جناب مهرین صاحب ! با عرض ارادت و احترامات ، از الطاف همیشگی تان سپاس گذارم. در رابطه به سوم عقرب ۱۳۴۴من هم خاطره ای دارم گرچند از خورد سالی است اما در قلبم همیشه حک شده و تا این دم در حافظه ام میباشد.
در جریان انتخابات دور دوازدهم شورا من هشت یا نه سال داشتم ، داکتر صاحب اناهبتا راتبزاد از حوزه دوم انتخاباتی کاندید یود و ما که در ساحه کارته چهار کابل سکونت داشتیم جریان رای دهی در مسجد کارته چهار که در جوار مکتب ما (سید جمال الدین افغان) و هم خانه ما بود برایم دلچسپ بود خلاصه ایشان از کارته چهار انتخاب شده و همان وقت مرحوم ببرک کارمل ازحوزه دیگر فکر میکنم شهر کهنه انتخاب گردیدوبیاد دارم که همان شب یک اجتماع صدها نفر و شاید هم بیشتر بشکل مظاهره با آقای کارمل به کارته چهار آمدند و موفقیت هر دو کاندید شانرا جشن گرفتند و هر دو وکیل از فراز بام گراج منزل شادروان پروفیسور داکتر کرام الدین خان کاکر بیانات شانرا ایراد نمودند که برای کابلیان و مردمان کارته چهار که سی سال اختناق
خانواده نادر خان را دیده بودند،مطلب جالبی بود.
مدتی بعد واقعه سوم عقرب واقع شدکه از آنهم خاطره بیاد ماندنی دارم ،عصر همان روز مقابل منزل ما سرک بین ماموریت کارته چهار و مکتب سید جمال الدین سروصدا هائی مظاهره چیان را شنیدیم ما هم از خانه بیرون شده بودیم ، آنچه از آن لحظه کوتا بیادم است ، پیشروی تانک ها بسوی مردم و پاشیدن گاز اشک آور بود که در همان لحظه بزرگان فامیل ما را بداخل بردند و دستمال های تر را پیشروی دهن و بینی ما گرفتند، همین زمان صدای فیر ها بگوش رسید، ولی فردای آن لکه های خون در دو سه قسمت سرک پیشرو خانه ما و سردار عبدالرشید خان وکیل پلخمری دیده میشد این لکه با اینکه بار بار روی آن خاک و ریگ انداختند ولی هرگز پاک نشد تا اینکه باران های تیرماهی آنرا شست،از همان روز تا کنون خانواده نادر خان را بخاطر همه جنایت و خیانت های شان، بخاطر آنهمه خشت کج و خامی که درین وطن ماندند, بخاطر سرکوب
دهشتبار نهضت مشروطیت دوم و امانیه، بخاطربی توجه ای و بی علاقه گی شان بوطن نفرین مینمایم.
اما محرک سوم عقرب کیست ؟؟ از آنجا که دامان سردار هاشم خان منبع استبداد دهشت وظلم و توطعه است، وقتا نظری به دوره شاه محمود خان بیاندازیم. تشکیل حزب کلوپ ملی ، رخنه و تخریب درونی در اتحادیه محصلین، توطعه ها علیه حزب خلق و شخص زنده یاد دکتور محمودی، حزب وطن و شادروان غبار، وهم ویش زلمیان و هیت رهبری آن، توطعه ای به اصطلاح قتل شاه محمود خان در روز توزیع شهادتنامه های مکتب حربی جهت ایجادحالت ترس و رعب درداخل دربار، بشمول تخریب در کابینه بر علیه صدراعظم همه کار سردار محمد داود خان و برادرش نعیم خان و حلقه اطرافیانش بود. پس ازآنکه داودخان مقام کاکایش را گرفت دوستان توطعه گرش را به مقامها رسانید وتمامی رهبران اتحادیه محصلین واحزاب (ویش زلمیان،خلق و وطن ) وحتی فامیل ودوستان شان را زندانی و تبعید نموده که تا اخیر صدارت او بدون محکمه و اثبات جرم زندانی بودند،
مانند دوره دهشت هاشم خان اطفال زندانیان از مکاتب و فاکولته ها اخراج شدند ولی نور محمد خان تره کی که گویا در رهبری ویش زلمیان بود سکرتر سفارت افغانستان در امریکا مقرر شد!!! در حالیکه هیچ سابقه ماموریت وزارت خارجه را هم نداشت، و او بعداً در همان دوره داود خان گروپهای مطالعه و مشاجره را به اصطلاح در زیر ریش استخبارات مختنق ، همیشه و در همه جا حاضر او دایر نمود و کسی برایش چیزی نمیگفت بر عکس کمک مادی و معنوی هم میشد.
