چند روز پیش خبری در رسانه های الکترونیکی را خواندم که نوشته بودند دو کتاب از برنا صالحی شاعر و نویسنده ورجاوند بنام های "آرایش آبشار" گزینه شعر و "جای که من بودم" مجموعه از خاطرات ایشان که برایند کار و فعالیت سال
۱۳۹۱ این شاعر است از چاپ بر آمد با خود گفتم که شاعر باز هم خیلی دیر کرده است تا گزینه های شعری و مجموعه از مقالات ایشان اکنون چاپ می شود باید سال های قبل به دسترس علاقه مندان شعر، اهل فرهنگ و ادب قرار می گرفت زیرا برنا صالحی از زمره شاعرانی هست که سال های قبل در زمان مقاومت می سرود اما سرودن و فعالیت های ادبی اش در دوره پسا طالب چشمگیر تر شد، باز هم برای دوست شاعر سپاس می گویم.
با خواندن و شنیدن این حرف ها و شگرد های زیبای شاعر گرانمایه، انگشت هایم بی قرار شدند فکر کردم که برای دوست که درد مشترک و فریاد مشترک داریم اگر چند سطری ننویسم شعر خسته خواهد شد، بوی کهنگی خواهد داد، لبخند هایش خشک خواهد شد و طعمه سراب خواهد شد به خاطریکه شعر مقاومت شعر پاسداری، اشک، ناله، فریاد و شعر عزت یک سرزمین است که در بدترین شرایط چراغ هایش به رنگ های مختلف در خانه های نا امید این خطه بلا کشیده برای کودکان مقاومت، برای صخره های که تکرار خشم ها را دیده اند، تکرار اشک ها را ریخته اند و تکرار غم ها و شادی ها را در قلب های خود جا داده اند لحظه ای خواننده گرامی را مصروف سازم تا باشد زیبایی ها در برگ برگ این دفتر شعری دریافت شده و بدرخشد.
فرهنگ و هنر، به ویژه شعر در جایگاه انسانی و محیط فکری و اجتماعی از سال های دور در برابر حالت های ناگوار اجتماعی که از انسان ها انتقام می گیرد ستیغ نموده، اعتراض و سر بلند کرده و فریاد کشیده است به ویژه شعر مقاومت افغانستان که درد و رنج جانکاهی را در طول تاریخ معاصر، به خاطر هویت مردم و هویت مدنی و انسانی شان صدای شانرا بلند کرده است مبارزه نموده است.
در کنار سنگر های که سربازان به خاطر حفظ جان، مال و ناموس مردم و حفظ ارزش های ملی انسانی و فرهنگی یک سرزمین رزمیده اند سنگر شعر هم در همین بستر از سال های دور و نزدیک بصورت عام و خاص در حیطه ادبیات ما خروشان بوده است و در بد ترین شرایط و سال های که کشور ما مورد تجاوز اجانب و بیگانه ها قرار گرفته است در پهلوی مولفه های دیگر و ارزشمند این سرزمین به ستیز و پرخاشگری برخاسته است درد ها و رنج های را انعکاس داده است، یا بیگانه ها را رانده است یا خود قربانی این راه شده است.
شعر مقاومت افغانستان روایتگر و بازتاب دهنده روز گار تلخ مردم این سرزمین است که آنرا نه تنها مشاهده نموده بلکه با پوست، خون و استخوان خویش آنرا لمس و احساس نموده اند.
آرایش آبشار با همه ای زیبایی های درونی که دارد، زمان زیاد را خواهد گرفت تا به ابعاد مختلف این گزینه ارزشمند دامنه بحث را طولانی سازیم به منظور رفع خستگی خواننده من از یک پنجره به این گزینه شعری زیبا نگاه می کنم آنهم شعر مقاومت نسل امروز افغانستان.
شعر مقاومت نسل امروز افغانستان، می شود به ویژه شعر دو دهه اخیر تا شکست گروه طالبان را دردمند ترین شعر و یک بحث ویژه ای در ادبیات معاصر افغانستان دانست زیرا کشور ما در این بخش از تاریخ سخت ترین و بد ترین و اندوهگین ترین روزگاری را سپری کرده است حتی که کودکان این سرزمین به خاطر زنده ماندن خویش بجای نان علف خورده اند اما به ذلت و خواری نمرده اند.
من آفرینشگر این اثر را از سال های دور می شناسم زمانیکه در یک صنف در دانشکده حقوق و علوم سیاسی درس می خواندیم، می سرود و می نوشت که بدون شک در همان زمان از جوانان نخبه و پرکار بشمار میرفت که جرقه های شعری و ادبی اش امروز به دسترس علاقه مندان قرار می گیرد.
به نمونه یک غزل آرایش آبشار توجه می کنیم.
حیران شدم که مرد چرا گریه کرده بود بی هوده بود یا که بجا گریه کرده بود
او چون کویر، تشنه و فرسوده و عبوس پرسیدم اش نگفت کجا گریه کرده بود
بیــــزار از زمین از انـسان از درخت شاید که در حضور خدا گریه کرده بود
از حرص نان یا که از آزاده گی نفس از خود و یا از همه جا گریه کرده بود
از ماجرای خلقت و افسانه هــــبـــوط از آدم بهشت و حوا گریه کرده بود
وقتی خلیــــــــفه گردن انسانیت برید جبریل هم به کرب و بلا گریه کرده بود
بوجهل ها به درک مسایل نمی رسند ختم رسل به غار حرا گریه کرده بود
مردیم تا که قــــــــــصه خود باز گو کند بی اعتناء به مردن ما گریه کرده بود
ایستادم از تلاش در اقلیم جست و جو بی هوده بود، یا که به جا گریه کرده بود
این غزل نمادی از مقاومت و سرسختی مردم ما را نشان میدهد که مانند صخره ها در دره ها و کوه های این سرزمین مبارزه و پیکار داشته اند شاعر کوشش نموده که در ژرف ترین متن غزل داخل شود و با همان قوت و نیروی حسی بیان کند و احساسات خودش را به آغوش کشد، نکات زیر برازنده گی آرایش آبشار است که به شکل فشرده باید تماس گرفت.
