درین شب و روز که ولسی جرگه « قانون منع خشونت با زنان» را غیرشرعی دانسته و رد نمودند و به ضم خودشان شش مورد را خلاف اسلام دانسته اند،همزمان با آن شورای به اصطلاح علمای افغانستان گفته که « تقاضای منع خشونت علیه زنان شعار کفر و الحاد است» در سطور ذیل شما تکرار در تکرار تاریخ را در کشور ما ملاحظه میفرمائید که این دکانداران دین چه گفتند ؟ چه کردند ؟ و حتی چه نوشتند؟.
در نشریه های انترنتی (کابل پرس )مورخ ۵ اپریل سال پار و بعد در( افغان جرمن ) مطالبی را درنقد از بخش اول" خاطرات سیاسی " محمد صادق خان مجددی مطالعه نمودم، که بر قلم و نبشته جناب پامیر
صاحب هزاران آفرین و مبارک باد میگویم، که بعداً اکادمیسن سیستانی صاحب هم تبصره زیبائی درارتباط به آن موضوع درسایت انترنتی افغان جرمن نمودند، ولی از هموطنان دیگر بخصوص فامیلهای نهایت فرزانه ودانشوری که مادران بزرگوار شان متعلمات دوره امانیه بودند متاسفانه چیزی دست من نرسید بناعاً دردی را خواستم از دل برون نموده و با شما در میان بگذارم بخصوص که درین تازگیها مقالاتی با معیارها وستندردهای پذیرفته شده بین المللی تحت عنوان " توطئه هاى انگلیس علیه حکومت امانى " بقلم جناب داکتر عبدالرحمن زمانی در سایت انترنتی افغان جرمن
www. afghan-german.de و
کتابی هم ازایشان " بازنگری دورهء امانی و توطعه های انگلیس به نشررسید که ریشه های اصلی دشمنی با رژیم امانیه و دستهای پشت پرده در تخریب آن نظام را آشکار میسازد. البته این سطورمن با اختصار قبلاً در سایت کابل ناتهـ در ماه می سال گذشته نشر شده بود.
همان طوری که آگاهان، محققین و مورخین در داخل و خارج کشور،چه افغان وغیرآنها میدانند که صد وچهار سال قبل ازامروز جنبش روشن و بیدارگری در افغانستان و حتی شرق و جهان اسلام در حال جوش و خروش بود وآن نهضت پیروان سید افغان یا هواداران علم و بیداری، آگاه سازی آزاد سازی است که در نبرد با استعمار،استسمار و ارتجاع قرار داشتند، درکشورما هم ازعمق حلقه های بیدار و بیدارگر،روحانیت متعهد، روشنفکران آزاده وبا ایمان تشکلی بمیان آمد.اما با کمال تاثرو تاسف با توطعه درباریان، عمال استعمار وسیه ترین قشرارتجاع و حافظ منافع بیگانگان، این نهضت در نطفه سرکوب وبهترین انقلابیون وطن قربانی قدم های نخست آن شدند اما در همین وقت عدهء باصطلاح روحانیت درهمکاری و خدمت دربار و شاه وابسطه، عیاش و زنباره بودند و لقب " سراج الملت ودین " را برایش
اعطا نمودند و بر جنایات پدرش هم مهر سکوت بر لب زده و « ضیا الملت والدین» خطابش نمودند. آیا مولوی محمد سرور واصف ـــ سعدالله خان الکوزی ــ عبدالقیوم خان ــ محمد عثمان خان پروانی ــ محمد ایوب خان پوپلزائی ــ لعل محمد خان تگاوی چه گناهی را مرتکب شده بودند که بدون سوال و جوابی، ثبوت جرم ومحکمه ای به امر شفاهی امیراعدام شدند؟ سردار محمدهاشم ومرزاعبدالرشید طی دوشبانه روز، پادشاه میرخان وجوهرشاه خان غوربندی را شکنجه کرده و انگشتها وشصتهای پاهای شانرا قطع نمودند، بعداً به شهادت
رسیدند آیا این بربریت را چه تعبیرمیکنید ؟ شما که از آن در یک قرن یادی ننمودید.
مشروطه خواهان اول و دوم نظام انتخابی مشروطیت، عدالت و دموکراسی را که درصدراسلام موجود و اساس گذاری شده بود میخواستند.مشروطه خواهان دوردوم قانون " نظامنامه ها" ساختند تا قانونیت را جاگزین دیکتاتوری فردی و احکام خودسرانه و غیر عادلانه سازند،اما جواسیس انگلیسی به همکاری حضرت صاحب شوربازارچند ملای پکتیا راعلیه آن تحریک نمود، نظام امانیه مکاتب ساختند اما حضرات با آن مخالف بودند این نظام شفاخانه و سرک و فابریکه ترانسپورت شهری مدرن و حتی اولین تراموا یا ترن شهری ساخت وخواستند کشوربسوی خود کفائی سوق شود،اما آنها مانع شدند، شاه و ملکه جوان شخصاً مکاتب را مراقبت نمودند ،خانواده شاه و ملکه در خدمت مردم و بیداری آنها قرار گرفتند ولی حضرات حکم تکفیر"الحاد، کفرو زندیق"آنها را صادرنمودند، آنچه درطول تاریخ به صدهای مثل ابوعلی
سینا بلخی و ابوریحان البیرونی ـ زکریای رازی ومنصور حلاج و ... بشمول سید جمال الدین افغان هم تاپه زده شد. اینها هرگز نگفتند " بنیه اسلام " در اختناق، ظلم و استبداد نظام " ضیا ملت و الدین" و هم در" اعمال محزنه " "سراج الملت و الدین" و جنایات و دهشت نادرخان و سردار هاشم خان صدراعظم منهدم میشد و حتی فضل احمدخان مجددی وزیر عدلیه حکومت سردار هاشم خان تلاش اعدام میر سید قاسم خان، غلام محمدخان غبار، محمد انورخان بسمل ، عبدالهادی خان داوی، محمد سرورخان جویا را داشت چون به قول وی این محکومین کفر گفته و دهری بودند، و هزاران دیگر را در زندانها نگهداشتند، دها زندانی از اثر شنکنجه های وحشیانه، مریضی، فقر و
گرسنگی و در جریان لگد کوب شدن وشلاق خوردن شهید شدند، یا در زیرآهن پوشهای محبس دهمزنگ از گرمی یا سردی و یا هم گرسنگی جان دادند و اسکلت هایشان با زنجیر تا این اواخر در آنجا موجود بود، همین گونه است اسلامیت و انسانیت؟؟
در مورد زندانهای و شمه ای ازدهشت و جنایت نادر خان و برادرش محمد هاشم خان لطفاً به نبشته های ذیل نظری بیندازید: ــ خاطراتم از خالد صدیق چرخی ــ ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد از سید مسعود پوهنیارــ مقالات عبدالله بشیر شور روزنامه انیس ۱۳۵۷ ــ سرنشینان کشتی مرگ یا زندان قلعه ارگ ازعبدالصبور غفوری ــ مجموعه اشعار محمد انور بسمل از کلیم الله ناظر ــ ارمغان زندان از عبدالملک عبدالرحیمزی ــ بیاض سودا« مجموعه اشعارو سوانح محمد اسمعیل سودا پسر ناظر صفر» ترتیب شده توسط کلیم الله ناظر ــ سلسله مقالات تحت عنوان «زندان دهمزنگ » از نصیر مهرین نشر شده در کابل ناتهـ ــ یادداشتهای استاد خلیل الله خلیلی و صدها مقاله واثر دیگرکه از وحشت و بربریت هاشم خان پرده بر میدارد.واقعیت تلخ این است که آنها مردم را عمداً در جهل و نادانی
نگهداشتند تا وزارتها و سفارت ها و امتیازات برای خود و خانواده هایشان باشد وبس چنانچه برای سقوط دادن نظام امانیه و هم دوام ریاست جمهوری آقای کرزی همین ها "استخاره" کردند !!!.
نویسنده ای(خاطرات سیاسی) توجه ننموده بود که این امیرحبیب الله خان بود که " درتفقد طایفۀ نسوان مشغول" و "... به اقسام شناعت به اصناف اعمال محزنه مدنس " بود، "همگی مناهی و منکرات را جائز بلکه واجب" نموده بود، حضرت صاحب بجای آنکه به آن "
بازار بی دینی وبی ناموسی پهن " شده می اندیشیدند و هم " به
بحرحیرت، بگرداب حسرت، به غدیرتشویر، غریق لجۀ نا پیدا کنار" گردیده و میدانستند که " این (آتش؟) خانمان افغانستان را طعمۀ حریق میگرداند و با این سیل، بنیۀ اسلام منهدم میشود" ولی اوبه دروغ آنهمه را به نهضت امانیه تهمت زده است. اعلیحضرت امان الله خان، همکاران و دوستانش مسلمانان وباعقیده بوده درعقاید شخصی مستقیم ترین افراد بودند و درخیانت به ملت و وطن، فحشا و فساداخلاقی ازبسا زعمای گذشته و آینده افغانستان پاکترین افراد بودند و هم تا جائیکه تاریخ شاهد است که ملا های دربار برای اعمال "محزنه" (سراج الملت و دین) فتوا شرعی داده شده بود که " از دارالحرب " همه " مناهی و منکرات " جائز و واجب است بدین لحاظ ۴۰۰ زن در دربار و در خدمت امیر
قرار داشت که مصارف شان بدوش ملت مظلوم ما بود.
حضرت مولانای سترگ بلخ میفرمایند:« مرا درین عالم باعوام کاری نیست، برای ایشان نیآمده ام. این کسان که رهنمای عالم اند، به حق انگشت بر رگ ایشان می نهم، من شیخ را میگیرم ومواخذه میکنم نه مرید را، آنگاه نه هرشیخ را، شیخ کامل را»
توجه فرمائیدباین مغلوط پراز بهتان توهین و دشنام بمردم نجیب افغان و شهریان کابل توسط حضرت صاحب آن "رهنمای عالم " و"شیخ کامل در صفحه ۸۵ " خاطرات سیاسی "،" پیرامون مکتب مستورات که نخستین مکتب دخترانه درزمان سلطنت اعلیحضرت امان الله خان است، توأم باعصبیت خاص مینگارد:
" ... دختران بی دینی را یاد گرفتند در بدل اینکه عفت و عصمت را بیاموزند خلاعت و شناعت آموختند. به مقابل اینکه جوهر شرف و ناموس خود را حفظ کنند ، یگانه گوهر دوشیزگی را ازدست دادند و هر کدام از دختر ها قبل از آنکه جوان شوند مادر شدند. دخترهای مکتب حسب مقتضیات نفس اماره باردار شدند وسقط های متعدد درکوچه و بازار کشف گردید. پدرها و مادرها و برادر ها خجالت مند و منفعل شدند، دختر های مکتب حسب مقتضیات نفس اماره و شیاطین مکاره در بی حیایی و بی شرمی گوی سبقت از فاحشه ها ربودند، در کوچه و بازار مغازله و معاشقه شان زبان زد عوام گردید و نائرۀ کج رفتاری شان شطۀ لهیبۀ خود را به عیوق (ستاره) رسانید. درهمگی افراد مکتب مستورات ازسن ده ساله گی و بعد آن دوشیزه گی به صفت عنقا مغرب متصف شد. حینیکه دختر ها ازمکتب مستورات و
جوانها از مکتب امانیه بوقت عصر خارج میشدند یک حالت عجیبۀ اختلاط این دو جنس مشاهده میگردید که یک نفرانسان با غیرت و شرافت نمیتوانست بسوی آنها نگاه کند. این وضعیت مخالفۀ دین و عادات افغانستان در ملت غیور افغان بدرجۀ تأثیر خراب کرده بود که نه تنها مکتب مستورات بلکه نام معارف و مکتب راالحاد و زندقه میدانستند "
شما این حق را از کجا آورده اید که هر گاه چیزی بر شما ناخوشایند آید زبان و یا قلم بی مهار خود را به کار اندازید و تهمت و ناسزا به زمین و زمان روانه کنید؟.هرفرد با وجدان، هرعضو فامیلهای این شاگردان مکتب مستورات باید بنویسند و واقعیت را درباره مادران ومادرکلانهای ما بیان دارند. این هتاکی و گستاخی در مورد شاگران آنوقت معارف،آنهم دختران بهترین نخبه گان مسکونه کابل وقت که در"بی حیایی و بیشرمی گوی سبقت از فاحشه ها ربوده بودند"، واضحاً دشنام دادن و توهین به همان دختران و فامیلهای شان است، که بر اصل احکام شرعی و قوانین ملی وبین المللی چنین فردی حتی مهتمم و ناشراین دشنامنامه بخاطر افترا، توهین به شخصیت و کرامت انسانی و بهتان و جعل حقایق قابل محکمه و مجازات می باشند.شما به بیشتراز هشتصد
دخترعفیفه مسلمان و فامیلهای شان توهین نموده اید.توجه نمائید که در سوره نحل آیه ۱۱۵ و ۱۱۶، سوره نورآیه ۷، سوره منافقون آیه یک، المجادله آیه ۱۴ تا ۱۹،الشعرا آیه ۲۲۱ تا ۲۲۳ یوسف آیه ۹ و ۱۱ بقره آیه ۸ و ۱۰ ،جاثیه ۷ و ۸ و توبه ۷۷ در قرآن مجید در باره دروغ بما چه دستوری آمده است.
