کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

        نشریه کودکان مقدمند شماره ١۰٤ ــ خرداد ماه ١٣۹۲

 
 
جنبش دفاع از حقوق کودک و مضحکه انتخابات


 
 
 

   

 

نشریه کودکان مقدمند: ممنون که این گفتگو را پذیرفتید. محور گفتگوی ما٬ دو موضوع بسیار مهم است٬ انتخابات جمهوری اسلامی و نیز ١۲ ژوئن روز مبارزه با کار کودکان.

 

سیامک بهاری: سلام به شما و خوانندگان عزیز نشریه. هر دو موضوع مهم است. هر طور که مایلید شروع کنید.

 

نشریه کودکان مقدمند: کودکان مقدمند و کلا جنبش اعتراضی دفاع از حقوق کودکان در ایران چه سیاستی در قبال انتخابات باید پیش رو داشته باشد؟

 

سیامک بهاری: به نظرم در اساس٬ مردم٬ بویژه فعالین دفاع از حق کودک موضوعی به نام انتخابات پیش روی خودشان ندارند. آنچه دارد انجام میشود یک مضحکه تمام عیار حکومتی است. این حکومت دارد انتخابت خودش را٬ از هر وقت دیگر نمایشی تر و چندش آور تر انجام میدهد. بنابراین موضوعی به نام انتخابات پیش روی ما نیست. هر کس هر اسمی دلش بخواهد روی آن میتواند بگذارد. عده ای میگویند انتصابات دولتی یا حکومتی٬ سیرک انتخاباتی و یا مضحکه. جمهوری اسلامی از بدو تولدش٬ انتخابات بردار نبوده و نیست. اصلا سرشت این حکومت با رای و انتخاب جور در نمی آید. اینکه یک ارگان حکومتی نان به مزد و جیره خوارِ به اصطلاح "رهبر"٬ چند نفر از خودیهای کم درد سر تر را تایید کند و بقول خودشان احراز صلاحیت کند چه ربطی به ما  و  به میلیونها مردمی دارد که با هیولای فقر و گرانی و اعتیاد و فحشا دست پنجه نرم میکنند؟  انتخاباتی در کار نیست. این بازی اینقدر تکراری و نخ نما است که نیاز به

توضیح و تشریح ندارد. وانگهی چه کسی میتواند حتی به ضرب میکروسکوپ هم یک ابسیلون منفعت برای میلیونها کودک محروم در این کشور در این مضحکه پیدا کند؟

 

نشریه کودکان مقدمند: نهاد کودکان مقدمند این انتخابات را تحریم می کند؟

 

سیامک بهاری: تحریم به معنی این است که باید اول چیزی وجود داشته باشد٬ بعد ما شرکت در آن را نفی یا تحریم یا ممنوع و موقوف کنیم. اینجا چیزی٬ موضوعی به نام انتخابات وجود ندارد که ما تحریمش کنیم. این یک مضحکه است٬ در استخر خالی که نمیشود شیرجه زد. تحریم در جایی است که انتخابات واقعی است اما ما به مقررات آن به نحوه اجرایش اعتراض داشته باشیم٬ میگوییم در آن شرکت نمی کنیم٬ چون اختلاف داریم٬ ما ابدا با چنین موضوعی روبرو نیستیم٬ این مضحکه سر سوزنی به مردم و منافعشان ربطی پیدا نمیکند. یک بازی تهوع آور حکومتی است. همین و بس!حکومت اسلامی ناچارا باید یکی از خودیهایشان را انتخاب کند٬ برای اینکه مشروعیت و وجاهت عامه داشته باشند. بگویند حاصل رای مردمند.

