در این اواخر، پاکستان بر سه پیششرطْ در پیوند به مناسباتش با افغانستان، دادخواهی میکند:
نخست، محدودسازی مناسباتِ دیپلماتیک افغانستان با هندوستان؛
دوّم، آموزش افسرانِ ارتش ملّی افغانستان در پاکستان؛
و سوّم ـ با درنظرداشتِ این دو پیشزمینه ـ امضای پیمان استراتژیک با افغانستان.
این رویکردِ پاکستان، از نظرِ حقوق و مناسباتِ بینالمللی، برخلافِ اصولِ حسنِ همجواری و احترامِ متقابلِ امنیت ملّی و ارادۀ ملّی دولتها است. تأکید بر این سه اصل، یک بار دیگر، پاکستان را به دولتِ سرنوشتساز در آیندۀ افغانستان مبدّل میگردانَد و افغانستان، آماجِ هجومِ سیاسی و استراتژیک پاکستان قرار میگیرد. دولتِ افغانستان باید با قاطعیّت، در روابطِ دیپلماتیک خویش با پاکستان، اصولِ مناسباتِ بینالمللی را رعایت کند. دولتِ افغانستان، به مثابۀ عضوِ سازمانِ ملل متحد، حقّ خودارادیّت را بر بنیادِ منافع ملّی خویش دارد. فشارِ پاکستان
بر افغانستان، روی سه نکتۀ بالا، این حق را از دولت افغانستان سلب میکند و مردم افغانستان را به گونۀ اسفناکی، زیر یوغِ پالیسیهای «بزرگمنشانۀ» پاکستان درمیآورد. با دریغ باید گفت که کمیّت قابل ملاحظهیی از سیاستگران و دولتمردانِ افغانستان، بدونِ درک این مسألۀ بااهمّیّت، از سیاستِ خارجی پاکستان در قبالِ افغانستان و منطقه حمایت میکنند.
پاکستانیزه شدنِ سیاستِ خارجی افغانستان، دولت و مردم افغانستان را از تحوّلاتِ روابط بینالمللی معاصر، تجرید میکند و روابط بااهمّیّت افغانستان را با جهانِ معاصر ـ به ویژه غرب ـ در محدودیّت قرار میدهد. آخرین تحوّلاتی که پاکستان با آن روبهرو است، نشانگرِ این اصل است که پاکستان، با همسودهای بینالمللیاش، از جمله انگلستان، بر پاکستانیزه شدنِ سیاستِ خویش در افغانستان دادخواهی میکند. اگر دیپلماسی و روابط بینالملل افغانستان، در این برهۀ مهمی از تاریخ، از خود تدبیری نشان ندهد، روابط هند با
افغانستان قربانی سیاستهای بزرگمنشانۀ پاکستان در افغانستان میشود. این اصل سبب میگردد تا توسعۀ مناسباتِ اقتصادی افغانستان با سایرِ دولتهای همسایه نیز تحتِ تأثیرِ سیاستهای پاکستان بر افغانستان تحمیل گردد.
|