بوده است که قرآن کریم پنج بار از «مصر» به صورت صریح نام برده؛ در حالی که این کتاب تنها یکبار از نام «مکه» یاد نموده است. پیامبرانی چون ابراهیم و موسی و لقمان و عیسی و دانیال و یوشع و ذوالکفل و ادریس و یعقوب و یوسف و هارون و دیگران بروی خاک آن راه رفته و از نیل آن نوشیده اند.
گمان بر این بود تا با درخشش آفتاب بهار عربی، یخ استبداد که تا آن سوی دنیای فراعنه امتداد یافته بود آب گردد، ولی چه کنیم که درخشش دولت آزادی در این سرزمین خیلی مستعجل بود. امروز پروفیسور محمد مرسی قربانی بزرگ دموکراسی در جان اسلام گردید. نمی دانم که چرا نمی گذارند رئیس جمهوری که از دریچه صندوقهای انتخابات سر برافراشته است، دوره ریاستش را تکمیل نماید.
عادت بر این است که در لحظات سخت عقب نشینی، مردم همه گناهان را به دوش جناحی که شکست خورده است می اندازند، برخی امروز شمار مظاهره کنندگان را توجیه گر آن کودتا می دانند، در حالی که حزب حاکم توانست شمار بیشتری را به خیابانها کشد، عده ای عدم تحقق وعده های انتخاباتی را دلیل می آورند غافل از اینکه مدت یکسال برای تنظیم اوضاع یک نظام کافی نیست چه رسد به اینکه پروژه های بزرگ خویش را عملی نماید. حکومت مصر هم شاید بمانند هر حکومت دیگری اشتباهات خودش را داشته است، ولی هیچ کسی تا هنوز نتوانسته است این کودتا را توجیه دموکراتیک نماید. در مقاله ای که بیست و سه پیش زیر عنوان «نهضت اسلامی الجزایر در یک آزمون بزرگ» نگاشته بودم یاد آور شده بودم که جنبش نجات اسلامی الجزایر باید بیاموزد که مرحله «دولت» با مرحله «دعوت» تفاوتهای فراوانی دارد و در دنیایی که ما زندگی می کنیم، صندوق انتخابات تعین کننده همه چیز نیست. با آنکه
اخوان المسلمین درسهای فراوانی از گذشته آموخته است ولی ایکاش به تنهایی وارد معرکه دولت داری نمی گردید.
حزب آزادی و عدالت مصر از رهروان خط اعتدال به شمار می رود تا حدی که سمت معاونیت آن حزب را یک دانشمند مسیحی عهده دار بوده است. حکومت حزب آزادی و عدالت یگانه حکومتی در تاریخ خواهد بود که فرزندانش را در خیابانها چون گوسفند می کشتند ولی آنها در حالی که حکومت را در دست داشتند دست به هیچ واکنشی نزدند. در صف ائتلاف کنندگان حزب حاکم عناصری تندرو نیز گاهی به چشم می خورد ولی پیچیدگیهای حکومت داری و آنهم در بامداد دموکراسی شاید برخی اشتباهات آنان را توجیه نماید. برخی از هموطنان ما آنها را با تنظیمهای پوسیده و میراثی کشور خود ما اشتباه گرفته و شب و روز بر طبل دشمنی شان می کوبند، در حالی که واقعیت چنین نیست.
دموکراسی در خاور میانه دشمنان فراوانی دارد. برخی از این دشمنان ریش های بلندی دارند و گروهی دیگر بروتهای کلفتی. آنهایی که بر ضد دموکراسی و مشروعیت سیاسی در مصر شوریده اند از دسته دوم بوده و تفاوتی کمی با طالبان ما دارند؛ آنها را می توان طالبان سکیولر و یا سکیولر های طالب نامید.
