میان تو و من و شب چی قدر فاصله است؟
سکوت ، تیره گی و
حرف نا تمام
همین
و روز هایی که ما را زخویش میدزدد
درست اینکه من و تو
دو بخش جامعه ایم
اسیر ساخته های خود و خدای خودیم
نه دستهایی که پیوندمان به ریشه دهد
نه پای رفتن و برخاستن
به شاخ بلند
برای ما که هدف نقطه های موهوم است
و چرخ دایروی
در مدار خود بودن
بیا که عاطفه را
زیر خاک بگذاریم
و روی سنگ نویسیم
مرگ آدمیت!
|