شریف سعیدی
دیروز روز پیروزی برادران کمونیست و امروز روز پیروزی اخوان اسلام است. هفتم و هشتم ثور در کابل سر آغاز دوره های .... دیروز بی اینکه متوجه این امر باشم شعری سرودم و امروز باز نویسی کردم. اکنون که نگاه کنم می بینم که روان ما با زمان رابطه عمیق دارد . اینک شما و شعر دیروز و امروزه من
آزادی، مردم و اسلام
جوانی را پشت در آزادی گذراندم
وقتی صبح از دریچهی کوچک می ریخت
شعار ها از خواب دیوار بلند می شدند:
مردان و زنانی که با دهان های باز و چشمان بسته
به آسمان مشت می کوبیدند
زنده باد آزادی
زنده باد مردم
زنده باد اسلام
مرگ بر استبداد مرگ بر استبداد ...
شب ها که صدای بلند شعار ها از خوابهایم به خیابان می ریختند
لگد محکمی به در می نشست
از دیوار خون جاری می شد
از خواب بر می خاستم و
شعار ها را از دیوار می کندم
آزادی را بالشت
مردم را تشک
و اسلام را پشه بند می ساختم
و در بستری پر از خون می خوابیدم
وجای پوتین پاسبان با خون خشکیده یی بر در چوبی پایان همه شعارها بود
از روزنامه ها و شعارهای بسترم صدای چیرچیر چیرچیرکها بلند می شد1
از دریچه کوچک، صبح نمی آمد
و ذهن من پر بود از وز وز زنبورهای طلایی روی خون های دلمه شده بر دیوار
همه روزنامه های جهان
مزرعه های پر از چیرچیرک بودند
و همه کاغذهای جهان
میمون های در حال موریانه شدن
جوانی ام را پشت درِ آزادی گذراندم
تا سپیده دمی که روز از نو بود و روزی از نو
انقلاب که از دریچه دمید
آزدای به دخمهی من رسید
و من پاسبان لگد زن شبها را خلع سلاح کردم
و با تفنگ و چماق ایسادم پشت دری که این بار
پشت جوان دیگر قفل می شد
جوانی که روزنامه های عصر جدید خوانده بود
و سوسک های براقی روی مزرعه خیالش تخم گذاشته بودند
شبها که جوان شعارهای را در خواب می جوید
خون رقیقی از دماغش روی بالش می ریخت
از پله های زندان بالا می رفتم
از پله ها به کوه و از کوه به ماه راه بود
حالا سالهاست که در گوشهی باغی نشسته ام و
مردمان را پشت شیشه تلویزیون نگاه می کنم
یا از دریچه هله کوپتر جنگی
روزنامه ها را می خوانم
در روزنامه ها چیرچیرک های زیادی چیرچیر می کنند
من
مانند سرمقاله ی روزنامه ی زرین
که کاغذ روغنی اش در دهان موریانه ها چرب است
سر خط همه خط های سرخ جهانم
و هر صبح نوروز
پیش از آن که شعار ها بر دیوار بلند شوند
زیر نام یکایک زندانیانی که جای من
آزادی را بالشت
مردم را تشک
و اسلام را پشه بند ساخته اند
می نویسم
بخشش لازم نیست اعدامش کنید
شنبه 27 اپريل 2013 - 7 ثور/ اردیبهشت 1392
یک شنبه 28 اپریل 2013 8 ثور/ اردیبهشت 1392
1. چیرچیرک: جیرجیرک
کاوه شفق آهنگ
هفت و هشت ثور
از خــنــجـرِ ســـرخِ رفـقـا کـور شــدیم
چـون دَورِ بـرادران رسـید، چور شدیم
این هـر دو به ســازِ دگـران رقـصـیدنـد
از رقصِِ همین دو، زنده در گور شدیم
مسعود خلیلی
نازم آن برهنه پا را که به دشمن فهماند/ ملت ِ با شرفی در دل ِ کهساری هست... به آنانی که فرزندان رشید شانرا فدای آزادی وطن کردند ، این روز را مبارکباد میگویم . قدرت دشمن را بنیاد ها ی اخلاقی و معنوی ما شکست . اگر امروز همین دو معیار شیرازه ی آوردن استقرار ملی گردد ، دشمن داخلی و خارجی بار دیگر واژگون خواهد گشت . با محبت . مسعود خلیلی
هادی میران
هفتم و هشتم ثور سر آغاز دو رخداد بسیار خونین و مصیبت بار در تاریخ معاصر افغانستان است. در هفتم ثور ۱۳۵۷ بساط جمهوری قومی برچیده شد و نظام برخواسته از آموزه های مارکسیسم بر قدرت نشست. در این روز بنای یک مصیبت خونین و طولانی بر سرنوشت مردم افغانستان نهاده شد و پس از آن چهارده سال خرمن آرزوهای مردم افغانستان در شعله های جنگ، مرگ و آواره گی خاکستر گردید. هشتم ثور ۱۳۷۱ دفتر تقدیر مردم ورق خورد و با پیروزی مجاهدین و سقوط دولت داکتر نجیب الله، سیل مرگ و مصیبت در جاده ها و کوچه های شهر جاری گردید. شعله های مرگ و مصیبت گندمزار زندگی هزاران انسان بی گناه را خاکستر کرد که تا امروز هیولای مرگ و مصیبت دست از گریبان سرنوشت مردم بر نداشته است.
این دو رخداد خونین قبل از اینکه از چشم انداز انگاره های سیاسی قابل بحث و نگرش باشند، در بستر فرهنگ مسلط برمناسبات اجتماعی مردم افغانستان باید مورد تامل قرار بگیرند. ظرفیت و وسعت نگرش آدمها و مهارت و ظرفیت تعامل آنها با پدیده های پیرامونی در بستر آموزه های فرهنگی تعیین و تدوین می گردند و خشونت و تساهل نیز با معیار های فرهنگی تعریف می گردند. آنچه که مردم افغانستان در این سالهای تلخ تجربه کرده اند و هنوز با آن زندگی می کنند، داده های فرهنگ مسلط در این جامعه می باشند که تولید و باز تولید می گردند. نقد و باز تعریف آموزه های فرهنگی اولین اقدام برای تغییر و عبور از یک وضعیت به وضعیت دیگر دانسته می شود
|