بعد از استعفای سردار داود خان از صدارت و انفاظ قانون اساسی جدید، در روز جلسه رائ اعتماد به اولین کابینه شادروان دکتر محمد یوسف خان حرکتی واقع شد، بقول از اکادمیسن غلام دستگیر پنجشیری در همان روز " منشی عمومی و منشی کمیته مرکزی ( هدف تره کی و کارمل میباشد) در منزل دکتوراناهیتا در مقابل دیپوی کارته چهار جلسه داشتند ... زنده یاد شهرالله شهپر عضو کمیتهء مرکزی واینجانب درامتداد جاده عمومی دهمزنگ وچهار راهی دارلمعلمین کابل جریان حرکت مظاهره را ازدور ترصد و پیوند رهبری مظاهره را به آهنگ شتابنده توسط بایسکیل، با منشییان جمعیت تآمین میکردیم" چنانچه بعداً نوشته است که: " به مقصد جلوگیری ازتصادم بیشتر با پولیس ونیروهای مسلح دولت توسط زنده نام طاهر بدخشی ورفیق سلطان علی کشتمند
ودیگرفعالان جمعیت دموکراتیک خلق درین مظاهره ء خیابانی سخنرانیهای افشاگرانه و بیداری بخشی صورت گرفت".پس همه فعالان سیاسی بشمول جریان نو تشکیل دموکراتیک خلق درین تظاهرات شامل بودند ولی بقول آقای پنجشیری رهبری این تظاهرات را "بزودی شادروان طاهر بدخشی و سلطانعلی کشتمند دو عضو کمیته مرکزی و فعالین جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان بعهده گرفت....درهما ن روز زنده یاد کاکا حکیم یکی ازسپید مویان و کارگران پرسا بقه وصاحبان ترانسپورت موتری پنجشیر، بردیوار محوطه شورای ملی بالاشد و به فساد دستگاه حکومت انتقالی بویژه به افشای سوء استفاده های مالی سید قاسم رشتیا وزیر مالیه ء حکومت انتقالی پرداخت .... سرانجام سینه های زنده یاد حسن خیاط (نام اصلی دل آغا یا دلیجان محمد حسن و زادگاه او پنجشیر) بود و هم شکرالله دانش آموز لیسهء زراعت نشانهء گلوله های گرم نیروهای زرهی اردوی شاهانه قرارگرفت و شماری از جوانان بیشرو،
ازجمله عدالرب پنجشیری محصل دانشکده ء انجنیری دانشگاه کابل زخمی شدند" ......
در جهت مقابل قوای مسلح افغانستان در پهلوی افسران با تحصیلات عالی ودانش وتجربه ، عده ای از بقایای نادر خان و بیسواد و گوش بفرمان دربار هم داشت. جنرال عبدالولی داماد و پسر کاکای شاه که ظمناً پسر کاکا اندری داود خان و حریف وی محسوب میشد در جهت دیگر مخالف هر نوع حرکت داود خان بود که نشانه اختلافات عمیق دربار بود. پس ملت افغان همانگونه که در طول سلطه محمدزائی ها قربانی اختلافات و دشمنی های فامیلی بخصوص اندرداریها و جاه طلبی های آنها گردیده بود یکبار دیگر فدای توطعه های داود و قهر وغضب سردار عبدالولی واقع شده وشهید و زخمی دادند.
اما هرگز این حرکت خود جوش را نباید به فعالیت و ابتکار جریان نو تاسیس دموکراتیک خلق دانست بلکه آنها جز این حرکت بودند. و هم هرگز و هرگز این حرکت به یک قوم یا اتنیک و ولایت خاص ربطی نداشته و همه مردم و اقوام وطن در آن سهم داشتند. در دوران سلطنت از این روز تمام سازمانهای سیاسی تجلیل به عمل میآوردند، اما تظاهرات هرات
۱۳۵۷ چنداول و سوم حوت ۵۸ شهر کابل در زمانی صورت گرفت که همان بیدارگران و افشا گران قدرت سیاسی را بدست داشتند و سرانجام سینه های هزاران نفرنشانهء گلوله های گرم نیروهای زرهی قرارگرفت و هم در دهه اخیر حکومت آقای کرزی بار بار با خشونت و وحشت و مرمی جواب تظاهرات مسالمت آمیز داده شده است.