عارف فرمان نویسندۀ که با رُمان افغانی در جامعۀ ادبی افغانستان معرفی شد و وقتی از کتابفروشیها میپرسم که کتاب پرفروش شما در بخش ادبیات داستانی افغانستان کدام است؟ میگویند: چارگرد قلا گشتم... استاد رهنورد زریاب و رُمان افغانی عارف فرمان. همین سرو صداهای رُمان افغانی باعث شد که عارف فرمان، بعد از گذشت ۲۴ سال دوباره به کشور برگردد و با مخاطبهای خود از نزدیک ببیند. در کابل، هرات و بلخ از طرف کانونهای مختلف ادبی برایش محفل گرفته شد و عارف فرمان معروفتر از گذشته در جامعۀ ادبی کشور درخشید.
رُمان افغانی خوشبختانه از سوی جامعۀ ادبی هم خوب استقبال شد، نقدهایی فراوانی نوشته شد که برای نویسندۀ که دومین کتابش را نوشته و نخستین اثرش در کشورش چاپ میشود بیسابقه بود. با عارف فرمان بعد از نوشتن نقدی بهنام «داغهای مریم روی دل علی»، که در بیبیسی فارسی و روزنامۀ هشت صبح چاپ شد، بیشتر آشنا شدم؛ وقتی به کابل آمد این آشنایی به دوستی بسیار صمیمی تبدیل شد. احساس میکردم فرمان عزیز مدت زیادی در کشور خواهد ماند، اما به قول معروف: چه زود دیر شد. در آخرین شبی که عارف عزیز در کابل بود این گفتگو با علاقۀ دوطرف صورت گرفت که در پایین میخوانید.
عارف فرمان
فرادیس: آقای عارف فرمان به عنوان نخستین پرسش برای مخاطبهایی که رُمان افغانی را خواندن و استقبال کردند، ازگذشتۀتان تا رسیدن به این سالها معلومات بدهید.
فرمان: با درود و سلام. من عارف فرمان بههرحال مشهور به نویسندۀ رُمان افغانی استم که نزدیک به ۲۴ سال میشود در سویدن زندهگی میکنم. از لیسۀ نادریه فارغ شدهام. رهسپار پاکستان و از آنجا به ایران و سرانجام از مسیر هندوستان به سویدن رسیدم. در طول این مدتی که در سویدن بودم مشغول کار و درس بودم و در رشتۀ روانشناسی دوسالی درس خواندم، بنابر دلایلی تحصیلات خود را نیمه گذاشتم و مجبور به کار شدم. بعد دوباره به تحصیل شروع کردم که فعلاً هم مشغول تحصیل روانشناسی اجتماعی استم. البته همزمان مشغول کار کردن هم استم. نوشتن و نویسندهگی از ابتدا و حتا در ایام جوانی در من ریشه داشت و من دوست داشتم که بنویسم. فکر میکنم از بُعد
ژنیتیکی اگر به قضیه نگاه کنیم مادرم شاعر است و خواهی نخواهی ژنهایی او در من اثر گذاشته و علاقهمند ادبیات بودم. در ایران شروع کردم به نوشتن بعضی از مقالهها بهصورت پراکنده. در هندوستان در یکی از کانونهای فرهنگی بهنام آوای مهاجر مینوشتم، بعد مدتها صبر کردم تا این که دست به قلم بزنم و تا بهصورت حرفهییتر اولین نوشتۀ من بهنام جایی برای زیستن بود که در سال ۱۹۹۹ چاپ شد و در خود سویدن پخش شد و در همان جا هم باقی ماند. در این اواخر چون مشکلات مهاجرین افغان از یک طرف و سرو صداهایی مهاجرین افغان از سوی دیگر که بازتاب جهانیتر داشت، مسئولیت این را به گردن من انداخته بود که باید یک چیزی در ارتباط افغانهای مقیم ایران هم نوشته شود و رُمان افغانی به همین شکل متولد شد.