اولین معلمین دوره امانیه محترمه مریم دخترعبدالباقی خان مینگ باشی خواهر استاد میمنگی و محترمه حمیرا خواهر زاده او صبیه غلام فاروق خان رسام، خانم فاطمه، خانم خدیجه دختر کاکای ملکه ثریا و دیگران بودند، در ابتدا علیا حضرت ملکه ثریا به عنوان مفتشه از تاسیس مکتب ریاست نمودند و خانم اسما طرزی مادرش بحیث مدیره و خانم خیریه عنایت سراج معاون مدیره و سپس دو دختر کاکای ملکه محترمه بلقیس و محترمه روح افزا اولی بحیث مدیر و دومی سکرتر(منشیه) و محترمه فیروزه (بدرالسرای) یکی از زوجه های امیر حبیب الله خان و از اهل نورستان مبصره آن مکتب شدند .اولین مکتب مستورات درآغازاز پنجاه نفرشاگرد شروع و به سه صد نفر در ۱۹۲۶ و هشتصد نفر ۱۹۲۸ رسید.مرحومه بی بی حاجی مهر نگار صدیق طرزی ( والده دکتور ننگیالی طرزی و دکتور زمریالی طرزی )یکی از متعلمین
دور اول مکتب مستورات است ،همچنان محترمین خدیجه دختر میر محمد هاشم خان،گوهر دختر سردارغلام محمد خان، زهرا دختر محمد شریف خان، میرمن دختر عبدالحکیم خان، زهرا، صالحه دختر نصرالله خان،هاجره دختر عزیز الله خان، زینب دختر حشمت الله خان سراج و... شاگردانی بودند که برای تحصیل به ترکیه فرستاده شدند.
نویسنده " خاطرات سیاسی" دشمنی باعلم و معارف وبا سوادی جوانان وطن را بیشتراز این نمیتواند متبارز سازد که آنرا در دوره حبیب الله کلکانی عملی هم نمودند و فعلاً هم پیروان، مریدان وهم کیشان آنها در داخل و خارج کشورما به آن عمل میکنند. چنانچه در دهه اخیرسلطنت مرحوم محمد ظاهر شاه همین مریدان همفکران ایشان بود که بروی متعلمات و معلمات معارف تیزاب زدند درسی سال اخیر اولین کار آنها مکتب سوزی و اهل معارف کشی بود که تا کنون دوام دارد. ودر اولین سال رژیم استاد ربانی بعد از فتوای دارالفتاه، ریاست ستره محکمه به حکومت هدایت داد که " مکاتب زنانه را که در حقیقت مراکز زنا و فحشا است مسدود نمایند" سنبله ۱۳۷۲ (سپتمبر ۱۹۹۳).
نویسنده " خاطرات سیاسی" در دشنام دادن و توهین بزنان تنها نیست، احمد العبدالقادرعضو وزرات تبلیغات اسلامی و سازمان امر به معروف و نهی از منکر عربستان سعودی بعد از فرمان ملک عبدالله دررابطه به انتصاب چند زن در پارلمان آنکشور" آنها را فاحشه و تفاله های جامعه توصیف کرده ". چنین است منطق و فرهنگ این مدعیان مدافع اخلاق و فرهنگ جوامع انسانی و اسلامی.
در لویه جرگه دوره امانیه ( می ۱۹۲۴) و درجریان بحث روی نظام نامهء عروسی و ختنه سوری، تعدد ازدواج، حقوق زن، نکاح صغیره وغیره بحث صورت میگرفت که درین جلسات شخص اعلیحضرت امان الله خان، مولوی عبدالحی خان پنجشیری و مولوی عبدالواسع اخوندزاده دلایل موجه ومستدل ارائه نموده و نواقص تعدد ازدواج، نکاح صغـیره و ... را بر شمردند، اما بالمقابل فضل عمرخان مجددی با عدهء ازملاهای دیوبندی از مخالفین این نظامنامه ها بودند. درجریان یکی ازجلسات شهید مولوی واسع بجواب محمد عمرخان مجددی در رابطه به نکاح صغـیره Pedophilia
گفتند :
" ازآن جائیکه نکاح صغـیره مباح « مباح به عملی گفته میشود که اجرای آن ثوابی و نفی آن گناهی ندارد» است چون امر اولوالامر بر ضد آن واقع میگردد میتواند آنرا نهی و الغاء نماید. پـس نکاح صغـیره در نظر و درعمل ممنوع قرار میگیرد ."
در جریان همین جلسه بجواب یکی از ملاهای دیوبندی که نکاح صغـیره را سنت وانمود کرد، مولوی اخندزاده گفت :" ملا صاحب زما نیکه جناب شما نکاح صغـیره را سنت بدانید، میتوان چنین نتیجه گرفت که قطعاً مفهوم و معـنای سنت را ندانسته اید. ملا صاحب باید بدانید که نکاح صغـیره عملی از اعمال عادیست. در واقعیت امر، حضرت رسول اکرم ( ص) غذا صرف میکرد ، می آشامید، هوا خوری میکرد، مزاح مینمود،میخندید ... درعین زمان نکاحی با صغیره انجام داد، تمام این اعمال جزوی ازاعمال انسانی است که به هیچ وجه سنت پنداشته شده نمیتواند. آیا میتوان این اعمال را سنت نامید؟."
۱
شما ملاحظه مینمائید که آنها ازابتدا برهر حرکت مثبت و هرقدم بجلو رژیمهای امانیه و ظاهر شاهی حتی کرزی سد سدید بودند و هستند. امروز۸۳ سال بعد از دوره امانیه با عین شیوه و کلمات و زشتیها فتوا ونظر میدهند که بسیاری اوقات فتوا های این ها توهین به پیغمبر اسلام(ص) و صحابه کرام و در مجموع انسان و انسانیت وبخصوص مردان مسلمان هم است بگونه مثال امریه یا فیصله شورای علما دولت فعلی آقای کرزی به وزارت اطلاعات و کلتور مشعر است که:
«بانوان گوینده ی تلویزیونها باید با حجاب اسلامی وبی آرایش درپرده های تلویزیون آشکارشوند تا انگیزه ی تحریک مردان نگردند».
آنها مردان کشور را افراد ناتوان، بی ایمان، بیچاره، بد چشم وسست اراده مانند خود در برابر زن پنداشته که گویا ازدیدن یک گوینده در پرده ی تلویزیون هم اهریمنانه درپلشتی می نشینند. " اگر
این فتوا از سرچشمه ی دیگر آب نمیخورد و بدین پندار هستید که مردان کشور ما لگام گسیخته و اهریمن هستند پس بفرمایید فرمان به همان گنهکاران بدهید که از پلشتی دست بردارند و یا بر روی تلویزیون های خویش پرده ی سیاه بیاندازند تا از ستارگان دیگر هم تحریک نشوند." ۲
همین ها در آغاز قرن بیست یکم فتوا دادند که : « در خلقت بشر مرد اصل و زن فرع میباشد و نیز قوامیت از آن رجال است. لذا از استعمال الفاظ و اصطلاحات که با مفهوم آیات مبارکه در تضاد باشد جداً اجتناب شود".
در سال ۱۳۸۸ طالبان بر روی دیوار مسجد جامع بزرگ شهر هرات از زبان پیغمبر اسلام حضرت محمد( ص) نوشته بودند :« بعد از من فتنه ای که باقی می ماند زن است...».
در دوره های جنگ مصایب سنگينی را بر سرنوشت زنان تحميل کردند؟ هنوز این درد ها التيام نيافته بود که، به تاریخ ۱۹ دلو۱۳۸۷ مصيبت دیگری رابر تقدیر زنان حک کردند و قانون زن ستیزی «احوال شخصيه شيعيان افغانستان »ازسوی پارلمان افغانستان پاس و توسط رئيس جمهورآقای کرزی به امضاء رسيد.
علمای دینی هرات ( mannequin )مانکنهای لباس را درمغازه ها خلاف شرعیت دانسته و ممنوع دانستند.
علما وبزرگان غزنی، آوردن ساز و آلات موسیقی در محافل عروسی را ممنوع قرار داده و بردن عروس به آرایشگاه را خلاف اخلاق اسلامی و جامعه خوانده و خواستار مسدود کردن آرایشگاه ها شده اند.
ملائی دیگری ازمنبرمسجد درکشورما به صحابه کرام توهین نموده ایشان را به بول نوشی پیغمبر اکرم (ص) متهم نمود .
دربرون ازمرزهای ما هم چنین نظریات وجود دارد" یک گروه مهم اسلامگرا در عربستان سعودی با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده که قانونی شدن رانندگی خودرو توسط زنان در عربستان، به "رواج فساد" دراین کشور خواهد انجامید" .« BBC - شنبه ۰۳ دسامبر ۲۰۱۱ - ۱۲ آذر ۱۳۹۰». ورانندگی توسط زنان را معادل روسپی گری
دانستند.
يک مفتي دیگر که در اروپا زندگي مي کند، فتوا داده است که زنان حق دست زدن به کیله و بادرنگ را ندارند." اين مفتي در فتواي خود در اينباره مدعا، تحريک زنان توسط اين دو ميوه شده است." (افغان پیپر مورخ ۰۹/ ۱۰/۱۳۹۰)
اخوند حسنی امام جمعه رضائیه در خطبه ای از منبرمسجد ،زنان بی حجاب،نیمه حجاب وباحجاب را به سه کتگوری( اتوبوس ، تاکسی و خر ) تشبه نموده است .
شیخ “عبدالله داوود” در مصاحبهای با یک شبکه تلویزیونی اسلامی گفت : باید برای تمامی نوزادان دختر حجاب بپوشانند. درین تازگی ها علامه طاهر اشرفی رئیس شورای علمای پاکستان گفت: "حمله انتحاری در افغانستان، فلسطین و کشمیر روا و جایز است..."
مانند این دها امریه و فتوا ، تاویل ها و توهین بر مسلمات ومسلمین و در مجموع انسان و انسانیت ، که افتراآت، دشنام و توهین ها در کتاب "خاطرات سیاسی" هم مجزا از آنها بوده نمی تواند. اين همه حقايقی است که گفتن آن " زبان انسان را مي سوزاند و نگفتن آن، مغز استخوان را" پس اینجا نتیجه چنین بر مییاید که دین اسلام بمثابه یک ابزارانحصاری دردست بازیگران پشت پرده قرار دارد که ازان به حیث یک ایدئولوژی سیاسی، برای منافع خود سود میبرند و برای دوام حاکمیت شان ملا ها و داملا های حلقه به گوش خود شان آنرا بدست گرفته اند. و هرآنچه وطنپرستان و روشنفکران متدین وعالم واقعی ای
وجود دارد، فریادهای داد خواهانهء ایشان را در گلو خفه میکنند و برهر حرکت مثبت شان حکم تکفیر و کفر صادرمیکنند، آنچه نادرخان و برادرش هاشم خان با همکاری اینها درحق ملت مظلوم افغان انجام دادند.
روی سخن وعطف توجه بزرگمردان تاریخ ازمولانای رومی تا سید افغان همه متوجه عناصری است که عمامه بر سر و ریسمان بردگی نفس برگردن نهاده و وظیفه شان تآویل کلام خدا در جهت ارضای ارباب زر و زور بوده چنانچه علامه اقبال گفت بود :
زمن بر صوفی و ملا سلامی که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تآویل شان به حیرت انداخت خدا و جبرئیل ومصطفی را (اقبال)
آنچه بیشتر شوک دهنده است ازپیر روحانی آنهم در یک اثر مطبوع که ماندگار میشود بکار برد جملات جعلی افتراء، دشنام و توهین آمیزش است، درحالیکه این اعمال برعکس فرموده های حضرت صاحب نه درکوچه وبازار کابل آنهم توسط اهل معارف بلکه در داخل دربار و کاخهای امیران و سرداران صورت میگرفت،واقعه قصرچهلستون وبرخورد جدی علیا حضرت ملکه (سراج الخواتین) با امیرحیب الله خان و اخت السراج خواهراو یکی ازهزاران مثال است، که درین باب ایشان چیزی نه گفته و نی نوشته اند در حالی که همه مردم آگاه بودند و هستند.
