نويسنده
Ignacio Ramonet
ايناسيو رامونه، استاد تئوري ارتباطات در دانشگاههاي پاريس،از سالهاي ١٩٨٠ به فعاليت روزنامه نگاري پرداخته است. در کشاکش جنگ خليج فارس مسئوليت ماهنامه لوموند ديپلماتيک را بعهده گرفت و اين نشريه را به يکي از ارگانهاي مبارزه عليه نئوليبراليزم و پديده هاي مضر اجتماعي–سياسي آن تبديل کرد. جنبش ضد جهاني شدن ليبرالي ATTAC به دنبال فراخواني از او شکل گرفت. آخرين کتاب وي " جنگهاي قرن بيست و يکم" نام دارد که به تازگي منتشر شده است.
در میان رؤسای کشورهای جهان، بی تردید، به بدنام کردن هیچ کسی به اندازه هوگو چاوز برنیامده اند. هرچه به انتخابات ریاست جمهوری ۷ اکتبر ونزوئلا نزدیکتر می شدیم، با پتیارگی های ننگینی لایه های بیشتری بر لجن مال کردن وی می افزودند. این گونه رفتارها به همان اندازه در کاراکاس که در فرانسه، گواهی بر ناامیدی دشمنان انقلاب بولیواری°، در برابر چشم انداز پیروزی تازه انتخاباتی چاوز بود (که نظر سنجی ها هم ظاهرا آنرا تأئید می کردند). اعتبار یک رهبر سیاسی را نه از روی هرزه درائی های ورد زبانها، بلکه با اعمال
وی باید سنجید. نامزدهای هر انتخاباتی وعده هائی می دهند تا مردم را به گزینش خود برانگیزانند؛ نادرند آنهائی که پس از انتخاب شدن به وعده های خود وفا کنند. وعده انتخاباتی چاوز از همان آغاز روشن بود: تعهد به کامروائی کسانی که در فقر و سیه روزی به سر می بردند، یعنی اکثر مردم کشورش. و او بر سر این حرف ایستاد
اینک باید به یادآورد که در آن انتخابات وقتی مردم ونزوئلا آرای خود را به صندوق ها می ریختند به راستی چه داوی در میان بود. ونزوئلا به دلیل گنج های زیر زمینی افسانه ای، به ویژه سوخت های فسیلی، کشوری بسیار غنی است. اما نخبگانی که رهبری کشور را به دست داشتند و شرکت های چند ملیتی تقریبا بر تمامی این ثروت ها چنگ انداخته بودند. تا سال ۱۹۹۹ مردم جز ریزه های خوان آنها نصیبی نمی بردند. دولت های پیاپی آن کشور، از دموکرات های مسیحی گرفته تا سوسیال دموکرات ها، هریک فاسدتر از دیگری و تسلیم حکم بازار، هرچه به دستشان
می رسید را به بخش خصوصی وا می نهادند. بیش از نیمی از اهالی ونزوئلا در زیر خط فقر روزگار می گذراندند (۸/۷۰% در سال ۱۹۹۶). چاوز عزم سیاسی را راهبر خویش کرد. بازارها را از پا انداخت و تهاجم نئولیبرالیسم را باز ایستاند و سپس دولت را به لطف همگامی توده ها توان بخشید تا باز مالک بخش های استراتژیک اقتصاد شود. او حاکمیت ملی را اعاده کرد. و در پی آن به توزیع مجدد ثروت ملی به نفع خدمات دولتی و کسانی
پرداخت که به حال و روز خود رها شده بودند.
