کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

زهرا فرحان

    

 
اتفاق قشنگ

 

 

 

 

مثل صبح خاکستری
که وسط زمستان از اسمان فرو می افتد
از آغوش خودم فرو می ریزم
تا کله ی ظهر خودم را نمی شناسم
با سرم که همانند کوهی روی شانه ام ایستاده است ، درگیرم
اصلا فکر کنم من تو هستم !
فکر کنم آیینه ها مرا اشتباه نشان می دهند
وگرنه چرا
تو که خوب باشی، من خوبم
تو که بد باشی، من دیوانه می شوم
نه !
فکر کنم آیینه ها دروغ می گویند
وگرنه
دیشب که خوابم برد، به تو فکر کرده بودم
صبح که بیدار شدم
چیزی از خودم نمی دانستم
چه می دانم !
شاید هم زیر پوست تمام جهان تو باشی
و ما خریطه های بی شکل
هر روز ترا حمل می کنیم
تا زندگی اتفاق قشنگی باشد

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل      ۲۸۱   سال  دوازدهم                دلو     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی                 اول فبوری  ۲۰۱۷