توجه فرمائیدکه دردوران " ضیا ملت والدین" چه می گذشت که تاکنون درین باب هم چیزی از زبان و قلم شما نه شنیده و نه خوانده ایم :" علاوه بر زندانهای متعدد پایتخت و ولایات « سیاه چاه های» کابل و هرات با اقسام شکنجه های، کنده، ولچک، غرب وغراب ، زولانه ، قین وفانه، تیل داغ، قطع اعضا، بیدارخوابی دادن، کورکردن، برچه پک، چاندماری، غرغره، ذبح کردن، سنگسار، بتوپ بستن، توسط درختها پاره کردن هر روز عملی میشد. درکابل بعلاوه زندانهای ارگ وکوتوالی وشیرپوروسرایهای داخل شهر، زندان مخصوص دیگرهم بود که یکی به محمد نعیم خان ( بعدها نائب سالار) کپتان امیر و دیگری به « بابه برق» شاطر باشی امیر تعلق داشت .... درماه رمضان محبوسین ارگ بیرون دروازه های اطاق خود در انتظار افطار مینشستیم ، ناگهان جلاد ارگ معروف بدیوانه میرسید
ومقابل ما مینشست و کارد آدم کشی از کمر خود میکشید و روی سنگی تیز میکرد و محبوسین را از نظر میگذشتاند و میگفت: این بی پیر( اشاره بکاردش) بازمستی میکند دیده شود که امشب خون کدام اجل گرفته نصیب اوست فردا فهمیده میشد که محبوسی شبانه ذبح گردیده است ... نام گیرک یکنوع ترورسری رسمی بودکه درشهرکابل ازطرف کوتوال به امر و به نام امیرعملی میگردید. در نصف شب شخصی مورد نظرازخانه اش برده میشد وهرگزبرنمیگشت، خانواده اش را هم جرئت استغاثه نبود "۳
" خبررسانان و مامورین این شق( استخبارات ــ لمر) مانند عبدالروف خان کوتوال، مرزا محمد حسین خان، نائب میر سلطان و اسد خان معروف به چهارکلا چنان قدرتی را در وجود خود جمع کردند که از شنیدن نام شام مردم بخود میلرزیدند،و دق الباب عمال آنها در خانواده ها کمتر از ورود عزرائیل خوف و هراس تولید نمیکرد."۴
« چهار کلاه »تشکیل اداره سنجش محاسبات امور مالی و تعیین دارایی محکومین بود که سررشته دارآن میرزا محمد حسین خان مستوفی الممالک بود. اینها برای ابراز خدمت به امیر بسی خانواده ها و مردم بیگناه را به عناوین باقیداری وتحریف محاسبات و غیره برباد نمودند.
عین جنایات در زمان نادر خان و صدارت سردار محمد هاشم خان بر ملت افغان تحمیل شد و ارباب دولت که در پی خاموش ساختن اعتراض های اجتماعی- سیاسی بودند، به توده های محروم جهل می خورانند تا با القای توهم،آگاهی کاذب، سستی و رخوت در ایشان بدمند و از قیام آنها علیه نظم ناعادلانۀ مستقرجلوگیری کنند .
درلابلای نوشته ها جناب پیکارپامیر درمی یابیم که درکتاب "خاطرات سیاسی" همه تیر های زهر آلود متوجه اعلیحضرت امان الله خان، محمود طرزی ودرمجموع نهضت بیداری و معارف آن دوره میباشد که ما درین سطور با اختصار بر ارزیابی مطالب میپردازیم .
"افکار آزادیخواهانه استقلال طالبانه در پیوند مستقیم با تغییرات عصر و پیشرفت روح آزادیخواهی در اروپا، رشد معارف و نشرات، ایجاد اولین نهضت روشنفکران افغانستان در وجود مکتب حبیبیه ١٩٠٣ و سرانجام جنبش مشروطه خواهان که کانون تازهء روشنفکران را بار آورد احساسات ضد انگلیسی و آزادیخواهی را در راهء حصول استقلال مساعد ساخت."
"«جوانان افغان» بهترین نخبه گان و روشنفکران کشوربودند که با " واقعیت گرائی به تبلیغ شفاهی و کتبی در امور کشوری،ابراز نظرمیکردند. حسن اخلاق، تقوی سیاسی، سادگی، عظمت، تواضع و هوشیاری راتوصیه میکرد واعمال منافی شئون و حسن شهرت حزب را تقبیح مینمودند.متعهدان این حلقات سیاسی، درعوض جامعهء قبل ازقانون وسیاست وبسته وکهنه پرست که نهاد های قبایلی درآن هنوز زیاد نیرومند بود وسرانش فاقد هر گونه فرهنگ حکومتی ومدنی بود وپدیده های روبه تکامل و مترقی را یا به بسیار مشکل می پذیرفتند ویا نمی پذیرفتند، طرفدار یک جامعه عقلا نی قانونی بودند و برای تحقق آن مبارزه میکردند." ۵
شهزاده امان الله خان دردامان مادر و هم درباری درخفا منورو همچنان درعصر بیدارگری سید افغان متولد و رشد یافت. در نو جوانی تحت تاثیر اندیشه های خسرعالم و نهایت وطندوست و فرزانه خود و جوانان بیدارعصرچون مولوی عبدالواسع اخوندزاده، کاکاسید احمدلودین، عبدالرحمن لودین، عبدالهادی داوی، محمد انور بسمل، محمد ولی خان دروازی، شجاع الدوله غوربندی، غلام جیلانی خان چرخی، محمد مهدیخان چنداولی، غلام نبی خان چرخی، استاد قاسم افغان، مولوی عبدالحی پنجشیری، ماما ابراهیم ساعت ساز، غلام محمد غبار، سردارمحمد رحیم شیون ضیائی، سرداراحمد جان رحمانی وصد های دیگر قرارگرفت، او خلاف دیگرشهزادگان و درباریها با مردمش درتماس بود و درخوشی و غم شان شرکت مینمود.
در خاطرات محمد صادق خان مجددی میخوانم : "... ولی شاه جوان بعد ازمدت چهارسال تحت تأثیر اطرافیان خود بخصوص محمود طرزی که خسر وی نیز بود قرار گرفت و خواست یک سلسله رسوم و تقالید اروپایی را به شمول اجراآ ت مصطفی کمال اتاترک درافغانستان پیاده کند" .
اما دکترفضل غنی مجددی مینویسد "امان الله خان درجوانی به افکار سید جمال الدین افغانی وشیخ محمد عبدو و مصطفی کمال پاشا ـ که همه شان از فلسفه نهضت اسلامی شرقی و افریقائی و هندی پیروی مینمودند ـ گروید..."۶
ره آورد و نتیجه خدمات کمال اتاترک برای کشورش تا به امروزبه همه گان الظهر من الشمس است، کشورنهایت پیشرفته و صنعتی متکی بخود ترکیه ،که با اروپا امروزسرمیجنباند به هزاران مرتبه از کشورهای صاحب پترول عربی ولی غیرصنعتی و وابسطه به غرب و میلیونها مرتبه از کشورما پیش قدم است که دراثرتحریکات شما شورشهای پکتیا، شینوار و حبیب الله کلکانی مانع پیاده شدن "اجراآت" آن دوره گردیدید. ترکیه امروزنه تنها ازمعارف وتکنالوجی معاصرعقب نیست بلکه با فرهنگ غنی خود توانست ومیتواند باسلام و معرفت اسلامی خدمت بسا عظیم و سترگ را نماید. در حالی که نی جهان عرب، نی افغانستان( دوران جهادیها )، نی پاکستان و ایران (اخوندی) وسودان و مالی وغیره در جهت معرفی درست اسلام کاری توانسته اند بنمایند و نخواهند نمود، بلکه منفور و بد نام هم ساختند و میسازند. در
همین چند روزقبل صدراعظم ترکیه خطاب به صدراعظم المان خانم مرکل گفت بزودی المان و فرانسه در برابر ترکیه زانو زده در خواست شمولیت آنرا به کمیته اروپا مینمایند. در حالی هیچ شاه و امیر کشورهای خلیج یا رهبران عرب چنین با اتکا بخود دربرابر رهبران غربی صحبت نمی توانند، واینهم خبردیگر" بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، درتماس تلفنی با رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه، بابت حمله نیروهای اسرائیلی به کشتی ترکیهای حامل کمکهای انساندوستانه به غزه عذرخواهی کرده است." این است ره آورد "اجراآ ت
مصطفی کمال اتاترک" و اگر شما میگذاشتید امروز افغانستان چنین خوار و ذلیل نمی ماند و ما بجای پاکستان بمب اتومی میداشتیم. درحالیکه درنیم قرن خانوادهء نادرخان ما از یک عدهء ملاو مرید، شما شنیدیم که مکتب اولاد تانرا کافرمیسازد که وضع فعلی افغانستان ره آورد ونتیجه آن است. اگرما داکتر مرد و زن از وطن خود میداشتیم شفاخانه های کشور پیرو برنای وطن را تداوی مینمود،چه ضرری متوجه آنها بود، اگرمعلم مکاتب ازخود میداشتیم تا درس اسلام را از زبان حکیم سنائی ، خواجه عبدالله انصاری، مولانا جلال الدین بلخی و سید جمال الدین افغان یا امثال شان میداد همانگونه که سمبول و افتخار شرق و جهان اسلام بودیم بهمان پیمانه وصدها مرتبه بیشترمی بودم بهمین لحاظ خار چشم استعمار بریتانیه و وابستگان وغلامان شان هم شدیم که شما آنرا تقالید غربی میدانید و بر علیه آن برخواستید.
امروزاینهمه مکتب سوزی وبمبگذاری ومسموم ساختن و تیزاب پاشی به سرو روی دختران مکاتب بخاطراین است که " انسان با غیرت وشرافت" ؟؟ به ضم حضرت صاحب نمیتواند بسوی آنها نگاه کند. اما ای با غیرتهای و باشرافتها باین همه تجاوزات جنسی بشمول تجاوزبه اطفال صغیر( حتی چهار و پنجساله)، زنان و پیرزنان و حتی زنان حامله، ولادت زنان در مقابل مردان مسلح مجاهد ، لواطت، چوروچپاول، غارت دارائی مردم وعامه ( بیت المال)،اختلاس، دین و وطن فروشی، زورگوئی، جنایت و وحشت "حسب مقتضیات نفس اماره و شیاطین مکاره " مافیا زمین بشمول غضب ملکیتهای عامه چه میگوئید «غنایم جهاد» یا از «دارالحرب» همه چیز«حلال» است چونکه ازجانب دولت داران به اصطلاح "مجاهد" بعد از هشت ثور۱۳۷۱عمل شد ومیشود،که هرگزفراموش ملت افغان نشده و نخواهد شد.