فرادیس: بخشی از پرسشی که میخواستم بپرسم گرفته شد. بخش دیگری آن اینست که وقتی یکنویسنده مینویسد، یک چیزی یک هدفی براییش میباشد. در کنار مسایل مهاجرت، وقتی قلم به دست گرفتید که رُمان افغانی را بنویسد چه هدفی داشتید؟ چی باعث شد و چی شما را وادار کرد که این اثر را بنویسید؟
منوچهر فرادیس
فرمان: دقیقاً تنها چیزیکه مرا به فکر فرو برده بود این بود که چرا در سه چهار دهۀ که مهاجرین افغان مقیم ایران مبتلا به مشکلات شدید افغانستیزی، نژادپرستی، و یک نوع آپارتاید اسلامی استند، چرا کسی قلمفرسایی نمیکند؟ و حتا نویسندهگان بسیاری از داخل ایران بیرون میبرایند و امکان این را دارند که بنویسند و در شهرهایی اروپایی زندهگی میکنند زمینه مساعد است، امکانات دارند چرا نمینویسند؟ این یکی از پرسشهای بود که من هیچ وقت پاسخ نمییافتم. هر چند که گاهی فکر میکردم که پلهایی پشت سر خود را هیچکسی ویران نمیکند. شاید امکاناتی که وجود دارد اینها را از دست نمیدهند، و چیزهای دیگری. در کل احساس مسئولیت بود که مرا وادار کرد که
رُمان افغانی تولد شود.
فرادیس: در این یکماه آخر که در کشور تشریف دارید، توانستید که با مخاطبهای تان از نزدیک ببینید و حرفهای آنها را بشنوید. در کابل، بلخ و هرات برداشت مخاطبهایتان از رُمان افغانی چی بود؟
فرمان: در حقیقت باید بگویم که دو نوع برداشت متفاوت وجود دارد در ارتباط با رُمان افغانی. برداشت دوستانیکه اهل نوشتن، فرهنگ و رُمان استند؛ اینها چنین برداشتی داشتند که رُمان افغانی ضعفهایی خاصی دارد که باید رویش بیشتر کار میشد. خواه نخواه این ضعفها را دارد. که برحال رُمان افغانی نمیتواند خالی از ضعف باشد. ضعفها هنوز در خود من و در قلم من وجود دارد. تا زمانیکه من به جایی برسم که رُمانی بنویسم که حداقل ضعفها را کمتر داشته باشد، یک راهی است که باید بپیمایم. اما در ارتباط با مردم که اهل فن نوشتن نیستند؛ رُمان افغانی بازتاب بسیار شیرین و جالبی داشت. که حتا برای من غیر قابل پیشبینی بود. دوستان ولایت بلخ
یک برنامۀ پاورپاینت درست کردند و تمام دانشآموزانیکه در ارتباط با رُمان افغانی احساسیهایی که داشتند آن را نوشتند که بسیار زیباست و احساس برانگیز. همزمان دوستانی در هرات برخوردهایی بسیار شیرینی داشتند در ارتباط با رُمان افغانی که گویا خوب شد حداقل کسی در این ارتباط نوشت. در کابل دوستانیکه رُمان افغانی را خوانده بودند. و عدۀ که اهل فن بودند نقدهایی داشتند که قابل ارزش بود برای من و بهخصوص برای نوشتن من در آیندهها. و عدۀ دیگری که مطالعه کردند و اهل فن نبودند نظرشان زیبا بود. و در مجموع نظر من بر اینست که در افغانستان یک نسلی جدید در حال رشد است که این نسل سرمایۀ افغانستان است و این یکی از چیزهایی بسیار، بسیار مثبتی است که در این یک دهۀ اخیر اتفاق افتاده و آن چنان انگیزههای شدید وجود دارد که باور مرا نسبت به افغانستان آینده صدها مرتبه مثبت تر ساخته.
