کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

سیداقا هنری 

 
 
واقعیت تروردرمسجد پل خشتی


 
 
 

   هموطنان ماحمله درمسجدشریف پل خشتی رادر ماه های اپریل و می ۱۹۷۰ م بخاطردارند که تقریبا یکهزارامام صاحبان متدین خداجوو وطن دوست برای هوشداردادن حکومت نوراحمد اعتمادی بکابل امده بودند مجالسی داشتند که درصدرتقاضای شان مجادله با الحاد بود اعتمادی شخصی بی مبالاتی بود چنانچه تظاهراتی دانشگاه کابل هم ما ه ها طول کشید ونمی توانست تصمیمی بگیرد اختلال فکری اشچیزی پوشیده نبود که نسبت ان اضافه ازسه ماه دردیوانه خانه های پاریس چکرمیزد شهیدعبدالرحیم غفورزی واقعیت واقعه را درجمع یاران چنین اظهارداشت .

 

  پدرم مهمانداربود من برای شان چای اوردم ودرگوشه مهمان خانه نشسته به صحبت های شان گوش بودم وی چنین گفت

تقریبا ساعت ۲ بجه شب بودکه زنگ درب منزل ما بصدا امد درحویلی را بازکردم صاحب منصب ازارگ بود وگفت اعلی حضرت باید شما( سریاورصاحب عبدالغفور) را فورا ببیند لباس خواب وچپلک به پا داشتم همان قسم به موترجیب سوارشدم مرا راسا داخل ارگ برد شاه هم با لباس خواب در کتابخانه انتظار بود برایم گفت همین چندلحظه پیش سفیر روس پوزانوو مرا از خواب بیدار کرد وگفت من به امربرژنیو امده ام که فورا مسجد پل خشتی را پاک کنید شاه گفت من برای سفیرگفتم مهلت بدهید ما این کار رامیکنیم درجواب گفت همین حالا باید اجراات کنید درغیران مادست بکارمیشویم ساعت بعد غند ضربهء که سردارولی برای سرکوب روشن فکران ساخته بود روانه مسجد شد به زور دنده های برقی امام که ازولایت میمنه امده بود به ولایت جلال اباد روان کرد وامام ولایت لوگر را به ولایت تخار. 

 

البته همه میدانیم که شاه ظاهرشخص ترسووجبون بود وهم نمی خواست با تفنکچه روسی کله اش مثل  کله پدرش پاشان شود چه عبدالخالق باتفنگچه روسی که جنرال شهیدغلام نبی چرخی برایش تحفه اورده بود نادررا به جزای اعمالش رساند اسداله الم وزیردربارشاه ایران درکتاب خاطرات خود مینویسد وقتی رضا شاه ازکودتای داوودخان خبرشد مجلسی اراسته شد که چه باید کرد یکی ازوزرا پیشنهاد کردکه شاه ظاهررا ایران بخواهیم تاازراه هرات حمله کند شاه گفت ولش کن مردک بیهوده ء است کسی راکه خانمش سلی برویش بکوبد ازوی چیزی ساخته نمی شود بلی سردارولی را باید کمک کنیم من برایش گفتم سردارولی دربندی خانه ارگ است گفتند نمی شود به طریقی وی را ازاد کرد گفتم ممکن نیست وی را مثل موسیلینی ازهوتلی ازفرق کوه فراردهیم شخص بنام هارون که حتما اسم مستعاراست کتابی نوشته بنام (داوود خان در چنگال کا جی بی) در ص ۲۷۴ می نویسد داوود خان هم دراواخرسلطنتش جرئت ومطانت خودرا باخته بود قسمی که ازیکی والی های خود پرسیده بود مهمان کار دارید ازوی نگاهبانی کرده میتوانید.

در کوه نیک نامی مارا گذرندادند                   گرتو نمی پسندی تغیرده قضارا

باعرض حرمت  سیداقا هنری  هامبورگ    

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۳            سال نهــــــــــم                      جوزا    ۱۳۹۲                اول جون   ۲۰۱۳