کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
سایه تراژیدی زمان


نوشتۀ نجیب ساکب
 
 

نصیر القاس
نخستین کار سینمایی اش راباموفقیت ارائه نمود


تبلور اندیشه در یک اثرهنری و آنهم هنرسینما مستلزم زمینه های معین ساخت دریافت کلی اثراست، که به وسیلۀ آن حدود کیفی این اندیشه سامان می یابد. واثر مندی لازم را در گستردۀ ذهن تماشاگر بجامی گذارد دیدگاه وموضعگیری فکری کارگردان دررابطه به رخداد های پیرامونش به نحوی از آنجا ماهیت اندیشۀ فلم راجهت میدهد ودر یک استنتاج نهایی، چارچوب پیام بخصوصی را صورت بندی میکند حقیقت دیگر اینکه پیام فلم بر پایۀ میزان کیفی اندیشه ونحوۀ ژرفنگری کارگردان می تواند در سطح یادرعمق سیر کند واین ارزش به هر پیمانه یی که در عمق ره ببرد به همان مقیاس به فلم خصلت روشنفکرانه می بخشد.

 

 

ازشمار چنین فلم های یکی هم فلم کوتاه سینمایی "سایه" از تجربه های تازه ی هنر پیشۀ موفق وکارگردان با اندیشۀ مان، محترم نصیر القاس است که اخیرأ روی اکران آمد وخواننده های عزیز مان شاهد تماشای آن درپرده تلویزیون های شان بودند.
فلم سایه اصوالا غمنامۀ زمان ست که با چیره گی شایان تحسینی، پرداخت یافته است. در این تراژیدی" زنده گی" و "جامعه" به مثابه دو واقعیت اساسی به نحوی غریبی مورد کاوش وتأمل قرار میگیرد و سرنوشت محتوم انسانها که همانا ماحصل سیر علی زنده گی وقانونمندی جبرحوادث زنده گی در یک مقطع خاص زمانی است تعیین می شود. خاستگاه این جبر همان جامعه است که مادر وکودک ازمیان انبوه مردم مجزا شده وبه گونۀالگوی خاصی از آدم ها در پویۀحوادث زنده گی وبه سخن واضحتر در معرض جبرزمان گذاشته میشود.
بر خورد کارگردان باحقایق وپدیده ها، مایه از ارزش های خاص جامعه شناسانه دارد که به نحو چشمگیری عالمانه وباتأمل پیرزی شده است.او در جایگاه داور کارکشته یی حوادث وحقایق رااز چشم انداز یک دانشمند جامعه شناس،ارزشگذاری میکند وبانشان دادن تعارض وکانتراست زنده گی در چهره ها به نحوه ملموسی بی تفاوتی ها را تو جیه میکند، که همه پیامد رخداد های تلخ وناگوار دهۀ اخیر کشور است که جنگ شاخصۀاصلی آنرامیسازد.
فلم سایه هرچند که بر اساس داستان" بچۀمردم "ازبزرگ مرد حیطۀ ادب جلال آل احمد پرداخت یافته است، اما کارگردان بربنیاد آن به مسابه آدم مستقل" انتخاب" میکند.
و جزئیات تأمل بر انگیزی رابر پایۀ سلیقۀ خود،درآن باز آفرینی وابداع مینماید تا
حدیکه روال ومایۀ درونی داستان به نحو دلخواه دگرکون میشوید وفلم خصیصۀ "افغانی"می یابد.
سیطرۀ کارگردان بالای فلم تاحدیست، که حتی سناریو را تحت الشعاع خود گرفته و بر تر ازآن مایه میگذارد، این ویژه گی را در بیان نمادین وزبان سمبولیک فلم به خوبی در میابیم که سرتاپای فلم و حتی گاهی هر پدیدۀ فلم انباشته از استعاره و نماد منحصری است،که به وسیلۀ آن دریایی رادر کوزه یی جاداده است..فلم از لحظه یی آغاز میشود که مادر تصمیم دارد کودکش را بنا بر خواست شوهردومش اجبارأ به سرنوشت نامعلو می بسپارد وبرای همیشه از او کناره گیرد..اصولأ فلم همینقدراست . یعنی مادر فرزندش را درهممۀ جامعه رها میکند. امازیبایی فلم درپرداخت آن با تکتیک فلش بک یا رجعت به گذشته است،که این زیبایی با گستر عمق سمبول ها دو چندان میشود:
بازیچه یی که سرتا پای فلم باکودک همراه است، اساسأمعرف خود کودک یعنی در برگیر آویخته بودنش از رشتۀ سرنوشت است . او همواره درحال نوسان است که این اصل به معصو میت عدم اراده و بیخبری اورا اززشتی های زنده گی بازنمایی میکند، و ضمنأ خود کودک، نماد و تمثال نسل نو پای است که جنگ سرنوشت تکاندهنده را پیش پایش گذاشته است . باری این مفهوم به طور استادانه یی، در استعارۀ دیگرفلم یعنی با نمایش مرغ و چوچه هایش نمایانده میشود،که مرغ یکی از چوچه هارا از خود میراند.