گر جا به حرم یا به کلیسا کرده
زاهد عمل آنچه کرده بیجا کرده
چون علم نباشد عمل چه خواهد بود
ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده
( ابوسعید ابوالخیر)
در دور صدارت هاشم خان بیشترازچهارهزار زندانی سیاسی ( یعنی تمامی جوانان باسواد آن عصر) درمحبس دهمزنگ کابل موجود بود،(حساب محبوسین سیاسی ولایت به خدا(ج) معلوم است) اطفال صغیر حتی شیر خوار با مادران و خواهران شان هم در زندانهای سرای بادام و سرای موتی بسر میبردند. و همچنان " در منزل تحتانی زندان عمومی دهمزنگ، مکانی را " کُره خانه " مینامیدند. در آنجا اطفالی زندانی بودند، که بالاتر از ده سال عمر داشتند. آن اطفال یتیمانی بودند، که پدر ومادر خویش را از دست داده ... شادروان محمد هاشم زمانی که نخستین زندان دیده یی است که پیرامون وضعیت کودکان زندانی مفصل ترنوشته است، وضمن یادآوری از یک ملایی که ظاهر آراسته اما باطن آگنده از مفاسد اخلاقی داشت وباشی " کره خانه" تعیین شده بود، مینویسد
:حکومت شهر ناپرسان بجای آن که آن اطفال معصوم و بیگناه را درمکان های چون " مرستون " ( یا مؤسسۀ خدمت به اطفال یتیم و غریب ) بفرستد که تعلیم وتربیه و آموزس ببیند، در ظلمت کدۀ جهالت نگه داشته بود ، کودکان زندانی در کارگاه صنعتی زندان بکار گماشته شده بودند. آن کودکان در معرض استفادۀ های سؤ سر باشیها، انضباط ها وباشی ها قرار می گرفتند " ۷ آیا درهفده سال شوم صدارت هاشم خان وزیر عدلیه وقت و برادر شان اقدامی درین رستا نموده بودند؟
" خداگو با خدا جو فرق دارد حقیقت با هیاهو فرق دارد بسا مشرک که خود قرآن بدست است نداند در حقیقت بت پرست است " ۸ و آن بت مقام و امتیاز و پول و قدرت است که با آن دین را بهر دنیا می فروشند. ولی سید افغان پیروان ورهروانش دنیا را بهردین نفروختند. توجه فرمائید سید نه درمصر، نی در ایران وترکیه امتیاز دهی و تحایف شاهان را پذیرفت نی سلطنت سودان از جانب انگلیسها را، ونه پول نقد وانگشتر الماس شاه ایران ونی حتی قرضه دوستانش در وقت خروج از مصر، به این دلیل هیچ امیرو شاه مسلمان اورا آرام نگذاشتند، تا حدیکه
درچله زمستان تن برهنه با دشنام و ناسزاو شلاق زدن برسرمرکبی سرچپه سوار ازکشورایران کشیدند و یا کاکا سید احمد لودین شاگرد سید ۳۲ سال از ۷۲ سال عمرش را در زندان استبداد سیاسی گذراند، محمود طرزی و فامیل او دوباره جلای وطن شدند،محی الدین انیس از مصر برای خدمت به مردمش بوطن آمد واقعاً در عمل آنرا ثابت نمود ولی در زندان ودرمریضی وفات نمود، مولوی واسع اخوندزاده بتوپ پرانده شد، بابا عبدالعزیزنیم عمرش درزندان گذشت، غلام محی الدین آرتی بشهادت رسید، عبدالرحمن لودین، تاج محمد بلوچ، محمد مهدی خان چنداولی،محمد ولیخان دروازی ودها تن دیگراعدام شدند، محمد رحیم شیون تبعید وبه خواسته هایش در برگشت بوطن جوابی ندادند، احمد جان رحمانی را حکم اعدام دادند و هزاران دیگر را در زندان و زنجیر نگهداشتند ولی آنها درمسیروهدف شان معامله نکردند.چنین بود عملکرد پیروان و رهروان سید افغان یا نهضت مشروطه اول و دوم و چنان بود از وابسطه
گان استعمار.
شاه آقا مجددی یکی دیگر ازین حضرات مجددی بضم خودش در رساله اش « مختصری پیرامون زندگینامه امیرحبیب الله کلکانی»جهت به اصطلاح بد نام ساختن نهضت امانیه مینویسد:
" شاه (امان الله خان) بمجرد رسیدن به مسکو مورد استقبال شخص لینن قرار گرفته و در شوروی از شاه افغانستان استقبال گرمی بعمل آمد دماغ و مغز او در کارخانه کثیف لینن از عقاید اسلامی شستشو گردید ..."
۹
قابل یادآوریست که نویسنده توجه نکرده بودکه، و.ا. اولیانف لنین بنیان گذار حزب و دولت شوروی سابق در(۲۱ جنوری ۱۹۲۴ ) درگذشت، ولی شاه آزادهء افغان چهارسال بعد از مرگ لینن بشوروی سفر نموده بودند یعنی ازتاریخ ( ۱۴ الی ۲۹ ثور۱۳۰۷ ش مطا بق ۳ تا ۱۸ می ۱۹۲۸ م ). در جریان این بازدید هیت افغانی با استالین منشی عمومی کمیته مرکزی( ح. ک. ش.) که جانشین مقام لنین درآن حزب بود، هـیچ دیداری رسمی یا خصوصی حتی
ملاقات تعارفی هم نداشت.اما توجه فرمائید که میخائیل کالینین(Mikhaïl Kalinine ) رئیس شورای دولتی روسیه که حیثیت رئیس جمهوررا داشت و ورشیلوف وزیر دفاع ( Kliment Vorochilov ) هیت عالیرتبه افغان را استقبال نمودند. ولی اگر
درزمان حیات لنین هم به آنکشوربحیث شاه افغانستان سفرمینمودند جرم و گناه وننگی نداشت، زیراامان الله خان شاه دولت مستقل افغان و لنین رهبر دولتی کشور روسیه بود.
زشیخ مغزحقیقت مجو که همچو حباب سری ندارد اگر وا کنند دستارش (بیدل)
مشرطه خواهان اول و دوم پاک ومنزه ترین وطندوستان ومیهن پرستانی بودند که سرهای عزیز خویشرا فدای آزادی و حریت وطن نمودند وهرگز وهرگز وابستگی به بیگانه نداشتند وخوش خدمتی به بیگانگان نکردند و اگر چنین میبود پاداشت آنرا تا به امروزمیگرفتند، چنانچه وابستگان استعمارتا کنون ازآن مستفید میشوند، که ما و شما خواننده گرانقدر و تمام ملت افغان دیدیم و می بینیم وهم آنها را میشناسیم.
محمود طرزی وامان الله خان هرگزهم نظرو هم عقیده با حزب و رهبران سابق شوروی نبودند، ولی مناسبات و ارتباطات وپیوند های دپلماتیک امرعادی است. احمدشاه مسعود فقید، رژیم فعلی ایران و عده ای از کشورهای عرب ارتباطات و قرار دادهای وسیعی با شوروی سابق و روسیه فعلی داشتند و دارند آیا دماغ ومغزهمه آنها در" از عقاید اسلامی شستشو گردید" درافغانستان تقریباً در پنج دهه اخیر رهبران دولتی تنظیمی داشتیم که سفر های به روسیه شوری داشتند، آیا سفرهای مرحومین اعلیحضرت محمد ظاهرشاه و محمد داود خان درشوروی وگل گذاری به آرامگاه لنین و یا سفرهای استاد برهان الدین ربانی و کدر شورای نظار و جمعیت اسلامی بمسکو و دیدار شان با یالتسین و پوتین و دیگران چه تعبیری دارد؟؟؟.
ولی درباره کارخانه های پاک و نظیف جنرال ضیاالحق و جنرال اخترعبدالرحمن «آی اس آی» در پاکستان و یا هم آیت الله صادق خالخالی و خامنه ای و جانشینهای ساواک ایران که « دماغ و مغز» طالب و اخوند وملا و چلی را ازعقاید انسانی شستشو کرده و محصول آن همه آدم کشان و جنایتکاران حرفوی و انتحاریها میباشد،چه نظر دارید و چرا چیزی نمی گوید؟
شاعر شیوا کلام انوری چه خوب جوابی به اینگونه افراد دارد:
شعر نا گفتن به از شعری که آید نادرست
بچه نازادن به از شش ماهه افگندن جنین
مبارز و آزاد یخواه بزرگ و شخصیت برجستهء بین المللی جواهر لعل نهرو مینویسد:
" دراوئل سال ۱۹۲۸ امان الله وملکه ثریا افغانستان را برای سفری طولانی در اروپا ترک گفتند ... ودرهمه جا با استقبال گرم مواجه گشتند. همه این کشورها با کمال اشیاق خواستند توجه و حسن نیت امان الله را برای منظورهای بازرگانی و سیاسی خود جلب کنند. درهمه جا هدایای گرانبها به او تقدیم شد اما او مانند یک سیاستمدار عالی نقش خود را به خوبی اجرا میکرد و درهـیچ جا هـیچ تعـهدی به گردن نگرفت ... در ایام غیبت امان الله تمام اشخاص و عناصر مرتجعی که با او مخالف بودند به پیش آمدند. انواع دسیسه ها طرح شد و تبلیغا ت برضد او انتشاریافت. ظاهراً پولهای فراوانی برای تبلیغات ضد امان الله خرج میشد و هیچکس نمیدانست این پولها از کجا میآمد. بنظرمیرسید که به بسیاری از ملا ها و آخوندها مبلغ هنگفتی باین منظور پرداخت شده بود و آنها در تمام کشور
امان الله را" کافر" و دشمن دین معرفی میکردند..."۱۰
حضرت صاحب « ارتباط دا شتن گناه نیست ولی وابستگی و غلامی ننگ ا ست».
سردارمحمد داود خان در دورهء صدارت خود روزی به فاکولتهء حقوق رفته و در حضور داشت محصلین و استادان و وزیر معارف وقت پوهاند علی احمد خان پوپل با اشاره دست بسوی قلعه جواد گفته بود : " آنان و امثال ایشان در برابر برنامه های اصلاحات حکومت وی کارشکنی مینمایند "۱۱
بازهم در"خاطرات سیاسی"محمدصادق خان مجددی میخوانیم:" حکومت امانیه موجوده اینروز مقدس ( جشن استقلال) را به انواع رذالت، به اقسام شناعت به اصناف اعمال محزنه مدنس کرد. از این روز پرفروز یک بازار بی دینی و بی ناموسی پهن کرده، همگی مناهی و منکرات راجائز بلکه واجب نموده العیاذ بالله قاریین گرام البته ممکن است از اشخاص باشند که ایام عید استقلال را در صیفیۀ پغمان به چشم خود دیده اند و اگرندیده باشند ازاین کلمه قیاس کنند در خلال هشت روز جشن همگی محرمات از قسم خمر و قمار و زنا و لواطت حلال و مباح بود، بلکه قرار مسموعی ( زنای محارم) هم چندان کراهیت نداشت ..."
اینهم ادامه همان توهین نمودن به ملت افغان است که با کلمات " رذالت، شناعت، اعمال محزنه، بیدینی و بی ناموسی، خمر و زنا و..." به آنها میتازند تا مردم را با جملات احساساتی وعصبی بفریبند،جناب نویسنده "خاطرات سیاسی" در دوره چهل ساله بعد از امان الله خان، وظیفه رحیم غلام بچه چه بود؟؟؟ و شاه واطرافیان تا چه حد از « خمر و قمار و زنا و لواطت» پرهیز مینمودند؟؟؟ شما که در پستهای وزارت و سفارت آنها لمیده بودید این وقایع را ندیده ونشنیده بودید؟ و ایکاش حیات میداشتید تا اینهمه " رذالت اقسام شناعت،اعمال محزنه مدنس، بازار بیدنی و بی ناموسی و همگی مناهی و منکرات" را که بعد از هشت ثور ۱۳۷۲ در کابل و ولایات برادران جهادی شما
در دوران دولت حضرت صاحب صبغت الله خان مجددی واستاد ربانی و فعلاً در دوران حکومت کرزی صاحب عمل مینمایند در رساله شان می آفزودند ومینوشتند که "همگی محرمات "دردوره امانیه کاملاً حرام ، ولی در حکومت جهادیها خود تان "حلال و مباح" بود.
داکترفضل غنی مجددی مینویسد که:" حبیب الله خان( کلکانی) و طرفدارانش امان الله خان را شخص بیدین ولاتی معرفی کردند در حالی که امان الله خان انسان مسلمان وباعقیده بود و نسبت به پادشاهان گذشته افغانستان درعقاید شخصی مستقیم تر بود و درنوشیدن شراب و زنا و داشتن کنیز و خیانت به ملت از بـسیاری زعمای گذ شته افغانستان پاکتر بود .کسانیکه بعد از امان الله خان آمدند بسیاری از قوانین اسلامی را احترام نکردند و حتی وعده هایی که در قرآن کریم به امضاء رسانیده بودند بدان احترام نکردند و در قتل مخالفین شان زیاده روی کرده تعدادی را ظالمانه به قتل رسانیده و تعدادی را به زندان انداخته و تعدادی را خلاف قوانین بین المللی از افغانستان ، تبعید نمودند."۱۲
" داوری جناب فضل غنی مجددی درباب فرمانروایان مابعد که پس از شاه امان الله بقدرت رسیدند کاملآ منصفانه می باشد و با واقعیت تطبیق مینماید. به درستی که هیچکدام آنها نه تقوا و طهارت شاه امان الله را داشتند و نه اعتقادات شان به دین اسلام، به سلامت باور های او میرسید.مع الوصف دشمنان ترقی وتعالی مملکت با همان سلاحی ، حکومت او را ساقط کردند که برهیجانات عاطفی و عصبیت و قشری گری دینی استواربود، ووقتی آن شاه ترقیخواه متوجه وخامت وضع شد که دیگر کار از کار گذشته بود."۱۳
مشکل بیشتر حضرت صاحب موجودیت محمود طرزی در افغانستان است، در قدم اول بدون سند و برهان و حجت بدون درنظرداشت مسوولیت اسلامی و افغانی و وجدانی، در باره ی ایام شباب علامه محمود بیگ طرزی مینویسد : " ... سنین شباب خود را در استانبول و دمشق گذرانیده و انواع اعمال شنیعه را مرتکب شده بود".