فرادیس: از نقد گفتید. بیشتر از یک سال از نشر رُمان افغانی میگذرد. یقیناً شما هم از شخصیتها و فضای رُمان افغانی فاصله گرفتید. نقدهایی فراوانی هم صورت گرفته که نشاندهندۀ تحویل گرفتن و دیده شدن رُمانتان است. بهعنوان صاحب اثر از نقدهایی که شده بگویید، با کدامی از این نقدها موافق استید و با کدامش مخالف؟
فرمان: چون رُمان افغانی به قول بعضی از دوستها، شخصیتهایی فرهنگی، مانند آقای اکرم عثمان سفرنامۀ خوانده شده و از سوی دیگر دوستان دیگر نثر رُمان را یک نثر گزارشی و اخباری میخوانند. این را من نقد وارد میدانم. چون در داستان پیهم اتفاقها میافتد، تنها اتفاقها و حوادث است که خواننده را میکشاند به سمتیکه به اصطلاح آخر داستان، و این نقدها وارد است. همزمان بعضی نکاتی است که در رُمان افغانی که گویا راوی خود بیان میکند بدون اینکه خواننده را بگذارد به قضاوت برسد. جاهایی نکتههایی وجود دارد که رُمان افغانی یکسری ضعفها را دارد. ولی با درنظرداشت اینکه رُمان افغانی اولین رُمانی است با موضوع مهاجرت و
سوژۀ جدیدی است به این علت رُمان افغانی کششهایی هم داشت که حد اقل اهل ادب و اهل فن را بهسوی خود کشاند که اینها نوشتههایی و نقدهایی در ارتباط با رُمان افغانی داشته باشند که نقدها اکثراً درست بوده. خوب مه به باور کامل میتوانم بگویم که ۹۰ درصد نقدها درست است. البته بعضی نقدهایی هم از سوی جامعۀ ایران شده که گویا رُمان افغانی را برخلاف آنچه در ایران به افغانها رفته، خلافش میدانند، و این نقدها را من بسیار زیبا نمیدانم. اما در کل نویسندهگان افغان و بعضی از نویسندههایی ایرانی توانستند نقدهایی خوبی بنویسند که راهگشای برای رُمانهایی بعدی من است.
فرادیس: هر اثری جدا از نویسنده نیست. یعنی هر نویسندۀ که مینویسد کاملاً با اوضاع روحی و تجربههایی گذشتۀ زندهگی خودش یا آنچه در آرمانشهر زندهگی خودش میخواهد بسازد، متعلق به آن و وامدار به آن است. چهقدر رُمان افغانی برگرفته شده از زندهگی خودتان است؟
فرمان: در کل باید گفت که من حرف برکلی را چندبار تکرار کرده بودم، حالا هم همان حرف را تکرار کنم که هر انسان از خود حرکت میکند و این تصدیق ملا صدرا هم است در این ارتباط که انسان موجودی است که از خود حرکت میکند؛ و آنچنان که میبیند زندهگی میکند، و آنچنان که فکر میکند زندهگی میکند و حتا آنچنان که مینویسد زندهگی میکند. در حقیقت در رُمان افغانی یکسری از مسایلی است که در بعضی از صحنهها شخصاً خود من حضور داشتم. مانند خروج از ایران و بعضی از قسمتهایی دیگر رُمان افغانی. اما در کل داستان، داستان زندهگی من نیست. داستان زندهگی انسانهایی دیگری است که در آن جامعه زندهگی کردهاند. و من شنیده بودم یا
رابطه داشتم، بهرحال تقریباً ۹۰ درصد یا ۹۵ درصد رُمان افغانی داستان حقیقی مردم است که نوشته شده.
فرادیس: اگر بخواهم فضولی بکنم و یک کمی هم شوخی، چهقدر میتواند ماجرای عشقی مریم و علی، برگرفته از زندهگی خودتان باشد؟ آیا چنین است یا نه؟ یا چیزی بوده بر افغانها در آنجا گذشته و نویسندۀ رُمان خواسته این را بسیار روشن و استادانه انتقال بدهد.