 

نشریه کودکان مقدمند: پس مردم چه میشوند. شما نقش مردم در تعیین و یا دخالت در سرنوشتشان را چگونه می بینید. کلا دخالتی هم علیه این مضحکه ندارید!؟

سیامک بهاری: مردم این حکومت را نمی خواهند. انتخاب مردم هیچیک از جناح ها٬ هیچ کدام از دار و دسته های این حکومت نیست. سرنوشت مردم به انتخابات حکومتی گره نخورده است٬ برعکس به مبارزه با حکومت گره خورده است. این یک نبرد تمام عیار است. بیش از سه دهه است که این جنگ بی امان پیش رفته است. البته برای حکومتی ها فرق میکند کدام جناح در قدرت باشد. بالاخره وجوهات و سهم خواهی و رانت خواری و باندبازی و  اعمال قدرت برای جناح های حکومتی معنی دارد. رقابت آنها واقعی است. به هم چنگ و دندان نشان میدهند و همدیگر را از صحنه بیرون میکنند. برای مردم چه فرق میکند کدام یک از مهره های حکومتی قدرت را بدست بگیرد؟ همه اینها امتحان پس داده اند. سگ زرد برادر شغال است.

سرنوشت مردم بدست خود مردم باید تغییر کند. حکومت و نظامی که اصل و اساس آن بر ستم و تبعیض استوار است و سه دهه تسمه از گرده مردم کشیده چه ربطی به سرنوشت مردم دارد.

کوهی از فلاکت و مصیبت بر سر مردم آوار شده است. از آسمان که نباریده٬ مسبب و عامل بقایی دارد. تمام دستگاه حکومتی در اجزا تحمیل این فلاکت مقصرند.

مردم دارند نقش تاریخی خود را با نفی تماتمی این حکومت فاسد٬ ایفا میکنند. این اختلافات و شکافهای عمیق درمیان دار و دسته های حکومتی ریشه در همین نپذیرفتن مردم دارد. هر کدام از دار و دسته های حکومتی حرف اولش این است که برای نجات نظام بمیدان آمده است. میگوید اوضاع حساس است! اصل نظام در خطر است! راست هم می گویند. این حقیقت دارد. اما چرا اصل نظام در خطر است؟ چرا اوضاع حساس است؟ مقابله مردم و ”نه“ بزرگ میلیونی درمقابل این حکومت است. یک هدف این جناح ها نجات کشتی حکومت گرفتار در طوفان انقلاب مردم است. این جوهر واقعی اوضاع سیاسی ایران و حکومت اسلامی است.

این بار اوضاع چنان وخیم است که استوانه های این نظام هم باید جراحی بشوند تا بلکه این پیکر گندیده بتواند چند صباحی بیشتر٬ باقی بماند. هیچ وقت جمهوری اسلامی از این درهم شکسته تر و از هم پاشیده تر نبوده است. هیچ وقت هم مضحکه انتخابات حکومتی از این مسخره تر و مصنوعی تر نبوده است. این را خود حکومت اسلامی هم نمی تواند و حتی نمیخواهد کتمان کند. کفگیر این حکومت به ته دیگ خورده است. صدایش را عالم و آدم دارند میشوند. پنهان کردنی نیست. تا همین جا این شکست بزرگ٬ حاصل دخالت فعالانه مردم علیه این حکومت است. و گرنه کار این حکومت به اینجا نمی کشید.

 

نشریه کودکان مقدمند: با توجه به نکاتی که گفتید٬ بالاخره اوضاع به چه سمتی میرود؟ فعالین دفاع از حقوق کودک چه باید بکنند. منفعت کودکان و دفاع از حق آنها چه میشود؟

 