در قرآن مجید سوره ۳۳, آیه ۵۸ میخوانیم :
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا " و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بىآنكه مرتكب [ عمل زشتى ] شده باشند آزار مى رسانند قطعا تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفتهاند ."
دراسلام و شرعیت غرای محمدی (ص) تا جائیکه شنیده و خوانده ام وهم قوانین مدنی هر کشوری تعرض توهین وتحقیر و بهتان بر یک فرد وافراد مطلقاً ممنوع است،حتی اتهام بجرم تا زمانیکه ثابت نشده اسناد شواهد و اعتراف موجود نباشد فریضیه و احتمال گفته میشود. حضرت صاحب برویت کدام سند پلیس و محاکم کشور اسلامی ترکیه عثمانی آنوقت از " اعمال شنیعه" محمود طرزی مطلع بود، اگر دراختیار داشت کاش آنرا هم منحیث سند ضمیمه کتابش میکرد وقتی چنین سندی نداشت بهتان وافترا گناه بزرگی دارد. شیخهای دربارعباسی منصورحلاج راکافر قلمداد نموده اعدام کردند و شیخ الاسلام حسن فهمی افندی که متصدی اوقاف ترکیه عثمانی و
درباریان ناصر الدین شاه " اعمال شنیعه" سید جمال الدین افغان را کشف وتجددگراهی اوراهم نوعی ارتداد میدانستند، که ما ارتباط و پیوندهای عجیبی را درعملکرد، تحجر ومعارف ستیزی اینهمه شیخ و پیر درباری از دور و نزدیک ملاحظه میکنیم.
واقعیت درباره محمود طرزی چنین است که : سردارغلام محمد خان پدرمحمود طرزی یکی از مریدان سید افغان وهم ازهمدستان و طرفداران غازی محمد ایوب خان بود، وبهمین لحاظ از جانب امیرعبدالرحمن خان ازکشور تبعید و هرگز اقامت درساحه استعمار بریتانیه را نپذیرفتند.محمود در ۱۶ سالگی بااعضای خانواده طرزی درهفدهم جنوری ۱۸۸۲ وارد کویته شدند و پس ازمدتی اقامت درهند، درماه مارچ ۱۸۸۵ ازبندرکراچی عازم کشورعثمانی گردیدند. آنها نخست به بغداد رفتند و سپس راهی دمشق شده ودرآنجا رحل اقامت افگندند. محمود طرزی، در دمشق، زبانها عربی و ترکی را فراگرفته وبا زبان فرانسوی نیز آشنایی پیدا کرد. وی در
زمینه های اجتماعی، ادبی و سیاسی بمطالعه پرداخت و تحت تأثیر جریانهای فکری و سیاسی آنروز ترکیه، شخصیت و افکاراو شکل گرفت. درسال ۱۸۹۶ م سید افغان به استانبول تشریف بردند وغلام محمد خان فرزندش محمود را که ۳۱ سال داشت بامکتوب بسیار« ادیبانه وحکیمانه » غرض استفاده از« فیوضات علمی آن حکیم فرزانه از شام به استانبول اعزام نمود» که محمود هر روزه درمحفل عرفان این عالم و فیلسوف سترگ اشتراک مینمود و خودش مینویسد: "علا مه مشارالیه یک معدن عرفان بود، هرکس بقدراستعـداد آلات و ادوات حواس دماغـیهء خـود ازآن معدن به استخراج فضائل کامیاب میآمد.این هفت ماهه مصاحبت، بقدرهفتاد ساله سیاحت
را دربردارد مباحثه عـلمیه،حکمیه، فلسفیه،سیاسیه اجتماعـیه وغـیره که هرروزه درمحفل بزم حضـور آن عـلامه دهر جریان میافت،هرجمله وهرعباره آن کتابها و رساله ها تحریر بکار دارد ....".
محمود در سال( ۱۸۹۳م) رسالهء حقوق بین الدول ـ اثر حسن فهیمی پاشا بدری را از ترکی به دری ترجمه وپدرش آنرا به امیر عبدالرحمن خان فرستاد. محمودطرزی، بعد از مرگ عبدالرحمن خان درمارچ ۱۹۰۲م بعنوان فاتحه همراه با برادرزاده اش حبیب الله طرزی، بکابل آمد ومدت ده ماه مهمان امیرجدید بودند، درحالیکه محمودطرزی پست حساس دولتی درعثمانیه داشت ولی خدمت بوطن وبمردم وطنش ازمقام ومنافع مادی ومعنوی برای وی ارزش بیشتر را دارا بود، محمود طرزی طی نشستها ومجالس متعدد با شاه دربارهء اوضاع دنیا خارج وپیشرفتهای علمی وفنی در ترکیه صحبت مینمود که مورد توجه واقع شد. وی میگفت :
" امروز در اروپا و ممالک عثمانی پیشرفت و ترقیات چشمگیری صورت گرفته است. برای ترقی افغانستان نه ازانگلیس ونه ازهندیها خیری متصوراست. حال آنکه اگرازممالک عثمانی، که نظربه نزدیکی اروپا،علم وفن در آنجا بیشترازدیگرممالک اسلامی انکشاف یافته است، متخصص جلب شود برای برآ ورده شدن آرزوهای حضرت امیر مفید تر وموثرتر واقع خواهد شد."۱۴
طرزي همانسان که همه ميدانيم تنها روزنامه نگار نبود و اين حرفت بخشي از شخصيت او را ميساخت.او انديشمندبود؛ نويسنده بود؛ شاعربود؛ مترجم بود؛ سياستگر بود؛ دولتمرد بود؛ معرف ادبيات مدرن بود؛ بيگانه ستيزبود و فراتر ازهمه متجدد و همآورد جويي عليه سنت گرايي بود. "۱۵
محمود طرزی بوطن آمد" سراج الاخبار" را نشرنمود، این جریده مشعل فروزان آزادیخواهان بود چنانچه استاد حبیبی در وصف سراج الاخبار از زبان صدردین عینی شخصیت برجسته ادب و فرهنگ تاجیکستان چنین نقل مینماید که:
" چون سراج الاخبار کابل ونوشته های محمود طرزی هم بما میرسید وآنرا اندرخفا میخواندیم، گماشتگان امیربخارا نمیگذاشتند وخواننده سراج الاخباررا تعقیب وتنبه میکردند...اکثرشعرای جوان تاجیک به پیروی اشعارتنبه آور سراج الاخبارشعرسرودند و جوانان تاجیک آنرا از بر میکردند . پیام سراج الاخبار درجوانان ماوراءالنهر خیلی تاثیرات نغز و نیکو داشت"۱۶
دکتر روان فرهادی به نقل از محمد امین خوگیانی میگویند که در یونوورستی پشاور، عطش جوانان به مطالعه ی سراج الاخبار تا آنجا بود که دها محصل برای مطالعه زودتر و زودتر آنرا پارچه پارچه نموده و گروپی میخواندند،بعد پارچه ها را با دیگران تبدیل مینمودند
اما استعمار و اجنتهای شان وحشتزده و پریشان بودند، درسپتمبر۱۹۱۴کمشنردهلیW .M .Haily. به مسئول اطلاعات جنائی Sir. Charles Cliv land نوشت که: "چون لهجه سراج الاخبار بکلی به منافی منافع ما میباشد،بیاید ورود و توزیع آنرا در هند ممنوع قرار دهیم" ۱۷
تهدید های امیر حبیب الله خان وبریتانیه هیچ تاثیری بر جریده ننمود چنانچه در ۱۶ اپریل ۱۹۱۵ شعرحماسی وپرشور مولوی صالح محمد افغان نشرگردید ، وایسرای هند بقول شادروان داوی" با قلم سرخ عنوان شعررادائره کشیده به امیرضم نامهء فرستادند. ۱۸
از ینجاست که هراس در دلها میافتد و ورود جریده سراج الاخباربه هند بریتانوی مانند قلمرو تزار روسیه ممنوع میشود، چنانچه بیست وپنج سال قبل از آن درمصر قانونی تصویب شدکه جریدهء عروة الوثقی را ممنوع الورد اعلان نموده بودند.
بریتانیه نه تنها ورد سراج الاخباررا درقلمروهند ممنوع ساخت بلکه وقتاً فوقتاً امیررا برضد طرزی تحریک مینمودند و او که جز رضایت بریتانیه آرزوی دیگر نداشت با تهدید و جریمه مزاحم کاروی میشد. درادامه در۱۶ اگست ۱۹۱۶ سیاست جدیدی راعلیه اخباراتخاذ نمودند، بقول ازحافظ سیف الله نماینده ی برتانیه درکابل که درراپور۷ نومبر۱۹۱۷خود نوشته بودکه امیرحبیب الله برای طرزی خشمگینانه نوشت:
« محمودطرزی، پسرغلام محمدطرزی، ادیتور، اخبار!
باید بدانی که درآینده چنین مطالب غیرمؤثقراعلیه برتانیه، نوشته نکنید،چه آنها، دوست حکومت ما میباشند. اگر دوباره بدین طریق نوشته کردید بدون ملاحظه از کشور خارج ساخته خواهید شد.» ۱۹
حتی ویرا جریمه نقدی نموده و معاشاتش را قطع نمودند و گفت: مرغیکه بدون وقت آذان دهد سرش ازبریدن است.امیر به اینهم اکتفا نکرده ۲۶ هزارکابلی جریمه اش کرد. این پول بصورت سری توسط شهزاده امان الله خان پرداخته شد.
یکی از ترجمه های طرزی ( منازعه علم ودین یا معرکه مذهب وسیانس) (ترجمه اثر جان ولیام دری پر) که (احمد مدحت افندی) آنرابه ترکی وسپس طرزی آنرا به دردری آراست، که درعین زمان غلام محی الدین افغان، آنرا از آثرشبلی نعمانی به عـنوان " معرکه مذهـب و سیا نس" از اردو به دری ترجمه نموده بود.
