من از میانِ حادثه بی جان رسیده ام
از کوچه های کشورِ ویران رسیده ام
در کفشـهام حــوصلـه ی راه پــاره شـد
خود تکه تکه زین همه توفان رسیده ام
مهتــاب را بــرای خـــدا دُره می زننـــد
حالــم مپـرس ماتــم عـریـان رسیده ام
دار و ندار و تار و تبارم تبر زدند
پشتاره پر ز خونِ عزیزان رسیده ام
تا هفـت پشـتم اینـهمه ماتم ندیده بود
از پشـت هفـت کـوه و بیابان رسیده ام
تنها شکسته خسته و شرمنده در گریز
بــا آبــروی رفتــه ی ایمــان رسـیــده ام
۲۰۰۰/۱۲/۰۸ |