غزلی از زنده یاد عاصی
و به یاد روزهای که به کوه می رفتیم
و بهار با ما بود!
نوذر الیاس و قهار عاصی
من آن درخت عاشقم که ساحلی ست جای من
صدای رود خانه یی، نشسته در هوای من
ز ابرهای قبله هم تمتعی نمی برم
مرا بهار می کند حضور آشنای من
ز آب و خاک وآتشی، قد و قیام کرده ام
زمین عاشقانه یی گرفته است پای من
به برگ برگ من دلی از انتظار می تپد
به شاخه شاخه می دود، جنون ریشه های من
هزار بار دیگرم سر شگوفه کردن است
ازین زمین، ازین هوا، اگر رسد نوای من!