محمودطرزی بااینهمه ابتکاروپشت کاردرمدیریت خویش، سراج الاخباررابه منبرمبارزه وآزادی خواهی درمنطقه تبدیل کرد. ازسراج الاخبارشبه قاره ی هند، سرزمینهای آسیای میانه وایران که زیر چکمه های استبداد داخلی واستعمارخارجی قرارداشتند متأثرشدند. سراج الاخباردراین جوامع درمیان عناصر وحلقه های آزادیخواهان ومبارزان دست به دست میگشت و منبع الهام درمبارزات سیاسی و اجتماعی آنها درجهت رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی می شد." ۲۰
" درهرحال گرچه هر دو شخصیت معروف افغانی، یعنی سیدجمال الدین افغانی ومحمودطرزی این پیکارگران در برابر استبداد واستعمار،دانشمندان سنت شکن،نو اندیش، تجددگرا، طرفدارترویج فرهنگ صنعتی، ضربت به ارباب تعصب وجمود فکری بودند،هردویشان استقلال طلب بودند ازآزادی وحریت سخن میزدند وطرفداراتحاد جهان اسلام( پان اسلامیزم) بودندوافکارشان الهام بخش بود."۲۱
"طرزی پس از عودت از ترکیه عثمانی توسط جریده سراج الاخبار،اعتقادات« ترکان جوان» سیداحمد خان وسید جمال الدین افغان را برای افغانها معرفی کرد و آنها را از حوادث جهان در عرصه های سیاسی علمی و فرهنگی مطلع ساخت." ۲۲
"محمود طرزی یکی از اخلاف و پیروان راه سید جمال الدین افغان بعد از سپری شدن یکدورهء اختناق و سلطنت استبدادی توانست اهداف سید را تا حدی در جامعه افغان پیاده نماید وبزرگترین کار این بزرگمرد اندیشه وقلم احیای فرهنگ ومطبوعات بود که میتوان او را پدردومین مطبوعات وبنیان گذار روزنامه نگاری نوین در افغانستان یاد نمود"۲۳
در چنین وضع وشرایط ملی وبین المللی محمود طرزی با نشر «سراج الخبار افغانیه» ۱۹۱۱م درفش روشنگری ترقی وازادی ملی را بر فراز قله های آسمائی کابل بر آفراشت." ۲۴
"بدین گونه سراج الاخبار و در راس آن محمود طرزی نه تنها در داخل کشور یگانه محرک جنبش آزادیخواهی روشنفکران و جوانان واصلاح طلبان بود، بلکه در خارج کشورنیزدرمحافل آزادیخواهان هند ومشروطه طلبان ایران وجوانان آسیای مـیانه، که درآتش استعـمار واستـبداد شاهان خود کامه میسوختند ، جنبش آفرین بود"۲۵
" فامیل محمودطرزی وزیر امور خارجه، تنها یک فامیل ادیب وبا سواد نی، بلکه خود یک مکتب اندیشه وتفکر است ... درطول دو دهه پس از برگشت خود،نفوذ زیادی بر دربار وارد نمود، اونظریات خود را ضمن موضوعات مختلف دربارهء آزادی ملی، علوم، انکشاف تکنالوجی، اتحاد مسلمانان، کسب دانش ونقش زن درحیات فامیلی، حیات اجتماعی وتعلیم وتربیت درسراج الاخبار (۱۹۱۱ ـ ۱۹۱۸) که به اجازه امیر نشر میشد منعکس نمود."۲۶
اسماء رسمیه خانم محمودطرزی برای نخستین بارمجله ی ارشادالنسوان رامنتشر کرد وبانو ثریا طرزی دخترموصوف که خانم شاه امان الله خان بود انجمن حمایت نسوان را اساس گذاشت ومحکمه ی بررسی شکایات زنان رادربرابرمردانشان ایجادکرد. بدون تردیدنهضت زنان درافغانستان که سپس در نیمه ی دوم قرن بیستم باتاریخ پرفرازونشیب تکامل کردونسل نوی اززنان تعلیم یافته وروشنفکر را در جامعه تقدیم نمود دراوایل این قرن بافکر و ابتکارطرزی و خانواده ی اواساس گذاشته شد."۲۷
"... وظیفه مهم دیگرطرزی اینبود تا امیرحبیب الله را قانع نماید که تحولات اقتصادی- اجتماعی افغانستان موجب مداخلهء خارجی نگردیده،سلطنت یا موقف سلالهء حاکم را به مخاطره نمیاندازد، بلکه بالمقابل چنین تحولی به اقتداروقدرت سلطان نیروی تازه بخشیده،به ثبات کشور کمک نموده وتهدیدات خارجی را دفع می نماید. فراتر ازاین جوانان افغان با وظایف دشواری دیگری هم روبروبودند تا هم دستگاه دینی را ترغیب نمایند که اسلام، مدرنیزاسیون وسکولاریزم (عرفی گردیدن دستگاه دولت) با هم درتوافق اند" ۲۸
افکارسیاسی-اجتماعی طرزی وجوانان افغان با یک وسعت قابل ملاحظه ای ازیک سلسله واقعات خارجی وجریانهای روشنفکری شکل می گرفت. وقایع چون جنگ روس وجاپان، قرارداد روس و انگلیس درسال ۱۹۰۷، جنبش مشروطیت درایران، امپراتوری عثمانی، وقایع چین(۱۹۱۱-۱۹۰۶)، گسترش پان اسلامیزم، جنگ ایتالیا و ترکیه(۱۹۱۱)، جنگ های بالکان(۱۹۱۳-۱۹۱۲)، جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه و اعلامیه ۱۴ نکته ای ویلسون تأثیرات به سزایی روی افکارطرزی وهمکارانش داشت. آنها همچنان عمیقاً تحت تأثیرامواج بزرگ اندیشه های مدرنیته واحیا گرایی اسلامی قرار داشتند، که در آن سالها درهند و خاورمیانه درجوشش بود ." ۲۹
ولی کینه ورزی حضرت صاحب در برابر شخصیت والای علامه محمود طرزی تا آنجا پیش میرود که در ص۱۵۱ " خاطرات " خود چنین مینویسد : " مؤسس خلاعت و رذالت در افغانستان ، مجسمۀ نفاق و طغیان، شالودۀ تمرد و عصیان امان الله خان، مخرب افغانستان همین شخص علامه محمود طرزی است وبس.او درصنعت تحریر ید طولایی داشت واولین اخبارهفته وار را در افغانستان بنام ( سراج الاخبار) تأسیس و توزیع نمود. یک کتاب بنام ( سیاحت سه قطعه زمین) نوشته و احوالات مسافرت خود را ازاستامبول استانبول الی اسکندریه تحریر داشته. اگرکسی این کتاب را ملاحظه کند، میداند که آقای بیگ بکدام درجه در زنا با فاحشه های بیروت و اسکندریه و بعضی ساحلهای اروپا منهمک بوده با زنهای که با او درکشتی همسفر بودند، چطور معاشقه داشته، بخصوص یکنفرمادام "ماری" را درکشتی
چقدرتوصیف میکند. خصوصاً یک شبی را که دراسکندریه به همراه یکی ازفاحشه ها " سپیده مه پرتو " نام به صبح آورده به چه آب و تاب تعریف این فاحشه را کرده و اقرار به زنا با او نموده، زیرا در هر جا که شب میشد با یکی از فاحشه ها گذشتانده احوالات خود را واضح و مفصل بیان کرده ... "
عجیب است که از ۵۰۰ مقاله و ترجمه و۳۲ اثر مطبوع محمود طرزی ، حضرت صاحب به کشف بزرگی در چند صفحه "سیاحت سه قطعه زمین" نایل شده، کاش این نویسنده به صدها مقاله طرزی درباب اسلام، معارف و علم، ازادی و حریت و بیداری مردم بشمول ترجمه ای « منازعه علم و دین یا معرکه مذهب وسیانس» نظری می آنداخت باز قضاوت مینمود و ثانیاً جملاتی که در باره محمود طرزی بکار برده است شایسته یک مسلمان واقعی و به اصطلاح پیر و روحانی نیست.
شیخی به زن فا حشه گفتا مستی هر گاه به کام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آ نچه گوئی هستم ا ما تو هر آنچه مینما ئی هستی (حکیم عمرخیام)
درروزگارسلطه جهانی استعمارعدهء بقول مولانای سترگ بلخ" سوداگران دین فروش" دین شانرا دربدل دنیاعرصه کردند،که متاسفانه مثالهای اینگونه پیشوایان طریقت،ملا، اخوند، شیخ وحجت الاسلام و... دردو قرن اخیرکشورهای شرقی بسیاربسیارمیباشند مکاتبی چون دیوبند،قادیان،قم، وهابیت وسلفی را دراختیاردارند و ازتربیون آن اسلام را منفورو قرآن را تفسیرهای جعلی و تحریف شده مینمایند.آنها در خدمت بیگانه وکفارقرارداشتند و دارند وبرای منافع آنها خدمت مینمایند و این خادمین درزیرماسک دین ودینداری درقدم نخست دانش رياضيات وعلوم طبيعي هنرها و در مجموع معارف را نفي مينمایند و تاریخ و ادبیات رامسخ و تحریف مینمایند. مطمئن باشید که دیگرهرگز کسی را جذب ارزشهایی که بخاطرش فریاد می زنید نخواهید کرد.
توجه فرمائید آنها چنین نظرات داشتند و آنرا در دوره حبیب الله کلکانی به اصطلاح خادم دین رسول الله عملی نمودند:
۱ ـ سلا م که از طریقه (....) است و به اشاره کلاه رواج داده شده بود مطابق سنت سنیه رواج دادم.
۲ ـ دستار که از طریقه و سنت آنحضرت است و ادای نماز بآن کامل میگـردد موقوف کرده بود حکم دادم که بلکل دستار رواج باشد.
۳ ـ البسه اسلامی که ترک شده بود برحال دانسته مثابه کفار را منع کردم.
۴ـ ترک ستر را که حکم کرده بود مسترد کردم.
۵ـ برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازه ولی شان ومکتب مستورات را موقوف کردم.
۶ـ قطع ریش و بروت را موقوف کردم.
۷ـ مکاتب انگریزی و فرانسوی و جرمنی را موقوف کردم.
۸ـ فرستادن دخترها را که در خارجه نموده بود چون بد ناموسی ملت بود جایزندانستم و آنها را خواسته دیگر فرستادن را قطعاً ممنوع نمودم.
۹ـ آنچه کوشش برای ترقیات دنیای دو روزه بدون ملاحظات دینی داشت و از آنها ضرر دینی بظهور میرسید ممنوع نمودم.
۱۰ ـ استخفاف علم وعلما را مینمود و بر خلاف آن احترام شان شرعاً واجب ا ست.
۱۱ـ نفاق اندازی که بواسطه ترک مذهب و خرابی عقیده خود در اسلام انداخته بود برطرف نمودم زیرا تمام رویه را برطبق مذهب حنفی نمودم.
۱۲ـ حساب ،هـندسه،انگریزی را که رواج داده بود موقوف کردم.
۱۳ـ سنه قمری را که به شمسی تحویـل داده بود موقوف نمودم.
۱۴ ـ روز جمعه را که به پنجشنبه تبدیل کرده بود متروک ساختم.
۱۵ـ حقوق بیت الما ل را بخواهـشات نفـسانی خود صرف کـرده مصارف ملا وموذن و مساجد را قطع کرده بود جاری ساختم ....."۳۰
شصت وهفت سال بعد ملا محمد عمر خادم دیگر دین رسول الله(ص) فرمانهای مشابه در رابطه به مکاتب دخترانه، لباس دستار و منع ریش تراشی وغیره صادر نمود.
سید افغان گفته بودند: " آنهایکه منع از علوم و معارف میکنند به زعم خود صیانت دیانت اسلامیه را مینمایند آنها فی الحقیقه دشمن دیانت اسلامیه هـستند."
در جای دیگر گفتند :" قرآن مجید هرگز با علم راستین - مخصوصا در کلیات- مخالفتی ندارد. هرگاه در قرآن مجید به نصوصی برخوردیم که با حقایق علمی و کلیاتِ دانش بشری در تضاد باشد؛ ناگزیریم به اشارات نصوص، اهمیت قایل شویم و دست به تاویل صریحِ قرآن بزنیم."
حجت الاسلام امام غزالی، درکتاب ( المنقذمن ا لضلال) میگوید: " آن شخصی که میگوید دیانت اسلامیه منافی ادله،هندسه و براهین فلسـفه و قـواعد طبیعه اسـت آن شخص دوست جاهل اسلام است و ضرر این دوست جاهل بر اسلام زیاده است از ضرر زندیقها."
سید افغان از زمانی که شهزادگان جوان ( محمد اعظم خان و شیرعلی خان) را تدریس مینمود تا پایان عمر در ترکیه هر لحظه ودرهرکشور و هرقدمی روشنگری نمود. وی شیفته دانش اندوزی و دانش پروری بود، ارتباط وی با انجمن دانش و معارف عثمانیمه به عضویت خودش در آن انجامید و تلاش های وی جنبش آزاد فکری در دارلفنون استانبول رابوجود آورد. او در هر سفری در مصر، هندوستان، ایران و حتی اروپا و روسیه پیشرو و پیشتاز روشنفکران بود، او در سخنان و مقالات خود بر آن بود تا روح علمی را در جامعه اسلامی تقویت کند ازین رومهم ترین علت پیشرفت ملل مترقی عالم را در دانش پژوهی میدانست و مینوشت:" سلطان عالم، علم است و به غیر از علم، نه پادشاهی بوده و نه هست و نه خواهد بود". در کشورما درپهلوی ریفورمهای امیرشیرعلیخان، و خدمات مشروطه خواهان اول ، دوم و
محمود طرزی فامیلش توجه شما را بیک فرد این جمعیت مشروطیت جلب مینمایم.کاکا سیداحمد لودین شاگرد ممتاز و اول نمره مکتب حربیه دوره شیرعلیخان بوده و افتخار شاگردی چند روزهء سید جمال الدین افغان راهم حاصل نمود بود. شادروان کاکا سید احمد مناصفهء عمرش را در زندان سپری نمود. وی عالی ترین سمبول عشق و علا قه وا قعی بوطن وهمهء مردم کشور بعـلوم جدیده، آزادی، دموکراسی وعدالت بود، او در زندان،محبوسین را سواد آموخت و یکی ازبرجسته ترین یادگار و خدمت کاکا سیستم سـواد آموزی بود که بنا م خودش یعنی «طرز کاکا» شهرت داشت و آن تا به امروز مروج است.
اما صد سال است درکشورما بامعارف ومکتب جنگ است، عاملین این جنگ ونبرد کی ها هستند؟؟ تیکه داران دین یا کسی دیگر؟ مخالفت به تحصیل نوجوانان بخصوص دختران، مکتب سوزی، تیزاب پاشی، زهرپاشی تهدید و به راکت زنی اهل معارف کارکیها است؟؟ باز هم همین خادمین واقعی استعمار ودین فروشان.
