افغانستان (آریاوند) و بهارت (هندوستان) در بسا موارد تاریخ و فرهنگ مشترک داشته اند. در سرزمین بهارت یکدسته از کتابهای تاریخی بسیار کهن ولی نافرسایش وجود دارند که همواره مورد پژوهش دستاندرکاران تاریخ و فرهنگ هند و دیگر کشورهای جهان واقع می آیند.
نخستین این ها ویدا ها هستند. ویداها که شامل دانش های اجتماعی، فرهنگی، مذهبی میباشند، چهار بخش اند: (١- ريگ ويد، ٢- ياجور ويد، ٣- ساماويد، ٤- اتهاراوا ويد). ریگ وید در افغانستان باستان که آنگاه «آریاوند» میگفتندش، سروده شده است و حرف های بسیار جالب در مورد سرزمین ما دارد. برخی از تاریخ نگار آن پیدایش آن ۱۶۰۰ پیش از میلاد مسیح و شماری ۳۰۰۰ پیش از میلاد می داند.
دومین اثر "راماین" است. راماین که آن را دانشمند بزرگ هندوستان بالمیک جی روی کاغذ آورد، بیانگر رخدادهای زندگانی سری رام چندر جی یکی از پیامآوران آیین هندو که نام اصلیش «سناتم دهرم» است، میباشد. درین حماسه ذکر خیر افغانستان مان به نام "آریاوند" چندین بار میآید. بهویژه مادامیکه گورو وشیوه متر، یکی از دانشمندان مذهبی و اجتماعی وطن مان برای دریافت یاری حضرت سیری رام چندر جی در نابودی نیرو های شیطانی که باعث اخلال زندگانی مردمان آن زمان وطن مان میشدند، به بهارت سفر میکند. کاری ارزنده ی که این دانشمند وطن مان هند به جا آورد همانا به جا آوردن رسم خواستگاری دوشیزه «سیتا» برای سری رام چندر بود.
دههزار سال بعد از سری رام چندر جی، حضرت کرشنا به نبوت رسید که کتاب "شریمد بهگود گیــــا"جی بروی نازل شد. برخی از رویدادهای زندگانی حضرت کرشنا و جزئیات جنگ بزرگ و دراز دو خانوادهء «پاندو» و «کورو» در کتاب تاریخی (مهابهارت) بازتاب یافته است. در هردوی این گنجینه های سترگ افغانستان مان به نام آریاوند البته نه با جغرافیای امروزین آن، یاد میگردد.
برداران پاندو، پیش از شروع جنگ مهابهارت، دو بار جبرأ تبعید میگردند. تبعید نخستین از سرزمین آنگاهء بهارت فراتر نمیرود ولی تبعید دومی فراتر از مرزهای هندوستان آن زمان بود. زیرا یکی از شرایط اجباری تبعید این بود که اگر این پنج برادر در روند تبعید از سوی کسی شناسایی شوند زمان تبعید شان دو چندان خواهد شد، از این رو پنج برادر پاندو، که هرکدام برازندگی ویژه خود را داشتند و "بهیمسن" قوی ترین همه شان بود، با دگرگونی قیافه شان سرگردان بودند و ناخودآگاه به باور بسیاری اندیشمندان هندوباور به سرزمین خورشید، به سرزمین آریایی ها یعنی آریاوند آمده اند و به گونه دقیقتر در حومه کاپیسا در منطقه پنجشیرامروزین مدتی پایده اند.
برخی از تاریخ نگاران این منطقه را «پانج ویر» گفته اند که وجه تسمیهء آن را از پایدن پنج برادر دلیر و رزمجوی "پاندو" گرفته اند.