فرمان: به باور من هیچ انسانی در روی زمین پیدا نخواهد شد که عاشق نشود. عشق یک چیزی است در فطرت انسان و خواهی نخواهی هر انسانی عاشق میشود. ولی داستان عشقی مریم و علی، داستان زندهگی من نیست. داستانی است که سرانجام عشقشان به مؤفقیت میرسد. این دو شخصیت اکنون در سویدن زندهگی میکنند. در زمانیکه اینها ازدواج میکردند، یکسری حوادثی را که اتفاق افتاده بود از نزدیک دیده بودم. بعد در سویدن هم همرایشان در گفتگو نشسته بودم و سرانجام این عاشق و معشوق بههم رسیدند، اما در رُمان افغانی نرسیدند. این مداخلۀ من بود در داستان که خواستم این دوتا به هم نرسند. چون هزاران عشقی دیگر در جامعۀ ایران میان افغان و ایرانی به هدف نرسیده بود.
یعنی منتهی به ازدواج نشده بود، خواستم علی هم به مریم نرسد.
فرادیس: حالی پرسش دیگری که از حرفهایی شما به میان میآید: فکر نمیکنید عمداً خواستید سیاهنمایی کنید؟ میتوانست این ماجرای عشقی، قسمتی شیرین از رُمان افغانی باشد.
فرمان: در حقیقت بازتاب اکثریت ازدواجهایی که در ایران اتفاق میافتد ویا حداقل تقاضا میشد در حدود ۹۹ درصد آن جواب منفی میگرفت به علت افغانی بودنشان. و حتا اگر عشقی هم در میان میبود باز به علت افغانی بودن جواب منفی میگرفتند. و غیر از این هم اگر ازدواجی صورت میگرفت باز هم ازدواج مؤفقی نبود؛ بهعلت مشکلات افغانستیزی در میان قوم خانم ایرانی که با آقای افغان ازدواج کرده بود. این خودبهخود میتوانست مرا برساند به این نکته، که این ازدواج مثل هزاران ازدواج دیگری که نرسیده بههم و یا اینکه ازدواجی هم صورت گرفته مؤفق نبوده. آنچنان دخالتی زیادی هم به این ارتباط نداشتم.
فرادیس: هر رُمانی، متشکل از عناصر گونهگونی داستانی است. مانند شخصیتپردازی، علت معلول، فضا و مکان، بیان قصه، و مهمتر از همه زبان که اساس یک اثر است. در زمان نوشتن رُمان افغانی، کدامی از اینها برای شما اهمیت داشت؟ بیان قصهگویی، عناصر داستان، یا شیوۀ روایت؟
فرمان: چون در اول مخاطب عام مورد توجه من بود، بنابر این قصه بیشتر پرداخته شود تا علت و معلولها و شخصیتها و محیط و فکر میکنم نیاز بود. برای همین هم یکی از مشکلات رُمان افغانی از بُعد رُماننویسی یک رُمان تحلیلی نمیتواند باشد، بیشتر رُمان دردهایی مردم است.
فرادیس: هر نویسندهیی برای کار خود، سرمشقهایی میداشته باشد، خوب است بدانیم که نویسندۀ مورد علاقه و رُمانی دوستداشتنیی که عارف فرمان همیشه آن را بخواند و علاقهمند آن باشد، کدامها هستند؟
فرمان: به علت مسافرتها و مهاجرتها در راههایی دور، من از جامعۀ ادبی افغانستان فاصله داشتم، خصوصاً در شهرهایی که من زندهگی میکردم معمولاً کتاب فارسی پیدا نمیشد. چه رسد به نویسندههایی فارسیزبان. من بیشتر آثاری که میخوانم، آثاری سویدنیها بود، بهخصوص به یکی از نویسندههایی سویدنی که بهنام استریندبرگ یاد میشود، بسیار معروف هم است و متأثر از دورههایی از مارکس و داروین بود و یکسری نوشتههایی جالب داشت.. غیر از این نوشتههایی دیگری بهصورت پراکنده پیش میآمد میخواندم. آثار کلاسیک جهان را باید به زبان
فارسی باید خواند.