سیامک بهاری: اوضاع سیاسی ایران بشدت متغییر است. هر تکان و جنبش و اعتراض مردم میتواند صحنه را به یک باره عوض کند. حکومت اسلامی در تنگنای خفه کننده ای گیر افتاده است. جمهوری  اسلامی تمام توان سرکوبش را دارد متمرکز می کند. هرجا که پا بگذارید دارد دامنه ارعاب و دستگاه امنیتی ــ نظامی اش را به ما نشان میدهد. کار رسانه هایش از صبح تا شب بزرگنمایی قدرت سرکوب حکومت است. این البته در نهایت نقطه ضعف آن هم هست. به این معنی که خودش میگوید هیچ راه علاج و بهبودی و برنامه ای برای رفع مشکلات مردم ندارد. گرانی و بیکاری٬ فساد گسترده حکومتی و فقر و فلاکت تحمیلی به مردم را نمی تواند کاهش دهد. بجایش چماق به مردم نشان میدهد. به یک معنا پایان کار این حکومت است. بن بست داخلی و خارجی و نداشتن راه حلی برای برون رفت از این تنگنا٬ یعنی بی افقی کل دستگاه حکومتی. این همان چیزی است که مردم را متحدتر و پر امید تر کنار هم نگاه میدارد. اوضاع به نحوه بی سابقه ای به نفع مردم است. فعالین دفاع از حقوق کودک باید با پرچم مطالبات روشن به میدان بیایند و توقع مردم را نمایندگی کنند. سازمان دادن جنبش سلبی و بشدت معترض و ماکزیمالیست٬ در دستور فوری همه ما باید باشد. سازمان دادن و متشکل شدن مهمترین و حیاتی ترین اقدام در این مرحله است. جنبشی که باید حق کودکان را نمایندگی کند٬ اگر متشکل نباشد٬ تاثیر چندانی بر روند اوضاع متغییر کنونی نخواهد داشت. پافشاری بر اینکه احقاق حقوق کودکان همین امروز ممکن و میسر است باید بدوا متشکل باشد٬ تا در صف مقدم و حاضر در صحنه باشد.

 

نشریه کودکان مقدمند: این موضوع سلبی را بیشتر توضیح دهید٬ سلبی در عملا به چه معنا است.

سیامک بهاری: بینید٬ در حال حاضر جمهوری اسلامی یک مشخصه و یک معرفه معین دارد. ویژگی اصلی این حکومت این است که هیچ راه حلی برای بهبود اوضاع خودش و این تفرقه و در هم پاشیدگی درونی اش ندارد. اگر داشت٬ چه پرسنلی چه سیاسی درنگ نمیکرد از ته انبان حکومتیش هم که شده می آورد جلوی صحنه میگذاشت و با این مهره جدید شروع میکرد به بازی! جمهوری اسلامی قدرت ترمیم هیچ ضایعه ای را ندارد. وقتی شروع کرد به روی خودش تیع کشیدن٬ د رچنین موقعیتی کخ ضعف جمهوری اسلامی علیرغم رجزخوانی هایش چنین علنی و آشکار است٬ وظیفه ما چیست؟ از دست ندادن این فرصت٬ بخودی خود یک وجه مهم است. این را نباید از دست داد. بنابراین سلبی یعنی اینکه الان وقت این است که تشکل دفاع از حقوق کودکان ویژگی این دوره را نمایندگی کند. آنچه را  که نمی خواهیم با یک "نه" بزرگ بیاوریم جلوی صحنه!

تاکیدات ما باید سلبی باشد. توقف فوری و بیدرنگ کار کودکان٬ تامین حق تحصیل و بهداشت و درمان رایگان برای کودکان٬ همین حالا! لغو حجاب کودکان دختر! اینها را باید سلبی و نفی یی گفت! کار کودکان ممنوع! تبعیض در آموزش و پرورش و مدارس با چند استاندارد ممنوع! دست درازی مذهب در آموزش و پرورش ممنوع! و . . . اینها را باید بیاوریم جلو صحنه و با تاکید مطرح کنیم. تا بشود ملکه ذهن جامعه! تا  جامعه همینطور مطالباتش را مطرح کند.

این فرصت طلایی برای همه فعالینی است که سالهاست زیر بار فشار امنیتی کشنده جمهوری اسلامی کار کرده اند و منتظر این دوره بوده اند. دوره ای که همه این فعالین در آفریدنش نقش کلیدی و اساسی داشته اند و هزینه آنرا با همه لطماتش تحمل کرده اند. پاسخ ما به مضحکه انتخابات اینگونه باید باشد.

هر تلاشی برای نجات حکومت اسلامی باید با صخره مطالبات سلبی ما برخورد کنند. بنابراین٬ خواست مردم برای ایجاد یک دنیای بهتر٬ برای تامین رفاه و آسایش کودکان را٬ ما باید نمایندگی کنیم.