روان بودن غزلیات
آرایش ابشار در سلیس بودن و روان بودن اشعار می درخشد تمام غزل ها و دو بیتی های شاعر را وقتی از نظر می گذرانی خوب هضم می شوند اینکه از کاربرد واژه های که مخاطب را به نحوی خسته و کسل سازد اجتناب کرده است روان بودن غزل ها به این مفهوم نیست که غزل ها به زبان خیلی ساده، غیر آهنگین و بدون تصنیف های شعری و تصویر سازی ها پیش رفته است بل وقتی خواننده هر برگ غزل را تا آخر مطالعه کند نرم و ملایم پیش میرود و کاربرد زبان، معیارات استعارات، اوزان عروضی، تصویر سازی و احساس کاملاً به گونه جدی در آرایش آبشار مانند رنگ آبشار زلال و قشنگ تر بملاحظه رسیده است و به واژه های بومی و اصلی خود را نزدیک کرده است.
رگه های تصاویر عاشقانه
لایه ها و رگه های تصاویر عاشقانه به وضاحت در اشعار دیده می شود یعنی حجم این گزینه شعری را پیوند های درونی و بیرونی کلمه مقاومت، ایستادگی شکل میدهد اما در کنار آن از غزل های عاشقانه زیبا چه در غزل ها و چه در دو بیتی ها فاصله نگرفته است آفرینشگر نمی تواند خواننده را فریب بدهد و اشعارش را با این دوبیتی ها از حالت خشک بودن تر نکند که می توان در دوبیتی ها بیشتر مشاهده شود بگونه مثال
یــــــــــکی از ناز هایت یادم آمد صدای بوت پایت یادم آمد
به جرم کفش پایت را شکستند تمام ماجرایت یــــادم آمد
.................
گل خندیدی ؛ خانه بهاری کردی بوییدمت هر چند که زاری کردی
با جلوهّ اشـــک نازم هنگام وداع آرایش آبـــــــــشار جاری کردی
درد و احساس
شعر مقاومت افغانستان شعر درد و احساس است، غم ها و اشک ها دو مولفه ای اند که با شعر مقاومت بستر انداخته گویی حس میکنی سرزمین طعم زمستان را میدهد چنانچه شاعر سال ها در تحولات و سنگر های جهاد و مقاومت عملاً همسفر بوده است در اشعارش جرقه های اندوه و احساس بخوبی مشاهده شده، وضعیت را با جان و خون نگاه کرده و لمس نموده و به زبان شعر بیان نموده است که بدون شک درگیر بودن در متن تحولات و فراز و نشیب انسان را به پیوند های واقعی آنچه که می نویسند میرساند و آفرینش گر به قوت و صلابت آن پیش رفته است.
اجتناب از واژه های بیگانه
شاعر بیشتر در سبک غزل درخشیده است و بیشتر راه غزل کلاسیک را با همه ای زیبای هایش پیموده است یکی از نکات که غزل هایش را متمایز از دیگر غزل سرایان حوزه ادبی امروز می سازد پرهیز و جلوگیری از کاربرد واژه های بیگانه و خارجی است که هیچ گونه اجازه و ورود به آن نمی دهد، شاعر کوشش می کند شفاف بودن و خالص نگهداشتن شعر را تا حد ممکنه رعایت کند و تاکید روی زبان اصیل فارسی/ دری کند از لحاظ برخورد عاطفی و انسانی افرینش گر، زبان نرم تر و خالص فارسی/دری را بکار می برد و از کاربرد کلمات بیگانه به جز فارسی/ دری اجتناب میکند اگر در اشعار به هر سبک و قالب که باشد زبان دیگری و یا واژه های غیر از خودش مورد استفاده قرار گیرد
برخورد زبان با شعر خیلی سطحی خواهد بود و شعر ماهیت اش را از دست خواهد داد و از جانب دیگر مخاطبان را بسوی دیگری منحرف خواهند ساخت.
برنا صالحی سرود پرداز نسل رنج دیده امروز افغانستان است، ایشان در سال های اخیر با خود و شعر هایش خیلی انس گرفته و نزدیک شده است و بدون شک غزل هایش بسوی سبز شدن روان است شاعر از سال های دور بوسیله اشعارش درد و سوز این سرزمین را صدا زده است.
ارادت، استقامت و پایداری از دور مانند دریا شاعر را به آغوش گرفته و در باغ های شعر اش قدم میزند، سکوت را شکسته، صد ها را دریده و سرود ها را خوانده، و خیابان ها را طی کرده، شعر هزاران پله دارد امیدوارم صدای شعر های این سرود پرداز گران ارج به پلگان های استوار و سرافراز شعر معاصر فارسی/ دری بگوش خواننده هایش با همه عشق و زیبایی اش برسد.
با هزاران درود
|