کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 
 
 

معراج امیری

 
 
نکاتی دربارۀ سازماندهی سوم عقرب ۱۳۴۴

 
 

   

علاوه بر انتشار چشمدید های خویش از تظاهرات سوم عقرب، که در قسمت دوم " سوم عقرب را باز بنگریم " به نشر رسیده است، تذکر چند نکته را ضروری میدانم :
۱- این تنها دستگیرپنجشیری نیست که تظاهرات سوم عقرب سال ۱۳۴۴ را سازماندهی شده ارزیابی کرده و حزب دیموکراتیک خلق را مبتکر آن میداند، بلکه آقای فرهنگ نیز با قاطعیت چنین مینویسد: " اما در خارج ولسی جرگه یک تعداد از محصلان که توسط حزب دموکراتیک خلق رهبری میشدند از صبح روز مذکور به تظاهرات آغاز نمودند" ( افغانستان در پنج قرن جلد دوم ص ۷۳۹)
همچنان رشتیا در خاطرات خوداین تظاهرات را به چپی ها نسبت داده و نام نجیب را برازنده میسازد.
۲- اما اگر جو سیاسی که بعد از استعفا داود در میان با سوادان افغانستان ایجاد شده بود، در نظر گرفته شود، این ادعا که گویا خلقی ها مبتکرین این حرکت بودند، نفی میگردد. از زمان آغاز حکومت دوره انتقالی دوکتور یوسف به بعد در میان اقشار با سواد و علاقمند به سیاست، روی چگونگی نظام آینده بحث ها جریان داشته و اوضاع آبستن ایجاد یک فضای سیاسی نسبتاٌ آزادتر بود. در جریان تدویر قانون اساسی، جریان لویه جرگه و همچنان جریان انتخابات، این بحث ها در سطح پوهنتون به اوج خود رسید. همه روزه حلقه های خورد و بزرگ محصلان در صحن پوهنتون و کافی پوهنتون که محصلان در آن چای و نان صرف میکردند و یا شطرنج بازی می نمودند و همچنان در داخل لیلیه ، بحث های پیرامون تحولات تازه سیاسی، داغ بود. در این زمان صف بندی های گروه های سیاسی هنوز مخفی بود و بجز عده ای کمی، اکثریت محصلان علاقمند به سیاست از موجودیت این گروهبندی ها اطلاع دقیق نداشتند. آنچه برای همه علنی بود، حزب زرنگار استاد خلیلی بود که هواداران آن در سطح پوهنتون با جرئت از بعضی ها دعوت میکردند. کسانیکه جذب میشدند، فکر میکردند که در حزب شاه هستند و مخالفین هم حزب اورا وابسته به شاه میدانستند. اما توانمندی جذب این حرکت بسیار محدود بود. من شخصاٌ با وجود معرفت با بعضی افرادیکه بعدها فهمیدم در رابطه با سلیمان لایق و یا اعضای فعال جریان شعله جاوید بودند، کمتر در جریان وقایع پشت پرده قرار داشتم، روابط زیادتر شخصی وبحثهای سیاسی هم اکثراً در همان محدوده و به سطح عام صورت میگرفت. در رابطه سازمان و سازماندهی کمتر بحثها علنی بود، چون شک و ترس وجود داشت . کتابهای پاشنه آهنین، مادر ، برگردیم گل نسرین بچنیم، بشر دوستان ژنده پوش، میراث خوار استعمار و بینوایان در میان بسیاری از محصلان علاقمند به مطالعه، دست بدست میشد.
در این زمان یکی از بحثها این بود که سلطنت بار دیگر برای بدام انداختن فعالین سیاسی، دیموکراسی و قانون اساسی جدید را بعنوان افزار مورد استفاده قرار خواهد داد. پدرم و بعضی از دوستانش که تجربه دوره هفت را پشت سر داشتند به همه چیز شک میکردند و همیشه مارا از بحثهای سیاسی علنی ممنوع مینمودند.
هدف از این توضیحات اینست که میخواستم بگویم : در چنین فضای داغ سیاسی یک جرقه کافی بود تا احساسات سرکوب شده نسل جوان را که خواستار یک تحول سیاسی بودند، تحریک نماید. اما اهداف تعریف شده نبود و هیچ یک از گروه های سیاسی در آن زمان در موقعیتی نبودند که چنین حرکتی را با اهداف تعریف شده سازماندهی و دیگران را بمسیر معین سیاسی رهبری نمایند. ادعای اینکه که سخنرانی ببرگ بروز دوم عقرب باعث تحریک محصلان برای شرکت در جلسه رای اعتماد گردیده باشد، نادرست است، زیرا محصلان روز ها قبل از این سخنرانی خواستار علنی بودن رای اعتماد بودند. اما چگونگی این علنی بودن، روشن نبود چون همه میدانستند که سالون پارلمان ظرفیت حتی صد نفر تماشاچی را ندارد. چنین تصور میشد که جریانات رای اعتماد از طریق رادیو پخش گردد. داغترین بحثها مربوط به ترکیب اعضای کابینه داکتر یوسف بود، از جمله در مورد سید قاسم رشتیا بعنوان عنصر فاقد شهرت خوب که رشوت ستانی او زبانزد عام بود.