 

دوازدهم ژوئن٬ روز مبارزه با کار کودکان

 

نشریه کودکان مقدمند: حالا اجازه بدهید راجع ١۲ ژوئن و لغو کار کودکان صحبت کنیم. بنظر شما لغو کار کودکان بعنوان یک مطالبه متحقق میشود؟ چند ١۲ ژوٸن دیگر باید بیاید و ما همچنان همان حرفها را بزنیم؟

 

سیامک بهاری: اول اجازه بدهید نکته ای را یادآوری کنیم٬ بعد به پرسش شما میپردازم. چهارده سال پیش٬ سال ١۹۹۹ با تلاش و پیگیری صدها فعال جنبش لغو کار کودکان٬ به ابتکار و تلاش مستمر (کایلایش ساتیراتی)، از فعالین برجسته لغو کار مزدی کودکان٬ راهپیمایی سراسری از پاکستان شروع شد و به ژنو ختم شد و شانزده کودک به نمایندگی از سیصد کودکی که در این راهپیمایی هشتصد هزار کیلومتری شرکت کرده بودند در صحن علنی سازمان جهانی کار (آی ال او) با شعار دیگر استثمار بس است حضور یافتند و قطعنامه ای در لغو کارهای سخت و زیان آور برای کودکان به تصویب سازمان جهانی کار رساندند. این روز نتیجه تلاش به یاد ماندنی٬ ارزشمند و گرامی این مبارزین است. این دستاورد٬ حاصل تلاش تحسن برانگیز و غرورآفرین آنان است. حاصل کار هیچ دولتی نیست. خواستم کوتاه وموجز این نکته را گفته باشم.

اما در باره پرسش شما. آیا لغو کار کودکان بعنوان یک مطالبه متحقق میشود؟ البته که متحقق میشود! اگر چنین اعتقادی و از همه مهمتر چنین عزمی نبود٬ اصلا خود این بحث بی ثمر بود. جنبشی که علیه کار کودکان میجنگد٬ ساخته دست من و شما نیست. خود ما به این جنبش پیوسته ایم. مگر راه دیگری برای نجات کودکان بجز پایان دادن به این توحش هست؟ پدیده ای به نام کار کودکان در عصر ما٬ ریشه اش در کارمزدی است. هرجا سرمایه و سرمایه دار برایش میسر و ممکن باشد٬ مرز سنی کار مزدی را عقب میکشد و کودکان را هم بعنوان کارگران خردسال استثمار میکند. پدیده کار حرفه ای کودکان٬ نسبت مستقیم با نابرابری و تبعیض اقتصادی در جامعه دارد. شما نگاه کنید٬ هر جا کار کودک رایج است٬ بالای سرش یک حکومت دیکتاتوری وحشی ایستاده است. هر جا آزادی و رفاه نسبی در جامعه هست٬ کارمزدی کودکان کمتر و یا بسیار مخفی تر است.

جنگیدن برای متوقف کردن کار حرفه ای کودکان بخشی جدا ناپذیر از جنبش آزایخواهی و برابری طلبی کارگری است. نمونه ای از تمدن و ارتقا سطح آگاهی هر جامعه است.

چرا این مبارزه طولانی است؟ همانطور که مبارزه برای استثمار دارد کشدار و طولانی میشود. حقیقتا نظام سرمایه داری بیخودی دارد به حیات خود ادامه میدهد. بعنوان یک نظام باید سالها پیش بشریت خود را از شرش خلاص میکرد. اما منطق سود کار خودش را می کند. هرچه این مبارزه دیر فرجام تر باشد٬ لطمات و خساراتش بطور حیرت انگیزی بیشتر و بیشتر میشود. به اندازه اول ماه مه هایی که با خواست لغو کارمزدی برگزار میشود٬ دوازده ژوٸن ها هم برگزار میشود. مبارزه برای لغو کار کودکان اما به نظرم در موقعیت اعتراضی بیشتری نسبت به قبل قرار دارد. لغو کار کودکان واقعا همین حالا ممکن است. میتوان این میدان را از سرمایه داری گرفت و کودکان را نجات داد!