مگرشورشیان پکتیا و شینوار در عصر امانیه و سپس حبیب الله کلکانی مخالف مکتب نبودند؟
اولین فرمان حبیب الله کلکانی بستن مکاتب نبود؟
مگر دارالفتا دولت استاد ربانی مکاتب زنانه را (مرکزفحشا و فساد ) ندانسته و فرمان بستن آنرا ندادند؟
حذف پستهای زنان از ادارات دولتی و بستن درهای مکاتب دختران در دورهء طالبان و همچنان فتوای شرعی چون"سوختاندن مکاتب اجرعظیم دارد،چون مکاتب لانه شیطانی است"۳۱ و دشمنی با معارف با زن،با هنر ها و موسیقی و حتی نوروز صدها خباثت دیگرهمه کاراینها نیست؟
اینها نگفتید صدای زن که از طریق تلفون با متصدی پروگرام رادیو یا تلویزیون صحبت نماید برای شنونده تحریک کننده است.؟
ازینکه طالب و القاعده از کجا و کدام منبع سیراب میشوند دیگربرای بشریت واضح وآشکاراست. حمایه و دفاع اینها از وحشیانه ترین استبداد ها عمل نامطلوب دیگریست ،هر کجا دهشت ظلم است یا تائید میکنند ویا مهرسکوت برلب دارند، هیچ اخوندی تا کنون از عظیم ترین جنایات آیت الله خالخالی درایران که تا کنون دوام دارد، یا جنایات نظامیان پاکستان و دیکتاتوری های خلیج ... یادی نمیکنند وهم درمجموعی رساله «خاطرات سیاسی» از دهشت و رعب عظیم عبدالرحمن خانی، نادرشاه و برادرانش چیزی نخواندیم.توجه فرمائید بیهقی ثانی فیض محمدکاتب نوشت " مرزا محمد حسین خان سردفتر سنجش کوتوال کابل و مرزا عبدالروف خان نائب اومقررشدند و ازاین دوشغل بزرگ رعب عظیم وخوف عمیم در دل خلق انداخته اموربس شگفت و هنگفت برروی روزگار آورده کارهای آشکار او نهضت بسیارکردند."
۳۲
ــ آیا اعمال چهارکلاه های عبدالرحمن خانی اسلامی بود؟؟.
ــ آیاجنایات وحشتناک سردار هاشم خان، طره بازخان، و تمام همکاران اورا چگونه ارزیابی نمودید وچرا یادی از آن ننمودید؟
ــ آیا نحوه اعدام شهید عبدالخالق( مثله کردن) از لحاظ شرعی ممنوع نبود؟
ــ آیا نحوه شهادت غلام نبی خان چرخی از لحاظ شرعی محکوم نیست؟ اگر است چرا در حضرت صاحب در خاطراتش از آن ذکری نکرد؟
اما چرا وزیرعدلیه وقت تلاش داشت تا چند فرزانه و فاضل کشور و اهل معارف بنام کفر گفتن و دهری و ملحد هم اعدام شوند.؟ هرفردافغان با وجدان که شناختی با میر سید قاسم خان، عبدالهادی داوی، استاد محمد انوربسمل،غلام محمد غبار و محمد سرور جویا داشتند پاک نفسی، دانش و فرهنگ غنی و ایمان داری و وطندوستی فوق العاده آنها را ملاحظه نموده بودند. توجه فرمائید به یک بخشی از سر مقاله « امان افغان» بقلم میر سید قاسم خان:
" کسی دقت نگرد که چرا انگلیسها از سالها فراریهای افغان را درهند نگاه میدارند، احترام میکنند، معاشات گزاف میدهند، مناصب و خطابات میبخشند؟ کسی فکرنکرد که چرا قشون انگلیسی در واقعه سودان از عساکر مصری همراهی نمودند و تلفات خطیرجانی و مالی درین راه دادند؟ هکذا بسی ازین قبیل مسائل و قضایای بزرگ زیر نظر است که نتیجه آنرا درموقعی فهمیدیم که خود را دچاربلا یافتیم
بالجمله غربیها مثل سائر امور از دین هم استفاده میکنند و آنرا وسیله پیشبرد مقاصد خود ساخته کار میگیرند. اگردینرا بی اهمیت می بینند مقصدی دارند. واگر بدین اهمام و احترام میکنند نیزبرای غرض است....
ازحوادث وجریانات فوق الذکر نتیجهء که بخاطرحاصل میشود این است: درمملکت های مسعودی که علم ترقی کرده درحیات شان دین روزبروزجان میگیرد.حال آنکه درممالیکه سویه علمیه شان مثل ... (خوانده نمیشد) است حیات علم مثل حیات دین از خاطر ها رفته. محیط های که به استیلاء فضائح و قبائح اروپا دچار است و یا دارد دوچار شود اگر ازین افتهای مذکور هرگامی را که در آن محیط در راه مدنیت حقیقی انداخته شود هرگونه بذل مساعی را که در راه ترقی حقیقی نموده شود عقیم خواهد نمود.اگر چه ارتقای ما به هم چه یک سویه علمیه وابسته به مساعی یی مدید ما است لاکن بحکم غلبه عقل و بصیرت قطع امید نباید کرد."( امان افغان) شماره ۱۸۰۱۷ سال پنجم شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۰۳ ش.
بدینگونه دریافتیم که میر صاحب سید قاسم چگونه کفر گفته بود!!، گناه کبیره محی الدین انیس هم همین بود که در کتاب (بحران و نجات) دست پشت پرده ای اربابان نادرخان را دراغتشاشات دوره امانیه افشا نمود،که به یک اشاره ای سفیر بریتانیه انیس حبس ابد شد.
نویسنده محترم (خاطرات سیاسی)چرا بجای استدلال ومنطق، بر دشنام و ناسزا وتوهین و تحقیرو قهروغضب پناه میبرید.آیا داستان خاکروبه ریختن همه روزه برسرحضرت پیغمبر(ص) و سر انجام روزی که آن همسایه مریض بود حضرت پیغمبر به عیادتش رفتند و یا عفو دشمن شمشیر بدست توسط حضرت علی در میدان جنگ که بر روی مبارک تف نموده بود و دها سرگذشت دیگر از صحابه کرام هر کدام درس جداگانه اخلاق و شرافت نیست، پس کلمات و جملاتی
که شما بنام شاگردان معارف، امان الله خان وعلامه محمود طرزی حواله نموده اید آیا شایسته آنها و نوشتن به روی کاغذ است؟؟ شما که روی سپید کاغذ را سیاه نمودید.
اگراین گره افگنان عصربا دستاویزی به دین چون سد سدیدی درمقابل آن حرکت نمی ایستادند، امروز ما دانش آموزان دبستان دموکراسی وحقوق زنان و ... نمیبودیم".۳۳
" يكى ازعوامل انحطاط جوامع اسلامى وجودآنعده ازمتوليان عمامه داربتكده استبداد است كه دين راعامل اغفال ذهنى وتخديرروحى گردانيده وازآن سلاحى ساخته اند دردست دروازه بانان دستگاههاى جوروجهل كه بدون كوچكترين خجالت؛ ظلم طبقاتى و خودكامگى سياسى وبیعدالتى قومى را رنگ و آب دينى مى دهند.اين ملاباشى هاى دستگاه (خان خانان) كارىجزتدوين تيوریهاى اسارت وارائه حيله هاى شرعى ندارند. اين رزيلت مآبان بي آبروهيچ مشكلى رانمى يابند كه آنراآسان نتوانند وهيچ گناهى نيست كه راه گريزى رندانه براى آن نيابند."۳۴
محمودطرزی با سراج الاخباردرواقع ژورنالیزم معاصرافغانستان را بنیانگذاری کرد. او نه تنها ژورنالیزم نوین افغانستان را اساس گذاشت، بلکه طراح و بانی نوگرایی در ژورنالیزم کشور شمرده میشد. او که بحیث مدیرمسول سراج الاخبار وظیفه اجراکرد." رسالتی که درحقیقت یک دبستان سیاسی وروشنگری را در کشوراساس گذاشت وپنجره یی ازجهان نوین را به رخ جوانان نهضت گرا باز نمود. اوکه درعطش آزادی وطن نفس میکشیـد، دم ازاستقلال میزد واستعمارانگلیس را درهمه جا ازطریق مقالات،اشعار وصحبتهای خودمحکوم مینمود وبا صراحت کلام صدای خشم ملت اش را دربرابرعمال استعمارانعکاس میداد وچه بجا میسرود
شهیـدان ظلـم فـرنگیـم مـا ـــ به خون وطن لالـه رنگیـم مـا
انگیسها چندباراز قلم تند اوبه امیرشکایت ها بردند ولهجهً پرخاشگرانهً او را نسبت به خود اهانت بارمیخواندند اما طرزی به عقب برنگشت آنچه درتوان داشت درراه بیداری مردم وآزادی کشورش دریغ نکرد"۳۵
پروفیسورلودیک آدمک Ludwig W. Adamec درمورد سراج الاخبار مینویسد:"سراج الاخباردرسال ۱۹۱۱ درشهرکابل یک وسیله برای تعلیم و تربیت مردم افغان وبرای تبلیغات اصول تجدد اسلامی وملیت افغانی ایجادگردید. سراج الاخبار وسیله ی افاده سیاست پان اسلامیزم گردیدو اهتمام می ورزید سیاست افغانستان رابراساس همبستگی اسلامی رهنمایی کند. سراج الاخباردروهله ی نخست با برتانیه خصومت نمی ورزید، لیکن بانزدیک شدن جنگ اول جهانی بصورت روزافزون نوشته های بالهجه انتقادی درباره ی برتانیه منتشرمی شد. سراج
الاخبار برای نخستین بار در زمانیکه جنگ ترکیه و ایتالیه شروع شد درباره ی مسایل بین المللی سخن گفت."۳۶
در شماره ۱۶ جدی ۱۲۹۴ ( ۸ جنوری ۱۹۱۶ م) سال چهارم نوشته بود "... مبلغین اسلام با بلاغ های حقیقت مقام،نغمه ها میسرایند،حدیها میخوانند،آواز ها میدهند فریادها میکشند،« بیدار شوید !» گفته فغانها بر میکشند.« هوشیار گردید!» نداها کرده منادیها میدهند،اما کی میشنود؟ که میخواند؟ که گوش مینهد؟ چند نفر میفهمد؟ چند شخص میداند؟چند تن بر میخیزد؟ کو؟ کجا؟ کی؟...سراج الاخبارافغانیه یک اخبارمسلمانیست،نه انگریزست،نه روسیست،نه فرانسویست،نه جرمنی است، نه ایتالوی است، نه چینی است، نه ژاپنی است صرف مسلمانیست. در مسلمانی هم افغانیست.هر چیزیکه میگوید هرنغمه ای که می سراید هر نوائی که مینوازد،از نقطه نظر افغانیت میگوید،از مقامات علویت افغانیت میسراید، از نوا های شرافت
مینوازد...."
سراج الاخباریا آشیانه آزادیخواهان و جراید دوره ای امانیه با مقالات واشعار حماسه آفرینانی چون محمود طرزی، محی الدین افغان،محی الدین انیس، بابا عبدالعزیز،مولوی صالح محمد، صلاح الدین سلجوقی و ..... نهضت نهایت روشنی را در کشور و همسایگان بوجود آوردند. اقبال شناسان همه نظر مشترک دارند که سالها ی (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۵ م ) " سال ولادت مجدد" اوست که مصادف می باشد بدوران نشرات بیدار گرانه و انقلابی" سراج الاخبارافغانیه" که یکی از عمده ترین ارگان نشراتی آزادی خواهان آسیای مرکزی بحساب میرفت، مضامین ومقالا ت آن جریده درهند، مصر، ایران ، آسیای میانه و ترکیه اقتباس و دوباره چاپ میگردید. پس بصراحت تام گفته میتوانیم که در"ولادت مجدد" اقبال" سراج الاخبار افغانیه" نقش برازندهء داشت، چنانچه وی بعد از پیروزی قیام آزادیخش افغانستان در
دوره امانیه دیوانی ازاشعار خود یعنی" پـیا م مشرق" را ( پیش کش اعلیحضرت امیر امان الله خان فرمان روای دولت مستقله افغانستان خلدالله ملکه و اجلاله ) نمود که تا سال ۱۹۵۸ م ، نه بار تجدید چاپ شده بود
همانگونه که وزیر امورخارجه ومستعمرات وهم نائب السلطنه بریتانیه از محمود طرزی هراس و نفرت داشتند حضرت صاحب او را " مؤسس خلاعت و رذالت" میداند و اجنتهای استخباراتی استعمارهم دل پردردی از روشنفکران افغان وسراج الاخباردارند،ظفرایبک درخاطراتش نوشته بود: "درسراج الاخبارخبرهای داخلی، تعـریف امیرو شهزاده ها ، مضمون دیگری نبود که مورد د لچسپی وعلا قه ما قرار بگیرد..." ۳۷ ، اما " این جریده پیکارگر که مخاطبانش، زنان و مردان جامعه بود، نه تنها رهنمای فکری و تربیتی
جوانان افغان،وطن پرستان مترقی و منورین بوده، بلکه بر افکار مردمان آزادیخواه، اصلاح طلب، روشنفکران، کشور های همسایه و منطقه نیز اثر گذاشته بود ۳۸
شورشیان شینواردر۱۴ نوامبر ۱۹۳۸ (= عقرب ۱۳۰۷)، در مذاکره با هیأت دولت امان الله خان در پیشنهاد ۲۱ فقره ای شان خواستار طلاق ملکه ثریا و اخراج محمود طرزی از افغانستان شدند
محمد نادرخان میگفت که :" نام این ملعون« محمود طرزی» را دربرابرم مبرید."
