شاعرِ معاصرِ امریکای: Maya Angelou
- عبرت -
بار بار، پیهم، می میرم
رگهایم ازهم باز می شوند،
ازهم جدا می شوند،
بسانِ انگشتان طفلی
درخواب.
خاطره گورهای کهنه
تن پوسیده و کِرم ها
مرا در نفی هماوردی قانع نمی کند.
سالهای سردِ شکست
در صورتم خط های عمیق
نقش کرده اند
و چشمانم را تاریک
من هنوز هم در تکرار، می میرم
چون زندگی را دوست دارم.
___________________________
در زندگی،
نگاه به گل ها
گام ها، روی بامِ جهنم ...
شام شده،
من هستم و هراسم،
تنها، هردوی ما ...
_______________________
هایکو از شاعر جاپانی:Kobayashi Issa
|