 

نشریه کودکان مقدمند: اجازه بدهید به کامنتی که در یکی از صفحات اینترنتی منتشر شده بود اشاره و عین آنرا اینجا مطرح کنیم: "چگونه لغو کار کودک همین امروز ممکن است؟ اگر همین امروز ممکن است پس چرا نمی رویم این کار کودک را لغو کنیم؟ لغو کار کودک همین امروز ممکن نیست. کار کودک در مناسبات نابرابر اقتصادی٬اجتماعی ــ سیاسی جامعه طبقاتی و بطور ویژه نظام سرمایه داری ریشه دارد. پس تا زمانی که این مناسبات به حیات خود ادامه میدهند، کار کودک نیز پابرجاست.

برای لغو کار کودک٬ باید برای برچیده شدن مناسبات سرمایه داری مبارزه کنیم تا زمانی که خانواده های کارگری با بیکاری، دستمزدهای پایین و عدم امنیت شغلی روبرو هستند، چگونه می توان انتظار داشت که کودکان این خانواده ها به عرصه کار رانده نشوند. پس دوستان لغو کار کودک همین امروز ممکن نیست."

خوب پاسخ شما چیست؟ با این دیدگاه موافقید؟

 

سیامک بهاری: چند نکته مهم در این اظهار نظر است. اینکه منشا کار کودک چیست را در پرسش قبلی توضیح دادم٬ این دوستمان هم همین را میگوید. منتهی اولین نکته این است که همه چیز را ثابت فرض میکند و چون لازم وملزوم هم هستند پس پیش شرط یکی مسبب دیگری است. کجای جهان٬ کارگر استثمار نمیشود؟ پس چرا کار کودکان مثلا در اروپای شمالی و کلا جوامع مرفه٬ بمراتب کمتر از جوامع دیگر است؟ حتی نرخ بیکاری هم تاثیر مستقیم بر آن ندارد. مثلا اگر شما در نروژ یا فنلاند کارتان را از دست بدهید٬ کودک شما مدرسه و کودکستانش را از دست نمیدهد. اما همین اتفاق میتواند در ایران و بنگلادش و هند منجر به پیوستن کل خانواده به بازار کار مزدی بشود. حتی نیازی به بیکاری نان آور خانواده نیست. اینقدر سطح دستمزد پایین است که  اتوماتیک باقی خانواده را به بازار کار حرفه ای میکشاند و یا بیشتر وابسته میکند. اینجا درجه رفاه جامعه تعیین کننده است.

سوال این است که ثروت و امکانات برای متوقف کردن کار کودک در این جامعه موجود هست یا نیست!؟ ایران را مثال بزنیم که شناخت بیشتری از آن داریم.

شما به کارگران و خانواده کارگری در باره کار مزدی و حرفه ای کودکانشان چه می گویید؟ بدون تردید میگویید٬ ثروت این جامعه اینقدر هست که هیچ کودکی مجبور به کار حرفه ای نشود. آنوقت میروید سراغ بی توجهی و بی مبالاتی دولت و بودجه ای که برای رفاه کودکان باید اختصاص داده شود و نمی دهد. میروید سراغ بودجه های حیرت آور برای امور امنیتی و انتظامی و نظامی و تروریستی و جیب های گشاد آیت الله های گردن کلفت و بریز و بپاشها و ثروتهای  غیر قابل باور ایادی حکومتی. وقتی چنین است. شما حق دارید که با اعتماد کامل بگویید٬ ممنوعیت کار کودکان همین حالا ممکن است! علیرغم هیولای گرانی و خط فقر و مصایب بیشمار در جامعه. توقف کار کودکان همین حالا میسر است. به این دلیل که جامعه میزان تولید ثروتش ده ها هزار برابر امکاناتی است که در اختیار دارد. این برای توقف کل کار مزدی هم صادق است. اما  فراموش نکنید میدان کار حرفه ای کودکان برای خود سرمایه دارای هم چندان قابل دفاع نیست. به همین دلیل به ظاهر٬ روی کاغذ هم که شده می پذیرد که کار کودک قانونی نیست! این را درجه پیشرفت و تمدن جامعه به سرمایه تحمیل میکند. کار کودکان ادامه می یابد اما نه قانونی و رسمی. حضور میلیونی کودکان خیابان هم به همین منوال است. سرمایه داری توجیه عملی برای آن ندارد. پس میشود به عقبش راند. باید هم همین کار را کرد. مویی از خرس بکنی غنمیت است. کار کودکان میدانی است که میشود از بازار سود و سرمایه گرفت و بعنوان بخشی از حرمت جامعه به آن بازگرداند. لغو کارمزدی همین امروز ممکن است. چرا عملی نمیشود چون بقدر کافی فشار به سرمایه وارد نمیشود. نیروی کار کودکان مانند نیروی کار کارگران به بازار کار رانده میشود. منتهی مقبول و موجه نیست. سرمایه داری نمیتواند از خودش در مقابل وجدان و تمدن و دستاوردهای جامعه دفاع کند. این را درجه پیشروی مطالبات و دستاوردهای اجتماعی تعیین میکند. غیر قانونی بودن کار کودک ولو به ظاهر٬ را دست کم نگیرید. این حاصل یک پروسه تاریخی جنگ و درگیری طبقاتی است.

