کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
  اول نوروز

فرشته ضیایی بیگم
 
 


انگشتان متشنج اش بروشوری را روی میز میگذارند

و با صدای خسته میگوید:
به همه همکارانت بگو اینرا بخوانند

و بدانند که بچه هایمان

 از چه جهنمی میایند...
به تصاویر خیر میشوم
زندان "میتیلینی" با سیمهای خاردارش
و گور های بی نام و نشانی که غرق شده گان آبهای یونان را
در خورد فرو خورده اند
چه تصویر آشنایی
گرمی خون شقیقه هایم چشمانم را میسوزاند

حس میکنم کودک هفت ماهه ام هنوز هم زیر پوستم تکان میخورد
آنگاه که در یک نیمه شب تاریک از روی آن سیمهای خاردار رد میشوم
تا از یک آب دیگر نیز بگذرم و خود را به "آتن" برسانم
آبروی  مهاجر افغانی سالهای سال ریخته است
چه فرق میکند از چند آب گذشته باشد
چشمانم روی ارقام خیره میشوند
" چهل قبر گمنام در جزیره میتیلینی"
چه دروغ بزرگی!
ده سال قبل وقتی چهارده جنازه را جلو چشمانم در خاک گذاشتند
بجای مادر و خواهرانشان گریستم
ده سال بعد
۱۴۰ جنازه
در ده نقطه دیگر مرز یونان میشود ۱۴۰۰
در مرز تورکیه ۱۴۰۰
در مرز بلغاریا ۱۴۰۰
در مرز ایران ۱۴۰۰
در مرز پاکستان ۱۴۰۰
در مرز مالیزیا
در مرز...
های مرز ها را بردارید!
من دارم جنازه ها را میشمارم
جنازه هایی که در هیچ قید نفوسی ثبت نشدند
و مرگ شان در هیچ سندی درج نگردید
جنازه هایی که تاریخ تولد همه شان
اول نوروز بود...

 

فرشته بیگم سویدن

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۸،          سال    نهـــــــــم،      حوت/حمل     ۱۳۹۱/۱۳۹۲   هجری خورشیدی           ۱۶ مارچ      ۲۰۱۳ عیسایی