کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

رضا محمدی

 
 
آدمی پرنده است


 
 
 

   

آدمی پرنده است

هر طرف که خواست می رود

مثل سار پشت تاک سایه می کند

مثل طوطی از جهان یکی قفس کرایه می کند

مثل زاغ خو به زاغه

مثل قو به دلبری

مثل باز با خدای وارگی بزرگ می شود

مثل کرکس

از زمین به بوی خون، به بوی مرده

به درندگی دچار

کم کم از پرنده گرگ می شود

 

آدمی درنده است

مثل شیر ، دشت دشت دشت می دود

سر شکسته کم به خانه می رود

مثل روبه آنچه نیم خورده های شیر را

نشانه می رود

مثل سگ

به راه

مثل سگ اجیر این و آن

مثل سگ

 پادشاه گله های دیگران

دربه در برای نیم لقمه استخوان

برای نیم متر سر پناه

مثل سوسمار

با دلی سیاه

در کمین دوستان

آدمی خزنده است

مثل اژدها

به روی گنج خفته آب و نان نمی خورد

از گرسنگی هلاک می شود ،تکان نمی خورد

مثل کرم در لجن

در زباله

غرق

غیر حرص از جهان نمی خورد

 

آدمی پرنده است

آدمی درنده است

آدمی خزنده است

آدمی خلاصه هر چه هست تا که زنده است

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۹            سال نهــــــــــم                      سنبله    ۱۳۹۲                اول سپتمبر   ۲۰۱۳