افسانه وحدت؛
سازمان بهزیستی با وقاحت کودک کار را اینطور تعریف کرده است.
"کودکان خیابانی به افراد زیر ١۸ سال (اعم از دختر و پسر) اطلاق می گردد که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقاء خود مجبور به کار یا زندگی در خیابان هستند".
من به این تعریف اضافه میکنم: کودکی که جمهوری اسلامی او را کودک خیابانی و کودک کار تعریف میکند، کودکی است که از هستی ساقط شده است، زندگیش تامین نمیشود، اغلب سرپرست مناسب ندارد. پدر یا مادرش یا بیکار هستند یا معتاد و یا فرزندان کارگرانی هستند که ماه هاست دستمزدشان پرداخت نشده است و مجبورند جگر گوشههایشان را به کار بفرستند تا کمک خرج آنها شود. و یا کودکان خانوادههایی هستند که زیر خط فقر نگاه داشته شده اند و دیگر نمیتوانند فرزندانشان را تامین کنند و سرپرست خوبی برای آنها باشند. کودکانی هستند که جمهوری اسلامی آنها را بی هویت میخواند، چرا که حاصل صیغههایی هستند که توسط از جمله سران این حکومت و اراذل و اوباش دور و برشان تبلیغ و اجرا میشود. این کودکان به دلیل اینکه پدر مشخصی ندارند، از نظر این حکومت هویتی ندارند و با آنها مثل احشام رفتار میشود
این کودکان در خیابانها ویلان میشوند، یا چیزی میفروشند، گدایی میکنند و یا به دام باندهای تبهکار می افتند و مورد انواع سوء استفادهها و جرائم قرار میگیرند. کودک خیابانی و کودک کار لقبی است که جمهوری اسلامی به میلیونها کودک اطلاق میکند که از چرخه تحصیل باز مانده اند و به انحاء مختلف مجبور به کار هستند. کودک خیابانی و کار کودکی است که کودکیش از او گرفته شده است، امنیتی ندارد، رشدش مختل شده است. آیندهاش کاملاً نامعلوم است یعنی آیندهاش را از دست داده است. بیسواد است یا سواد کمی دارد. کودکی است که تحت نامناسب ترین شرایط به سخت ترین کارها گمارده شده است. کودکی که بدن کوچک و در حال
رشدش به انحأ مختلف در اثر کار آسیب میبیند و از رشد طبیعی باز میماند. کودکی که لیست ارزوهایش صفر است. در زندگیش جشن تولد و نوروز وجود ندارد. شادی نوروز مال او نیست و لباس نوی در کار نیست. تعطیلات تابستان مفهومی در زندگیش ندارد. هر کسی از راه برسد میتواند هر بلائی میخواهد سرش بیاورد. کودک کار در جمهوری اسلامی کودکی است که حتّی گاهی قبل از تولد صاحب کاران آنها را پیش خرید میکنند تا بلکه از سنین هر چه پایین تر شروع به کار کنند. تا بتوانند از نیروی کار آنها حد اکثر
استفاده را بکنند. کودکی که اسمش را کودک کار یا کودک خیابانی گذاشته اند، کودکی است که بجای بودن در مدرسه، برخورداری از آموزش و ساختن آینده اش، در خیابان ویلان است تا لقمه نانی به دست آورد و امروز را به فردا بدوزد. کودکی است که مثل بچههای دیگر نیست. بازی در زندگیش وجود ندارد، شادی بسیار کم رنگ است. حتّی یک اسباب بازی شاید در طول زندگیش نبیند. بدنش نحیف است. وزنش کم است. قدش رشد کافی نمیکند. رشد کافی را عدم تغذیه و کار زیاد از او گرفته است. راحت مریض میشود. به بیماریهای مزمن و گاهی لاعلاج مبتلا است. از بیماری پوستی، ایدز، هپاتیت، بیماریهای عفونی و... گرفته تا افسردگی، ناراحتیهای روانی و غیرو مبتلاست. فشار
جسمی که در اثر کار سخت، سنگین و طولانی که با جسم کودک خوانایی ندارد به او وارد میشود، به اوآسیب جدی می زند، کار سخت مانع رشد استخوان ها و مفاصل او میشوو به ستون فقرات او صدمه میزند و باعث بروز ناتوانی های مادام العمر در این کودکان می شود. به این ترتیب سلامت یک نسل با خطر جدی روبرو میشود.
کودکانی که بهزیستی آنها را تعریف کرده، در دیاری زندگی میکنند که بر روی دریای بیکرانی از ثروت قرار دارد. ثروتی که اگر به جیب آیت اللهها و سران سرکوبگر و دزدش نمیرفت کودک گرسنهای وجود نداشت. اگر این ثروت در خدمت رفاه جامعه و مردم قرار میگرفت وازههایی مثل کودک کار، خیابانی، زباله گرد، بیهویت، مهاجر، صیغهای و... وجود نداشت. آنوقت کودکان قرب و منزلت داشتند. شاد بودند رفاه داشتند، مقدم بر همه چیز در جامعه رسمیت داشتند. آنوقت گواهی بر پیشرفت جامعه بودند. آنوقت جامعه هم شاد بود. همه احساس خوشبختی میکردند. آینده جامعه ای هم که شهروندان آن شاد و مرفه هستند معلوم است.
سران این حکومت و نهادهای بیکاره و سودجویش که از اموال همین کارگران و زحمتکشان استفاده میکنند و ثروتهای کلان به جیب می زنند، ادای نهادهای حقوق بشری را در میاورند و کودک خیابانی و کودک کار تعریف میکنند. میخواهند وانمود کنند که آنها نیستند که کودک را به این روز انداخته اند. که این ۷ میلیون کودک که به مدرسه نمیروند از آسمان افتاده اند یا از زمین سبز شده اند. کودک را اسم گذاری میکنند آن را تعریف میکنند ولی از راه حل خبری نیست.
۱۲ ژوئن روز جهانی مبارزه علیه کار کودک فرصتی است که به وضعیت اسفناک کودکان در ایران بیاندیشیم، علیه یک حکومت کودک ستیز خود را متشکل کنیم تا بتوانیم تغییر ایجاد کنیم. کار کودک را تهدید جدی برای رشد و شکوفای دنیای آینده بدانیم و در پی محو کامل آن باشیم.
مسول بی آیندگی کودکان دولت اسلامی است. مسول فقر و سیاه روزی کودکان دولت است. دولت است که کودکی کودکان را از آنها گرفته و زندگی را به کابوسی برای میلیونها کودک تبدیل کرده است. کار کودک قرون وسطایی است، مردود است و به این دوران تعلق ندارد. نه تنها باید مطلقا ممنوع شود، بلکه باید جرم جنائی به حساب بیاید. کار کودک ثروت بیکرانی را به جیب مسئولین و سرمایه داران میریزد.
یک زندگی با منزلت و آینده درخشان حق همه کودکان است. این حق را باید گرفت. به راحتی نمیشود با زور باید گرفت. قوت ما در تشکل ماست و اینکه به میلیونها تبدیل شویم. از همین امروز باید شروع کرد و تشکلها را بوجود آورد. بازگرداندن حقوق کودکان بعهده ما بزرگسالان است.
|