برعلاوه در مقابل ادعای پنجشیری ادعای عطا محمد شیرزی عضو بنیانگذار حزب دیموکراتیک خلق قرار دارد که مینویسد: دیری نګذشت که اعضای حکومت باید جهت رایی اعتماد به پارلمان حاضر ګردند. نور محمد ترکی در جلسه حزبی که بمنظور تعیین خط مشی فراکسیون پارلمان حزب در باره ګرفتن رایی اعتماد حکومت دایر شده بود اظهار داشت که حزب ما در انتخابات پپارلمانی از افراط کار ګرفته از بیانیه ها و شعار های چپ افراطی استفاده بعمل آمده و این مسله در صورتیکه تا حال قانون احزاب نیز توشیح نګردیده خطراتی را در بر دارد از همین علت باید فرکسیون پارلمانی در هنګام رای اعتماد موقف رای ممتنع را اختیار نماید، ولی ببرک کارمل اظهار کرد تا وقتیکه ما خود قدرت حکومتی را نګرفته ایم باید هیچ ګاه بالای حکومات دیګر نکرده و موقف رای مخالف را انتخاب نماییم، اما اکثریت اعضای حزب نظر نور محمد ترکی را پذیرفت و آنرا به ببرک کارمل بحیث دستور حزب ګوشزد ساخت. (چشم دید واقعات و حوادث چند دهه اخیر افغانستان؛ عطا محمد شیرزی المان کلن سال
۲۰۰۱ ص ۶۹) در صورتیکه دستور حزب در زمینه رای اعتماد بیطرف باشد و اکثریت حزب هم طرفدار این نطر بود پس چګونه حزب دست به حرکت افراطی میزند و مظاهره خشونت باری را سازماندهی میکند؟ در اینصورت سازمانده این حرکت افراطی باید ببرک و رفقایش باشد نه اکثریت رهبری حزب. شیرزی ادامه میدهد : به تعقیب این حوادث (سوم عقرب) تره کی جلسه فوری پلنوم کمیته مرکزی و حضورداشت بعضی از سرشناسان اعضای حزب دایر کرد و طی آن از خودسری های ببرک کارمل و هوادارانش که سبب قتل یک انسان بیګناه ګردید شدیداٌ انتقاد کرد زیرا تره کی با نویسنده این اثر یکجا با داشتن کارت دعوت جهت استماع و تماشای جریان رای اعتماد در داخل تالار بودیم. تره کی همه جریان ماجراجویی های ببرک را به چشم سر مشاهده کرده بود. ببرک کارمل پروګرام ماجرا جویی خود را عمدتاٌ توسط محمود بریالی ، داکتر نجیب، داکتر فاروق بصیر رنجبر، خلیل زمر و دیګران در ساحه عمل تطبیق کرد همین اشخاص بودند که تحریکات را در ساحه پوهنتون براه انداخته و بدون رضایت حزب مظاهره را سازمان دادند. (همانجا ص ۷۰/۷۱)
در زمینه تظاهرات سوم عقرب کشککی در کتاب "دهه دموکراسی" نظر نسبتاً بیطرفانه را مطرح میکند که حتماً از نظر گذشته است. من بصورت دقیق نمیدانم که اعضای حزب دموکراتیک در سالهای که قدرت را بدست داشتند تا کجا انحصار سازماندهی تظاهرات سوم عقرب را در اسناد رسمی بخود نسبت داده اند؟ من تا حال به چنین ادعایی برنخورده ام.
اګر ادعای شیرزی درست باشد پس ادعای پنجشیری مبنی بر سازماندهی تظاهرات از طرف حزب درست نیست. پس این عمل باید کار فراکسیون های کارمل و بدخشی در درون حزب دموکراتیک خلق باشد؟ در آن زمان تمام فعالین سیاسی هنوز زیر شوک استبداد داودی قرار داشته و همه محتاطانه حرکت میکردند.
از نظر من امر فیر هوایی سردار ولی در مقابل شورا باعث به راه افتادن تظاهرات و بعد ناشیگری همین افسر پولیس موتر سایکل سوار، علت به خشونت کشیدن آن شد.

آنچه که در موردش کمتر توجه و تحقیق صورت ګرفته، نقش داود خان در این جریانات است. ماده 24 قانون اساسی در مورد عدم شرکت خانواده سلطنتی در مقام صدارت، رئیس پارلمان و رئیس ستره محاکمه او را سخت آزرده ساخته بود. من مطمئن هستم که در تمام این جریانات او ناظر بیطرف نبود اینرا هم دقیقاً میدانم که ببرک کارمل از طریق حسن شرق با داود تماس متداوم ونزدیک داشت (شیرآغای مهندس پدر شاه آقا که یکی از هواداران و دوستان نزدیک حسن شرق و داوود خان بود، بار ها در حضور من از دید بازدید های ببرک کارمل با داوود خان و حسن شرق تذکر داده است، برعلاوه من این ادعا را از زبان آدم خان جاجی یکی اعضای بنیان ګذار حزب دیموکراتیک خلق و دوست نزدیک میر اکبر خیبر نیز شنیده ام. علت این توضیح آنست که حمایت داود از کارمل به او این جرات را میداد تا رادیکالتر از دیگران تبارز کند. حلقه دوستان داود در سالهای بعدی نیز جریانات تظاهرات رامشاهده و منظم به او گذارش میدادند. داود با وجود نداشتن پست حکومتی بازهم در دستگاه نظامی و پولیس و بخصوص ضبط احوالات از نفوذ زیادی برخوردار بود. در عین زمان او از شخص داکتر یوسف در رابطه ماده
۲۴ قانون اساسی سخت مایوس و آزرده بود او بعد از کودتای ۲۶ سرطان در بیانیه خطاب بمردم افغانستان اورا رفیق ضعیف النفس خطاب میکند. که از اصل هدف منصرف و راه خطا را تعقیب کرد. از دید من این بعید بنظر نمیرسد که ببرک کارمل به هدایت و حمایت داود خان هواداران خود را تشویق به راه اندازی مظاهرات نموده باشد.



 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۹۱              سال نهــــــــــم                      ثـــــــور    ۱۳۹۲                اول می   ۲۰۱۳