کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

دهقان زهما

    

 
هزاره ستیزی و تنِ زنِ هزاره

 

 

 

در جوامعِ طبقاتی گروه های اجتماعیِ که داغ می خورند- فراتر از همه گروه های اجتماعی که بر آن ها کنش های نژادباورانه اِعمال می شوند- نه تنها از ثروتِ اجتماعی طرد می شوند، بلکه شلاقِ کنش های نژادباورانه را نیز هر روز حس می کنند. به سخنِ دیگر، شمشیری که هر لحظه بر گلوگاهِ آن ها فرود می آید، شمشیر دو دم است: از یک سو محرومیت مادی و از سوی دیگر تبعیض و طرد شده گی به خاطر تعلق به یک گروهِ اجتماعی خاص در جامعه.


از آن جایی که نژادباوری "نژاد" را برمی سازد تا نابرابری های اجتماعی را مبدل به طبیعت کند و به حاکمیت مشروعیت بخشد، به طور کل به روابط عمودی، یعنی قدرت، و تفاوت های طبقاتی در "گروهِ خودی" و "بیگانه" بی تفاوت است و از آن تجرید می کند. از این رو، گروه های اجتماعی را به شکلِ دسته جمعی مورد هدف قرار می دهد. در یک چنین فرایندی زنانِ گروهِ داغ خورده و قربانی از موقعیتِ اجتماعی شکننده برخورداراند، زیراکه آن ها هم ابژه یی برای نقرت و کینه توزی اند و هم ابژه یی برای شهوت رانی و تجاوز. یک نژاد باور به جسم زنی که او آن را "پست" می پندارد، به گونه ی میدانی می نگرد که بایستی نقرتِ نژادباورانه ی خویش را در آن "خالی" کند. زنانِ بیگانه برای یک نژادباور هماره پر رمز وراز اند. تصاویر ی که یک نژادباور از زنانِ بیگانه بر می سازد، قالب واره های اند که با واقعیت زنده گی همه ی آن ها ارتباطی ندارد. ( منظور از قالب واره همانا Stereotyp است. نژادباور ی یک ویا چند نمونه را بر می گزیتد و آنرا بر یک گروه اجتماعی تعمیم می بخشد)


آن چه مربوط به برساختِ اجتماعی هزاره می شود، زنِ هزاره به مثابه ی "آپه" تصویر شده است؛ تصویری که همچنین یک قالب واره است. "آپه" زنده گی واقعی همه زنان هزاره را بر نمی تابد. ولی در جایی که زنِ هزاره "آپه" بوده است، ابژه یی برای شهوت رانی های لجام گسیخته و تجاوز نیز بوده است.


اینک پس از تغییراتِ نسبی در جامعه ی هزاره، برخی از زنانِ هزاره خود آگاهی شان را بازنمایی می کنند تا بر "آپه بودن" خط بطلان کشند. با این همه، چنان می نماید که زنِ هزاره در روابط نژادباورانه و قوم مدار سطحیِ برای فرافکنی آرزو های جنسی اند و قالب واره ی جدیدی برساخته می شود: زنِ هزاره = فاحشه؛ غربِ کابل = فاحشه خانه.


نمی توان انکار کرد که در غربِ کابل فاحشه خانه وجود ندارد. ولی نیک می دانیم که در غربِ کابل بیشتر از دو میلیون انسان زنده گی می کند. آیا همه زنانِ غربِ کابل فاحشه اند؟


این تصویر، و یا دقیق تر بگویم این قالب واره، در آغازِ قرنِ بیست ویکم در متنِ یک سنتِ تاریخی قرار دارد که بایستی هوشیارانه با آن برخورد کنیم و به جای "نفرت از خود" شالوده ی این قالب واره را بشکنیم، چرا که عقبِ آن هزاره ستیزی کمین گرفته است

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل      ۲۸۱   سال  دوازدهم                دلو     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی                 اول فبوری  ۲۰۱۷