در پیوند با فرهنگ هندویی و آثار فرهنگی اجداد هندوی مان در حوزه ی پنجشیر برای دستیابی به آگاهی های فراگیرتر به جناب محمد ایوب عظیمی یک تن از شهروندان روشنفکر و تحصیل کرده ولایت پنجشیر روآوردم که جناب شان با محبت از نام های برخی از قرا و قصبه های پنجشیر که به زبان سانسیکریت ویا هندی اند، چنین بیان داشتند:
چشمهء هندو
محمد ایوب عظیمی پیشروی جایگاه ییشین
سنگ تهاکر جی
[پنجشیر از زمانههای دور بدینسو گذرگاه مهم بازرگانان و جهان گشایان بوده طبعاً محل رفت و آمدی گروههای مختلف از مردمان بوده، نام های محلات، قُرات کوهها و کوتلها مثل سایر مناطق کشور بعضاً ساده و قابل فهم بوده و بعضی ها به پژوهش و کاوش مسلکی ودقیق نیاز دارد، چند محله ایکه نامهای شان به گونه روشن به فرهنگ جامعهء
هندو باوران افغان نزدیک بوده قرار ذیل اند:
ـ دو محله در قریه بازارک خاص «باغچه هندو، دَرِ هندو یعنی دروازه هندو» به مقابل این دو محله، درهٔ «پهارنده» با قریه های کوچک کوهستانی با نام های اغلباً سانسکریت قرار دارد۰
ـ چنگرم، چنگارام قریهٔ کوچکی مربوط بازارک میان آستانه و ملسپه واقع گردیده تصادفی نخواهد بود در کمتر از ۵۰۰ متری اش محل «سنگ مقدس ایکه به آسمائی کابل» انتقال یافته و «چشمهٔ هندو» نیز در همین محل میباشد
ـ کوتل و درهٔ آچمان «آچهه ماه«
ـ دو دهکده کوچک در نزدیکی چنگرم هردوبنام «گهشاه» ۰
قرار روایت بعضی از بزرگان که خود از بزرگترها شنیده بودند مگربه تحقیق بیشترتوسط متخصصین ضرورت است.
«زایرین هندوباور در قریه ملسپه یا گفته اند محل اسپان، اتراق نموده بعد از غسل در چشمه ملسپه که تا فعلاً آبش جاری است پیاده به مصافه کمتر از نیم کیلو متربه طرف چنگرم وآستانه به زیارت میرفتند ]
جناب دکتر لعلزاد در رابطه با نام پنجشیر در شهنامه فردوسی عقیده دارند که در شهنامه چند باری نام پنجشیر به گونه پنجهر آمده است:
از ایران بکوه اندر آید نخست // در غرچگان از بر بوم بست
دگر طالقان شهر تا فاریاب/ / همیدون در بلخ تا اندراب
در پنجهیر و در بامیان // سر مرز ایران و جای کیان
دگر گوزگانان فرخنده جای // نهادست نامش جهان کدخدای
دگر مولیان تا در بدخشان // همینست ازین پادشاهی نشان
فروتر دگر دشت آموی و زم // که با شهر ختلان براید برم
چه شگنان و ز ترمذ ویسه گرد/ / بخارا و شهری که هستش بگرد
همیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کس آن پادشاهی بنیز
وزان سو که شد رستم گرد سوز/ / سپارم بدو کشور نیمروز
زکوه و ز هامون بخوانم سپاه / سوی باختر بر گشایم راه
بپردازم این تا در هندوان // نداریم تاریک ازین پس روان
ز کشمیر و ز کابل و قندهار // شما را بود آن همه زین شمار
وزان سو که لهراسب شد جنگجوی/ / الانان و غر در سپارم بدوی
ازین مرز پیوسته تا کوه قاف // به خسرو سپاریم بی جنگ ولاف
از لطف پروفیسر صاحب لعلزاد جهانی سپاس ولی حرفی جناب محمد ایوب عظیمی قابل دقت است که در مورد نام های ولایت پنجشیر و قصبات آن باید کاری بیشتر و دقیق تر به جا آورد.
چنانکه در کتاب حدودالعالم درصفحه ۱۰۱ چنین می خوانیم:
«۷۹- پنجهیر و جاریانه – دو شهرست و اندر وی معدن سیمست. و رودی میان این دو شهر بگذرد، و اندر حدود هندوستان افتد.»
ادامه دارد
|