سودآوری نیروی کار کارگران کودکا برای سرمایه غیر قابل گذشت است. نیروی کار کم توقع٬ ساکت٬ مطیع و محروم از همه حقوق قانونی موجود. از این بهتر برای سرمایه دار ممکن نیست. اما نیروی دیگری در جامعه هست که میخواهد دست سرمایه را از این گنج کوتاه می کند و مانع شود کودکان به نیروی کار بدل شوند. این را اگر ندیده بگیریم٬ موقعیت اعتراضی و درجه مطالبات و دستاوردهای تاکنونی را ندیده ایم و در نتیجه از دستش خواهیم داد. وقتی  گفته شود٬ توقف کار کودکان ممکن نیست! مبارزه هم برای خاتمه دادن به آن متوقف میشود. ممنوعیت آنهم زیر سوال میرود و بی مورد میشود. عیلرغم هر درجه فشار و محرومیت تحمیلی به جامعه باید با این فشار و محرومیت جنگید و عقبش زد. تسلیم پذیری بخشا از استیصال در برابر هجوم نتیجه میشود. چون نمیتوانیم عقبش بزنیم٬ پس دست از مبارزه با آن برداریم! این که نتیجه نمیدهد. مبارزه مردم با حجاب اسلامی را نگاه کنید٬ کسی نتوانسته به اصطلاح بی حجاب باشد٬ اما واقعا تحمیل حجاب پس از سی و چند سال هنوز ممکن نشده است. این را خود جمهوری اسلامی هم اذعان دارد و مدام شکست خود را اعلام می کند. لغو کار کودکان قطعا به مراتب پیش تر از لغو حجاب است. هیچ پشتوانه و توجیهی ندارد. نمیتوان گفت مذهب و دین این را گفته است. دستور الهی است٬ حتی حکم حکومتی است. هیچ جا وجاهتی ندارد. واقعا لکه ننگ است. برای همین سرمایه داری مخفی اش می کند و مخفیانه سود آوریش را تامین می کند. وقتی سرمایه در جایی که اعتراض بالاست دستش کوتاه می شود٬ نشانه این است که این ممنوعیت جدا از ضرورتش٬ امکان پذیر هم هست.

ما ذره ای از حکم توقف فوری و بیدرنگ کار کودکان نباید کوتاه بیاییم. هیچ سازشی در کار نیست. کار کودکان غیرقانونی٬ وحشیانه و غیر انسانی است. به این توحش باید خاتمه داد! همین حالا!

همین جا یکبار دیگر اهمیت تاریخی این روز را متذکر شوم. مخصوصا برای ما در این مقطع باید مانند کیفرخواست علیه این توحش و بانیان آن مطرح شود. استثمار کودکان باید جرمی جنایی محسوب شود. با همین روحیه باید مقابل آن ایستاد. کار کودکان کاری اجباری است به کودک و خانواده او تحمیل میشود٬ حتی اگر خود خانواده کودک برایش کاریابی کرده باشند.

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۳            سال نهــــــــــم                      جوزا    ۱۳۹۲                اول جون   ۲۰۱۳