تدابیر تأمین اجتماعی، سرمایه گذاری های دولتی، ملی کردن [منابع و بنگاه]ها، اصلاحات ارضی، اشتغال کامل، حداقل دستمزد، بایستگی ها زیست بومی، دسترسی به مسکن، حق برخورداری از سلامت و درمان، آموزش، بازنشستگی ... چاوز همچینن به برپائی دولتی مدرن کمر بسته بود. او پایه های سیاست بلند پروازانه تعیین نحوه استفاده از اراضی و منابع کشور را ریخت: جاده ها، خطوط راه آهن، بندرها، سدها، خطوط لوله انتقال گاز و نفت. در حوزه سیاست خارجی به هم پیوستگی کشورهای آمریکای لاتین امید بست و محور مناسبات میان کشورهای رو به رشد را برتر شناخت، و در عین حال روابطی بر پایه احترام متقابل را به ایالات متحده تحمیل کرد ... خیزش ونزوئلا، موج راستینی از انقلاب های ترقی خواه را در آمریکای لاتین در پی آورد، و ناگزیز آن قاره را نمونه و مثال جزیره
مقاومتی چپگرا در برابر ویرانگری های نئولیبرالیسم ساخت. چنین تندباد توفنده تغییرات، ساختارهای سنتی قدرت در ونزوئلا را به هم ریخت و جامعه ای را پایه ریزی کرد که بنیادش تا پیش از آن بر سلسله مراتب، فرمانبری از بالا و نخبه گرائی استوار بود. اینهمه جز کینه و نفرت طبقات چیره ای که اعتقاد داشتند صاحب بر حق کشورند نمی توانست ارمغان دیگری برای وی به بار آورد. این طبقات همراه با زمامداران واشنگتن یاور و پشتیبانشان، همان هائی بودند که هزینه کارزارهای بزرگ افترا زنی به چاوز را می پرداختند. و به همپیمانی با رسانه های بزرگی که زیر نگین خود دارند، حتی تا دسیسه چینی کودتای ۱۱ آوریل
۲۰۰۲ هم پیش رفتند. فتنه انگیزی ها را تا همین امروز هم دنبال کرده و برخی از محافل سیاسی و رسانه ای اروپائی نیز با آنها همآوا گردیده اند. تکرار افتراها را دریغا چونان نمودی می انگاشتند، و ساده لوحان را نیز به این باور می رسانیدند، که هوگو چاوز تجسم «رژیم جبار و خودکامه ای» است «که در آن از آزادی بیان خبری نیست».
اما واقعیت ها لجبازند. آیا هرگز کسی «رژیمی دیکتاتوری» را سراغ داشته است که به جای تنگ کردن حلقه دموکراسی آنرا بگستراند؟ و حق رأی به میلیون ها تن کسانی ارزانی دارد که تا آنوقت از شرکت در رأی گیری ها محروم بودند. در ونزوئلا تا پیش از آن انتخابات فقط هر چهارسال یکبار برگزار می شد. چاوز ۱۴ انتخابات طی ۱۳
سال ، یعنی بیش از یک دور انتخابات در سال را برپا داشته بود. با ایجاد اوضاعی مبتنی بر پایبندی دموکراتیک به روا داشتن قانون، که سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، سازمان کشورهای قاره امریکا، مرکز کارتر و دیگران آنرا بازشناخته اند، چاوز نشان می داد که بر بستر آزادی و دموکراسی می توان سوسیالیسم را بنا کرد. او حتی آنرا به پیش شرطی در پویه دگرگونی های اجتماعی مبدل ساخت. و با انصراف از اصلاحی در قانون اساسی که رأی دهندگان ونزوئلائی در همه پرسی سال ۲۰۰۷ آنرا نپذیرفته بودند، احترام به داوری توده ها را به اثبات
رسانید. تصادفی نبود که بنیاد پیشبرد دموکراسی کانادا در پژوهشی که گزارش آنرا در سال ۲۰۱۱ منتشر ساخت، ونزوئلا را در صدر کشورهائی جای داده بود که عدالت انتخاباتی را رعایت می کنند (۱). دولت هوگو چاوز ۲/۴۳%
بودجه کشور را به سیاست های تأمین اجتماعی اختصاص داده بود. نتیجه آنکه میزان مرگ میر کودکان اینک به نیم کاهش یافته، بیسوادی ریشه کن شده و شمار آموزگاران مدارس به پنج برابر رسیده است (از ۶۵ هزار به ۳۵۰ هزار تن). در میان کشورهای آمریکای لاتین، ونزوئلا از ارزنده ترین ضریب جینی (Gini –
سنجه میزان نابرابری ها) برخوردار است. کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین و منطقه کارائیب (CEPLAC، مجمعی از تشکیلات سازمان ملل متحد) گواهی
داده که در آمریکای جنوبی، ونزوئلا کشوری است که از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۱۰ بیش از تمام کشورهای دیگر منطقه میزان فقر را کاهش داده – البته همپای اکواتور کشور دیگر آمریکای لاتین. سرانجام مؤسسه نظرسنجی آمریکائی گالوپ کشور هوگو چاوز را در رده ششم ملت هائی جای داده است که «خوشبخت ترین مردم جهان اند» (۲).