سردارهاشم خان جلاد خونخوار و دد صفت برادرنادرخان به سید قاسم رشتیا گفته بود:" شما که از محمود طرزی تعریف میکنید اینرامیدانید که افغانستان را کدام کس خراب وبرباد کرد؟ مسئول انقلاب و خرابی افغانستان، خونریزی و پسمانی امروزی مملکت کیست؟..." ۳۹ بلاخره سردارداود خان و برادرش نعیم خان حتی بتقررو ارتقای رتبه پسرمحمود طرزی دشمنی ومخالفت داشتند. درین جا رابطه وپیوند این وابسطه گان به استعماربریتانیه و دستگاه استخباراتی آنها را در دشمنی با طرزی به وضاحت ملاحظه مینمائید.آیا در نیم قرن که خانواده ء نادرخان نامی ازمحمود طرزی و شاه امان الله خان و حتی مشروطه خواهان ونهضت آندوره نبردند ایا توانستند جلو نور آفتاب را با بستن درو پنجره بگیرند، نی و هرگز نی« حقیقت پنهان شدنی است ولی
هرگز محو نمی شود.»
استاد محمد کاظم آهنگ مینویسد: «محمود طرزی نه تنها منحیث یک ملیت خواه، پی آزادی کشورش بود بلکه او از موجودیت استعمارگران غرب در سرزمین های شرقی و مخصوصاً آسیا نیز راضی نبود. وی در اخبار خود بار نخست جمله «آسیا باید از آسیاییان باشد» را عنوان قرار داده می نویسد که چرا غربی ها سرزمین های آسیایی را مورد تاخت و تاز خود قرار می دهند، در حالی که این سرزمین از آسیاییان است ... محمود طرزی بود که زیر عنوان «حی علی الفلاح» آزادی افغانستان را اعلان می نماید.»۴۰
" پس، محمد صادق خان مجددی (حضرت شوربازار) حق داشته بمثابه ی عنصر قشری و ضد ترقی ، در کنار سایر قشریون رجعت گرای مذهبی ( واما قدرت طلب ) ، در راستای خواست و منافع مقامات هند برتانوی ( آگاهانه یا غیر آگاهانه ) بر ضد شاه روشن ضمیر و ملت دوست افغانستان (اعلیحضرت غاری امان الله خان ) موضع گیرد، تبلیغات سؤ نماید، طرح توطئه ی سیاسی ریزد، از ابزار دینی و مذهبی ( الحاد و زندقه ) علیه شاه جوان و نیکو خصال استفاده بعمل آرد، بلکه ملکه ثریای دلسوز و مدافع حقوق و حیثیت زن افغان را به " بی عفتی " متهم کند، پدر ملکه ثریا ( علامه محمود طرزی) را " زناکار" بخواند و حتا آنقدر از خود بیخود گردد که دوشیزه گان پاکدامن معارف افغانستان را به " فاحشه گی " و " باردارشدن " قبل ازعروسی و " سقط " کردن و . . . متهم سازد و بالاخره، با سقوط سلطنت
اعلیحضرت و خروج وی از کشور، نفس راحت بکشد و با سایر دشمنان سوگند خورده ی عزت و شرف و وفار ملت افغانستان ، لبخند رضائیت بخشی بر لبانش نقش بندد و تا وزارت مختاری رژیم دست نشانده ی نادرخانی نایل آید ." ۴۱
آنانیکه بما درس پر خارو دشواربودن راه جنت و یا هم باریکی پل صلات را میدهند، و براخلاق و عادات و خصوصیات مردم تا آن حد توجه دارند که مردان نباید ریش بتراشد و آنهم به اندازه و وزنی باشد ویا چه نوع لباسی بپوشند ونباید بی وضو ازمنزل برون شود وهمه مردم حتی اداب داخل و خارج شدن از بیت الخلا را باید مراعات نماید ویا هم برون بودن یک تارموی زنان را باعث فساد جامعه دانسته و آرایشگاه های زنانه را خلاف اخلاق دین مبین اسلام میدانند، چگونه آنهمه کلمات نامطلوب را بقلم آورده بود، ایشان میدانستد که خداوند(ج) در قرآن که به قلم حرمت زیادی قایل شده اند و حتی سوگند خوردند،اما حضرت صاحب چرا آنرا مراعات نکردند ؟ این " خاطرات سیاسی " و کار کرده های محمد صادق خان مجددی، در صفحات تاریخ میهن زخمدارما بگونه ی عبرتناکی "ماندگار" خواهد بود...!
چه این حیلت سازان بدوستی آمدند و دمارازروزگارما درآوردند و واقعاً چنان کردندکه هیچ دشمن کمربسته ای چنین نکند که اینها کردند و زخم این خنجرهاکه ازعقب بملت افغان حواله شد تا کنون التیام نیافته، خنجر از پشت می زنه,آنکه همراه منه .
**********************************
مآخذ
۱ ـ دکتوراسد الله راید ــ زن درمسیر انقلاب جهانشمول پیغمبرــ ص ۹۶ ـ ۹۷ چاپ شهررن فرانسه.
۲ ـ بهار سعید ـ سه شنبه ، ۲ اسفند ۱۳۹۰ نشریه خاوران
۳ ـ غلام محمد غبار ــ افغانستان در مسیر تاریخ ــ جلد اول میزان ۱۳۴۶ کابل ص ۶۵۳ الی ۶۵۵.
۴ ـ میر محمد صدیق فرهنگ ـ افغانستان در پنج قرن اخیر ـ عنوان نحو استبداد امیرعبدالرحمن خان.
۵ ـ سید سعد الد ین هاشمی ـ جنبش مشروطه خواهی در افغانستان ــ چا پ شورای فرهنگی جلد دوم ۱۳۸۴ ص ۲۴۴.
۶ ـ دکتورفضل غنی مجددی ـ افغانستان در عهد اعلیحضرت امان الله خان ـ طبع ۱۹۹۷ فریموند کلیفورنیا ،ایالات متحده امریکا.
۷ ـ نصیر مهرین ــ کودکان در" کـُـره خانۀ " زندان دهمزنگ ، سایت کابل ناتهـ شماره ۱۸۳ مورخاول جنوری ۲۰۱۳ ، جدی ۱۳۹۱.
۸ ـ مهدی سهیلی شاعرو متفکر ایرانی.
۹ ـ شاه آقا مجددی ـ مختصری پیرامون زندگینامه امیرحبیب الله کـلکانی ـ ۱۳۷۸ پشاور ص۱۷
۱۰ ـ جواهر لعل نهرو ـ نگاهی به تاریخ جهان ـ ترجمه محمود تـفضلی ، جلد سوم چاپ هـشـتم ۱۳۶۶ تهرا ن صفحهء ۱۵۰۴
۱۱ ـ سلطانعلی کشتمند ـ یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی ـ محل نشر Jacket Print UK ص ۸۹.
۱۲ ـ فضل غنی مجددی ص ۳۰۳.
۱۳ ـ دکتور اکرم عثمان ـ سایت انترنتی زندگی مصاحبه با سیاوش بخش ۲۹.
۱۴ ـ عبدالوهاب طرزی ــ شرح زندگی محمود طرزی ــ انتشارات انجمن فرهنگی افغانستان مارچ ۲۰۰۰ ص ۵۴ .
۱۵ ـ استاد لطیف ناظمی ـ محمود طرزي و تجدد ــ سایت انترنت « دویچه ویله».
۱۶ ـ پوهاندعبالحی حبیبی ـ جنبش مشوطیت در افغانستان ـ چاپ اول جوزای ۱۳۷۲ قم ایران.ص ۱۶۹.
۱۷ ـ پوهاند حبیبی ص۱۷۰ .
۱۸ ـ پوها ند سید سعد ا لد ین ها شمی ـ جنبش مشروطه خواهی در ا فغا نستا ن ــ چا پ شورای فرهنگی ا فغا نستا ن سویدن جلد دوم ص ۱۲.
۱۹ ـ پوهاند هاشمی ص۱۷
۲۰ـ محمد اکرم اندیشمند ـ نقش محمودطرزی درنهضت روشنگری ونوگرایی دهه ی دوم وسوم قرن بیستم ــ ۱۶ سپتمبر ۲۰۰۸ سایت خاوران.
۲۱ ـ استاد هاشمی جلد دوم ص.۱۲ بنقل ازیادداشت ویسرا به امیرافغان ،اندیاافیس L /PS /۱۱ /۸۸. ۲۰/۰۵/۱۹۱۵.
۲۲ ـ استا اولسن ـ اسلام وسیاست در افغانستان ـمترجم خلیل الله زمر ،چاپ اول ۱۹۹۹ ص.
۲۳ ـ دکتورحلیم تنویرـ تاریخ وروزنامه نگاری افغانسـتان ـ شـورای فرهنگی هالند سال۲۰۰۰ ص ۵۲ .
۲۴ ـ غلام دستگیرپنجشیری ــ ظهور وزوال حزب دموکراتیک خلق ــ ناشر کتاب فروشی فضل پشاور ۱۳۷۷ ص ۵۵.
۲۵ ـ کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی ـ علامه محمود طرزی وشاه امان الله و روحانیت متنفذ ـ مرکز کلتوری افغانها جرمنی ۲۰۰۴ م ص ۳۰
۲۶ ـ می اسیکنازی ـ زنان افغانستان تعلیم و فعالیت اجتماعی در عصر امانی ـ ترجمه رقیه حبیب طبع لیموژ فرانسه.
۲۷ ـ محمد اکرم اندیشمند.
۲۸ ـ عیضاً.
۲۹ ـ عیضا!.
۳۰ ـ فرمان حبیب الله کلکانی
۳۱ ـ مقاله ء فتوایی دیگر از طلبای کرام ! تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۸/۲ کد خبر: ۲۸۴۵۲
http://www.afghanpaper.com/
۳۲ ـ فیض محمد کاتب ـ سراج التواریخ ــ جلد سوم ص۸۳۲ بنقل از غبار ۶۵۳.
۳۳ ـ منیژه باختری ـ طرزیها، روشنگری و زنان ـ کابل ناتهـ شماره ۸۰ سال چهارم سنبله ۱۳۸۷ سپتمبر ۲۰۰۸ .
۳۴ ـ خواجه بشیر احمد انصاری ــ شيخ شهر ما؛ مظهر آميزش مقدس وملوث ــ مقاله درسایت انترنتی
۳۵ ـ دپلوم انجنیر خلیل الله روفی ــ محمودطرزی درفاصلهً دودربارــ مقاله مطبوع در سایت خاوران
۳۶ ـ اندیشمند ( آدمک، لودیک.دبلیو، تاریخ روابط سیاسی افغانستان اززمان امیرعبدالرحمن تا استقلال، ترجمه ی علی محمدزهما، ناشر: موسسه نشراتی افغان، سال طبع ۱۳۴۹، پوهنتون کابل، ص ۱۳۵).
۳۷ ـ ظفرحسن ایبک ـ افغانستان ازسلطنت امیرحبیب الله خان تا صدارت سردارمحمدهاشم خان ــ ترجمه فضل الرحمن فاضل انتشارات میوند ثور ۱۳۸۲ ش صفحا ت ۱۵۱ ، ۱۱۷
۳۸ ـ پوهاند هاشمی ص ۹.
۳۹ ـ سید قاسم رشتیا ــ خاطرات سیاسی ــ به اهتمام قوی کوشان پشاور ص ۴۳ .
۴۰ ـ محمدکاظم آهنگ، سیر ژورنالیزم در افغانستان، نشر انجمن تاریخ و ادب افغانستان اکادمی، کابل سال ۱۳۴۹، ۷۷-۷۹.
۴۱ ـ پیکار پامیرـ نگاهی انتقادی بر"خاطرات سیاسی" محمد صادق مجددی ــ مقالهء نشر شده پنج شنبه ۵ آوريل ۲۰۱۲, در سایت
http://www.kabulpress.org/my/spip.php?article۱۰۴۱۲۸
|