فرادیس: رُمان افغانی در مکتب ریالیسم نوشته شده است، نمیشود به این اثر پسوند و پیشوند دیگری داد. عارف فرمان آیا باز هم یک نویسندۀ ریالست خواهد ماند یا در مکتب دیگری خواهد نوشت؟
فرمان: اگر من بهعنوان نویسنده پیش بروم، و کار کنم، نیاز جامعۀ افغانستان را مدنظر گرفته کار میکنم. و نیاز امروز جامعۀ افغانستان اینست که روی ریالیسم باید کار شود، اگر قدمهایی اولیه ریالیسم را ما نگذاریم، به جامعۀ افغانستان کاری نکردهایم. مخاطب افغان به مراتب بسیار کم است، و خواننده بسیار کمتر و در نتیجه بسنده میکنیم به یکعده دوستانی که اهل ادب و اندیشه استند. تنها ضربۀ که به ادبیات افغانستان میزند اینست که تعداد خواننده را کم میکنیم. نویسندههایی استند که بسیار زیبا مینویسند، بسیار در سطح بالا مینویسند. آدم میتواند از او نوشتهها بهعنوان نوشتههایی بسیار خوب یاد کند، منتها این آثار بیشتر در بین خود
نویسندهگان باقی میماند و راهی بهسوی مردم باز نمیکند. در حقیقت هر نویسندۀ مسئولیت تغییر جامعۀ خود را دارد. اگر چنانچه در افغانستان تغییری پیش بیاید، باید از راهی ریالیسم حرکت کند تا بهجایی برسد که بهتر شود یا مخاطب بیشتر پیدا کند.
فرادیس: اگر بخواهید یک رُمان را بهعنوان بهترین رُمانی که خوانده باشید، نام بگیرید کدام رُمان خواهد بود؟
فرمان: من در این اواخر رُمانهایی زیادی را با علاقه خواندهام، اما رُمان آقای عتیق رحیمی، سنگ صبورش بسیار روی من تأثیر گذاشته است. بسیار به علاقه و شدت میخواهم دنبال کنم راه نویسندهگی و مسیری او را. منتها باز باید بگویم که با این پشتوانۀ مسئولیتی که در مکتب ریالیسم باشد. و نوشتۀ باشد برای مردم و مخاطب بیشتر.
فرادیس: بهعنوان آخرین پرسش، مخاطبهایی عارف فرمان در آینده از او چیخواهند خواند؟ آیا در حالی نوشتن رُمانی تازهیی استید، یا اثری در گذشته داشتهاید که بخواهید چاپ کنید؟
فرمان: در ارتباط با مهاجرین افغان در ایران، خلای که وجود دارد، موجودیت کودک و زن که در رُمان افغانی دیده نمیشود، بهخصوص از سوی افغانها، بیشتر به علتی که در ارتباط با مهاجرین افغان در ایران کار نشده است؛ رُمانی دیگری روی دست دارم که بیشتری آن را نوشتهام و ممکن در ۱۵۰ صفحه باشد و بهزودی انشاءالله منتشر خواهد شد. البته بهزودیی که میگویم ممکن یک سال را دربر بگیرد. البته نوشتههایی پراکندۀ دیگری هم دارم که بعد از نوشتن رُمان
افغانی، کار کردهام و در ارتباط با زن و در ارتباط با وضعیت مادرکلانهایی ما که در طول تاریخ دیده نشدهاند، که بعدها نشر خواهدشد...
فرادیس: میشود نام رُمان جدیدتان را بگویید؟
فرمان: تا حال نام رُمان جدید را انتخاب نکردهام.
فرادیس: سپاس از شما آقای فرمان.
فرمان: تشکر از شما هم.
|