کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

علی عمرانی

 
 
دانشگاه ها، ثقل تقابل سنت و تجدد و فرصت اصلاحات


 
 

   

با روی کار آمدن جمهوری داوود خان و شتاب یافتن اصلاحات، دانشگاه های افغانستان در کل و دانشگاه کابل به حیث دانشگاه مادر، روزنه ی امیدی برای نسل های آینده ی افغانستان پنداشته می شد. اما پس از کودتای کمونیستی در
۷ثور ۱۳۵۷ ه.ش، اندیشه زدایی گسترده ای زیر نام عوامل امپریالیستی و یا متحجرین دینی به راه افتاد. این روند کدرهای متعهد و نخبه ی بسیاری را در دانشگاه های افغانستان با تیغ استبداد کمونیستی قلع و قمع کرد. تعدادی هم که دیگر جایی در افغانستان برای خود نمی دیدند فرار را بر قرار ترجیح داده، کشور را ترک کردند. جای خالی همه ی این سرمایه های علمی کشور را، رفقای بیسواد و کم سواد حزبی گرفت. این اولین و گسترده ترین سلاخی و بیسواد سازی دانشگاه های افغانستان بود. پیروزی مجاهدین در ۸ ثور ۱۳۷۱ ه.ش و جنگ های داخلی، تعداد دیگری از کدرهای دانشگاه ها را یا کشت و یا مهاجر کرد. و سرانجام توحش طالبانی، فاتحه علم و معرفت در دانشگاه را خواند.
پس از روی کار آمدن نظام جدید، نگاه ها روی بازسازی و نوسازی نهاد ها وساختارها متمرکز گردید؛ اما از روی عمد یا غفلت، دانشگاه های افغانستان به تاریک خانه ی فراموشی سپرده شد. این نهادها که باید پیش از هر ساختار و نهاد دیگر مورد توجه قرار می گرفت، در اثر بی توجهی نخبه های سیاسی – فرهنگی و جامعه ی جهانی، این بار به دست همان بی سوادها و کم سوادهای حزبی و جناحی به حصار جهل و دگم اندیشی قرون وسطایی کشیده شد. همزمان با این، اقبال گسترده مردم به درس و مکتب و توجه جامعه جهانی به باسواد سازی جامعه، نظام آموزشی مکاتب را بهبود چشم گیر بخشید. از سوی دیگر مواجهه مردم با طیف های مختلف و گسترده اتباع خارجی، بازگشت مهاجرین از کشورهای همسایه و ممالک اروپایی و امریکایی، انقلاب رسانه ای و اطلاعات جمعی، فضای باز گفتمان، اشاعه فرهنگ کتاب خوانی و گسترش شهرنشینی نیز تغییرات بزرگ فکری در میان توده ی مردم بویژه نسل جوان پدیدآورد.
این روند دو سویه، تقابل و گاهی تعارض های جدی میان نسل جدید آگاه و کوروارگی سی و پنج ساله دانشگاه ها بوجود آورده است. حرکت اخیر دانشجوهای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل و حمایت گسترده جامعه مدنی و نهادهای فرهنگی از یک سو و واکنش نابخردانه و غیرمنطقی اصحاب جهل این دانشگاه از جانب دیگر، نماد بارز این تقابل و تعارض است. هرچند این اولین بار نیست که این تقابل به تعارض کشیده می شود، اما جدی ترین است. با وجود میمنت این تضادها و تعارض ها، خطرهایی نیز در کمین آینده ی افغانستان نشسته است که اگر به درستی و بموقع مدیریت نشود، شاهد چالش ها و سوء استفاده دست های مداخله گر خواهیم بود.
برعلاوه، آینده ی افغانستان نیاز فراضروری به منابع بشری دارد. تأمین این نیاز ضرورت حتمی پنداشته می شود و منبع آن دانشگاه های سالم و نخبه پرور است.
پس برای برون رفت از بحران ناشی از تقابل سنت و تجدد، و رفع نیازهای آینده ی کشور، اصلاحات در دانشگاه ها ضرورت حتمی است.
اعتصاب دانشجوهای دانشکده علوم اجتماعی و در پی آن واکنش های غیر اکادمیک و قومگرایانه ی به اصطلاح استادهای دانشگاه کابل، فصل جدیدی را باز کرد که بهانه ی خوبی برای جبران اشتباه و یا غفلت دولت در برابر دانشگاه است.
 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۵            سال نهــــــــــم                      سرطان    ۱۳۹۲                اول جولای   ۲۰۱۳