برخی دیگر از دشمنان این دموکراسی ها در غرب سنگر دارند، سنگر هایی رسانه ای که در این چند روز مغز بینندگان و شنوندگان را پیوسته زیر بمباران گرفته تا افکار مردم را برای پذیرش این کودتای ننگین آماده سازند، تا جایی که کانال «سی ان ان» آن را «کودتای دموکراتیک» خواند، اصطلاحی که از شنیدن آن عرق شرم در جبین انسان گره می خورد. پرسش این است، زمانی که محبوبیت بوش کوچک در روز های جنگ عراق تا پایین ترین سطح رسیده، اقتصاد امریکا سقوط نموده و نام این کشور در تمامی دنیا مسخره گردیده بود، در آن شرایط و احوال چرا کسی از «کودتای دموکراتیک» حرف نمی زد.
دشمن دیگر دموکراسی نوپای مصر زمامداران نفتی اند که پیروزی آن را مقدمه سقوط رژیمهای منحط خود شان تصور می دانند. آنها پیوسته تبلیغ می کنند که تحولات انقلابی جهان عرب، مردم این حوزه را در خاک سیاه خواهد نشاند.
این حادثه پیامد های خطرناکی خواهد داشت. شکست دموکراسی در مصر فاصله میان شرق و غرب را بیشتر خواهد نمود، زمینه را برای اوجگیری گروه های خشونت شعار آماده خواهد نمود، منطقه را بی ثبات خواهد ساخت، هماهنگی میان زبردستان و زبردستان را پایان خواهد داد و خلاصه سخن اینکه شکست دموکراسی در مصر ضربه مهلکی به عموم تجربه دموکراسی در جهان اسلام خواهد بود. از این منطقه چه می خواهند، آیا می خواهند تا محور طنجه - جاکارتا به صومال بزرگی تبدیل گردد.
قرآن کریم زمانی که از زورگویی فرعون یاد می نماید، جامعه شناسی حکومت استبدادی فرعون را خلاصه نموده می فرماید «فاستخف قومه فاطاعوه» یعنی: فرعون مردم خویش را بی ارزش، سبک و بی خرد ساخت و آنها در اثر این تحمیق و سبک شمردن از او پیروی نمودند. سخنرانی امروز وزیر دفاع مصر چیزی جز تفسیر عملی این آیت نبود. اگر بی خردی را زمینه ساز استبداد بشماریم، آگاهی عمومی را می توان یکی از نیرومند ترین ضمانتهای دموکراسی های جهان است.
دموکراسی مصر سقط جنین نمود و استبداد مومیایی شده فرعونی باری دیگر قد برافراشت. نمی دانم که این سقوط مهیب در شب چهارم جولای «روز ملی امریکا» چه پیامی برای ملتهای آزاده دنیا خواهد داشت.
دنیا باید بداند که فرزندان حزب آزادی و عدالت بمانند سایر مصری ها در آن سرزمین خواهند ماند و از آب نیل باستان خواهند نوشید و هیچ جایی نخواهند رفت و در نتیجه هیچ کسی توان نادیده گرفتن آن شماره دشوار را نخواهد داشت، همانطوری که در ترکیه شاهد بودیم.
من نعش دموکرسی را در چند قدمی رمسیس دوم در میدان تحریر می بینم. من چهره کهن و آشنای «فرعون» و «قارون» و «بلعم باعور» را می بینم که در نقش «ارتش» و «سرمایه» و «ازهر» یکی بر سینه فرشته دموکراسی شلیک می کند، دیگری بر مرگش قهقهه سر می دهد و سومی شان بر آن جنازه آن نماز می گذارد. آری! من متولی بتکده استبداد فرعونی را دیدم که در کنار فرعون نشسته و فاتحه دموکراسی را می خواند.
سخن اخیر اینکه نعش خونین دموکراسی در مصر لکه عاری خواهد بود بر جبین تمامی کسانی که ادعای آزادگی می نمایند.
این پایان کار نیست. از خداوند بزرگ برای ملت بزرگ مصر و بشریت آزاده توفیق استدعا نموده و خداوند همه را توفیق دهد تا از گذشت روزگار وگردش گردونه سیاست پندی گیریم و اندرزی بیاموزیم. |