فلم سایه گذشته ازاینکه روال جبرزنده گی را در مسیر زیست مادر وکو دک به نمایش می آورد، به همین بهانه جامعه را نیز با ابعاد وسیعی در موازات آن تصویر می کند تا موجه بودن تصمیم مادر را در نتیجۀ ساخت ناسالم جامعۀ،مبتلا به زشتی های جنگ به خوبی نشان داده باشد . یکی از زیباترین نمونه های آن، صحنه یی است که دیوانه یی نمیخواهد بروی زمین بیاید و تلویحأ در همهمه جامعه هویتش را گم کند.

 

 

تو جیه اینکه مادر چگونه مادریست وچسان میتواند فرزندش را ازخود براند، بااختصار و زیبایی، در صحنۀ نانوایی استدلال میشود . این زن در دو راهی زنده گی قرار دارد، یا باید بخاطر بی پناهی اش در پلشتی ها مفاسد جامعه غوطه ور شود، یا اینکه در پناهی شوهری زن شرافتمندی باقی بماند، و در این میان"کودک" از دیدگاه شوهرش !سد حایل زنده گی اوست، و زن باانتخاب راه دوم بایستی از کودکش بگذرد واماانتباه فلم باپیامد های منطقی حوادث آن که انصافأیک، یک حساب شده است مادررابرائت مید هداینهمه ناراستی ها وتراژیدی هارامعلول شرایط ناگواری میداند که با منطق خاص ساختاری خود تاکنون درجامعۀ ما سیر کرده است، هر چندزن جسمأاز کودکش میبرد، اما پیوند عاطفی وانسانی او با فرزندش آنقدر استوار است که هیچ گاهی گسسته نمیشود، این ادعا به وسیله ی سمبول های ظریفی از جمله "نام فلم" برجستگی می یابد، یعنی این زن و کودکش همواره مثل جسم وروح و تن و سایه آن، باهم گره خورده اند وهمواره یکی سایۀ دیگری است وچنانکه میدانیم جسم وسایه ملزوم همدیگر اند وهیچگاهی جداازهم معنیت نداشته اند، همینرو باموانست غریب کودک به مادرش باربار تأکیید صورت می پزیرد و زن هر چند کودکش را برای رها کردن با خود می بردامادر برش خاصی از گم کردن او ناآگاهانه سراسیمه میشود،وزمانیکه اورا رهاهم کرده است،کودک بخاطرمادرو مادر برای فرزندازدردمویه میکند،در نمای دیگری زن در تکسی است وگوشۀچادرش ازدروازۀ آن بیرون مانده است.این نما خواسته است برجدا ماندن تکه یی از بدن او و کنایتاپاره یی از دل اوتاکید کند...ودراین میانه تکلیف کودک چیست؟باری این مساله با زبان نا مرئی نماد رویت می یابد:
تکسی دور میشود گرد وخاک زیادی ازپی آن فضا راانباشته میسازد وکودک را ازچشم اندازمادر محو میکند،که همانا کودک درلوث و آلوده گی جامعه در بی سر نوشتی و بلا تکلیفی باقی میماند . بازیچه اش آرام آرام از نوسان شدید باز می ایستد،وبعد صدای رگبار گلوله ها همراه با صدا های معین دیگری می آمیزد در کنارآن بی تفاوتی در انبوه جمیعت چهره میشود . وکودک درمیان جسد های زنده راه می افتد آدم ها هیچیک به او توجو هی ندارند، زیرا هرکدام یا عینک های دودی دارند یا رو پوش که در برابر چشمان شان پرده افکنده است ویا هم آنقدر کرخت ودر خود فرورفته اند که اصولا توجهی حتی به خود ندارند چه رسد به اینکه صدای شیون کودک را شنیده بتوانند!
در واقع این کودک با مرگ پدر همراه با مادرش یکجا قبلأ نابود شده اند، زیرا این کنایه با افتادن عکس دسته جمعی شان وشکستن و رها شدن آن از قاب تمام شدن دسته جمعی شانرا هوشدار میدهد.