در رسواترین دستاویز بدنام کردن او وانمود می کنند که گویا در ونزوئلا آزادی بیان را پوزه یند زده اند. حقیقت آنست که بخش خصوصی، خصم چاوز، به طور گسترده ای رسانه ها را در مهار خویش دارد. درستی این گفته را هرکسی می تواند بسنجد. از میان ۱۱۱ شبکه تلویزیونی، ۶۱ شبکه خصوصی اند،
۳۷ شبکه به جوامع قومی اختصاص دارند و ۱۳ شبکه دولتی اند. با این ویژگی که فقط ۴/۵% مردم شبکه های دولتی را تماشا می کنند و سهم شبکه های خصوصی از مجموع بینندگان از
۶۱% هم در می گذرد (۳) ... همین نسبت را در شنوندگان رادیو هم می توان دید. وانگهی ۸۰% مطبوعات را مخالفان کنترل می کنند؛ پر نفوذترین روزنامه های دوگانه
«El Universal» و «El Nacional» دشمن دولت اند. البته در ونزوئلای بولیواری° همه امور از بی کم و کاستی دورند. کجای دنیا می توان رژیمی خالی از نقص یافت؟ اما هیچ دلیلی نیست که این دروغ پردازی ها و کینه ورزی ها را توجیه کند. از فردای سقوط دیواربرلن، درست در زمانی که برخی از «پایان تاریخ» و «برخورد تمدن ها» چونان یگانه افق در دیدرس بشر سخن می گفتند ونزوئلای نو، موج پیش تازنده دموکراسی شد که رژیم های جرگه سالار [الیگارشی] نُه کشور دیگر را درنوردید. ونزوئلای بولیواری° منبع الهامی است که ما را
از آن بهره هاست، نه کور کورانه، نه با ساده لوحی. اما دلگرم و سربلند از اینکه در سمت درست سنگر نبرد جای داریم، و ضربات خویش را بر امپراتوری تبه کار ایالات متحده و ویترین های وی متمرکز کرده ایم، که در خاورمیانه و هرجای دیگر که پول و امتیاز فرمان می رانند این چنین محبانه از آنها حمایت می کند. چرا دشمنان هوگو چاوز اینهمه از او نفرت داشتند؟ بی تردید از آنرو که، همانند بولیوار، توانسته بود خلقش را از تن دادن به قضا و قدر بیرون کشد. و میل به «ناممکن» را در وی بیدار کند.
° برگرفته از نام سيمون بوليوار (۱۸۳۰– ۱۷۸۳)، رهبر انقلابي جنبش هاي رهائي بخش آمريکاي جنوبي که خواستار اتحاد کشورهاي از استعمار رسته آن خطه بود. هوگو چاوز خود را پیرو آرمان بولیوار می دانست. (م)
پی نوشت ها:
۱. ونزوئلا از ۸۵ امتیاز برخوردار گردید؛ ایالات متحده ۳۰؛ کانادا
۲۶
http://venezuelanalysis.com/news/6336
۲. گزارش مطالعه ای که در ۲۹۲۰۱۱ منتشر شد
:http://www.gallup.com/.../Masses-Co
۳. Mark Weisbrot et Tara Ruttenberg, « Television in Venezuela: Who Dominates the Media? » (pdf), Center for Economic and Policy Research, Washington, D.C., décembre 2010. |