به تازگی مجموعهای از شعرهای شهباز ایرج از سوی انتشارات M&S Media به دو خط فارسی دری و سیرلیک چاپ و منتشر شده است. "آسمان که تو باشی" حاوی غزل، رباعی، دوبیتی و قالبهای نو است که روایتگر تجربههای شاعر از برهههای مختلف زندگی وی میباشد.
شهباز ایرج متولد سال ۱۳۵۳ در روستای تبر از توابع سنچارک در ولایت سرپل است اما از نخستین سال های کودکی در مزارشریف زندگی کرده است. زبان مادری او اوزبیکی است او در زبان مادری خود نیز اشعاری دارد اما تا کنون مجموعه اشعار اوزبیکی او منتشر نشده است.
شعرهای او از سالهای ۱۳۶۵ خورشیدی به این طرف در نشریات محلی بلخ منتشر شده اما این نخستین بار است که مجموعه ای از شعرهای او در اختیار شعردوستان قرار میگیرد.
او در پاسخ به سوالی در مورد دلایل تاخیر در انتشار شعرهایش گفت: "تا کنون به این باور نرسیده بودم که خواندن شعرهای من وقت خواننده را ضایع نمیسازد، اما از پس بیست و پنج سال شاعری و شناوری در دریای کلمات، حالا به این نتیجه رسیده ام که شماری از این شعرها هم از نظر جهان نگری و هم از نظر آشنایی با برخی تجربههای منحصر به فردی که از زندگی داشته ام، دارای نکاتی اند که ممکن است برای خوانندگان جدی شعر، تازه باشند."
دوستان و همنشینان شهباز، او را مردی هواخواه عرفان و دلبسته ی عوالم روحانی میدانند. در مجموعه "آسمان که تو باشی" اما نمی توان رد پای عرفان را به روشنی مشاهده کرد. چرا چنین است؟ این سوال را از خود وی پرسیدیم شهباز گفت: "عرفان برای من همواره دغدغه ی اصلی در زندگی بوده است، رها شدن از تمامی قید و بندهایی که قراردادهای زندگی برای ما ایجاد کرده اند، پیوسته برای من یک هدف بوده است که سعی داشته ام به آن برسم. اما باید اعتراف کنم که نتوانستم در اقلیم زیبای عرفان قدم بگذارم و در هوای چنان رهایی و آزادگی نفس بکشم. شاید دلیلش این بوده که من هنوز شایستگی رسیدن به چنان سرمنزلی را نیافته ام و هر روز که می گذرد حس می کنم از آن فاصله بیشتری می گیرم. در جستجوی دستگیری بودم تا مرا از دست "من" برهاند و جان تشنه ام را به سرچشمه ی آب گوارای معرفت
برساند و هنوز در جستجوی چنان کسی ام."
در میان شعرهای این مجموعه ناله هایی از غربت و بی وطنی که حکایتگر روزگار بی پناهی شاعر در پاکستان و ایران است، به چشم می خورند؛ عاشقانه ها و برخی شعرها که موضوع شان را می توان موضوعی جهانی دانست. مانند شعری که برای سونامی نوشته و چنین است:
دریا در تلویزیون بود
تلویزیون در خانه ی ساحلی
امواج با گیرنده ها در افتادند
دریا ریخت از تلویزیون
... در خبرها شناور شدند
خانه ها، درخت ها، موترها
و صداهای های های های های ها...
در شعرهایی که در قالب های کهن سروده شده اند نیز شهباز ایرج سعی کرده معیارهای رایج در شعر امروزین را رعایت کند مثل این یکی:
یک وقت من و تو سروری می کردیم
سلطانی و دادگستری می کردیم
این ها به کنار، آن زمان ها من و تو
صحبت به زبان مادری می کردیم.
برای شهباز ایرج توان بیشتر برای ادامه شاعری اش می طلبیم.
یادداشت: این کتاب از طریق آمازون قابل تهیه است و برای خرید آن می توانید به نشانی زیر مراجعه کنید:
http://www.handsmedia.com/books/?book=the-sky-that-is-you
|