یکی از مزیت های استثنایی فلم سایه همانا قدرتمندی عاطفه یی است،که در فلم جان گرفته است وتاکنون این بالا ترین میزان عاطفه در فلمهای افغانی است .به سخن دیگر میشود، گفت فلم سایه عاطفی ترین فلم افغانی است.
اگر چه فلم سایه فلم کوتاه است و نخستین تجربۀ کارگردان در زمینۀ پرداخت یک فلم به وسیله دوربین سینما، اما باآنهم گستره وتمامیت یک فلم بلند را در خود نهفته دارد که این نیز وجه امتیاز دیگر فلم متواند بود، زیرا در چنین ساخته ها باید همه چیز اختصار و فشرده شود، که در آنصورت پرورش کرکتر ها ایجاد فضای عام را به مشکل و
بن بست مواجه میسازد واما فلم سایه توانسته است با گرمی وقابلیت بلند اثر گذاری عاطفی هنرمندانه واستادانۀ شکل بگیرد.
از ممیزه های تحسین برانگیز دیگر فلم سایه همانا نقش آفرینی آن است که در این میانه نقش عمده و اول به دوش عمر شیرزاد کودک خورد سال بود والحق که با قدرت اعجاب آوری در قالب خود زیسته بود، زیرا کار بالای کودک در فلم و آنهم در میان مردم ودر فضای بیرون کاریست سخت دشوار وطاقت فرسا که دراین فلم بدون کوچک ترین خلای در عمل شکل یافته بود، وعجب تر از آن دبنگ یاثبت دوباره صدا بود که باز هم به وسیلۀ همین کودک صورت پذیرفته بود وبا دقت هماهنگ باحالت قهرمان فلم روی نوار آمده بود .لطیف همدرد یارهنر مند دیگرفلم نیز که خود از چهره های جدید سینمای ماست نقش خودش راباموفقیت خاصی بازی کرده بودکه میتوان آیندۀهنرش امید های فراوان بست، همینگونه روی بازی یاسمین یارمل هنرمند محبوب سینمای ..خویش نیز جای حرف نداریم وقدرت بازیگری اش را تحسین میکنیم
از تیپ سازی نهایت عالی و موزیک متن عالیتر ازآن که بگذریم مونتاژ فلم با دقت حساب شده یی صحنه هارابهم گره زده بود وحضور آگاهانۀ فلمبردار را در تمامی لحظه های فلم میتوان با شگفتی شاهد بود یگانه خلای فلم در صدا گذاری آن احساس می شود، زیرا در برخی از برش های فلم کیفیت صدا ناقص است، ازآنجمله ضعف ایفکت در صحنۀ دیوانه، ضعف ایفکت توقف موتر در صحنه یی که امکان تصادف با کودک را دارد و بویژه ضعف ایفکت رگبار ها درآخرین تصویر فلم خوبترین اوج فلم را از کیفیت می اندازد سخن آخر اینکه نصیر القاس باچند تجربۀ مختصر اما ژرف وچشمگیرش تا کننون توانسته است سبک و سلیقه خاصی را که همانا پرداخت سخت هنرمندانه به مایه های روشنفکرانه است در کارش ثبت برساند. او تا کننون هیچگاهی ازاین خط مشخص نلغزیده و دچار تشتت سلیقه نگردیده است.
واما فلم سایه در کنار اینکه نابترین وبرترین تجربه او در زمینۀ سینماست جایگاهش را در مقام اوج کنونی سینمای افغانی از جهت پرداخت بی نقص هنرمندانه و گزینش مایه های انسانی مشخص میکند.

نشرشده در شماره سوم ماه جوزا سال ۱۳۷۰
مطابق جون ۱۹۹۱ شماره مسلسل۴۷ سال چهارم
سباون نشریه اتحادیه ژورنالستان

 

 

 

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۸،          سال    نهـــــــــم،      حوت/حمل     ۱۳۹۱/۱۳۹۲   هجری خورشیدی           ۱۶ مارچ      ۲۰۱۳ عیسایی